داریوش گرامی این بیش از آنکه برآمده از «زوال نفس ملی» باشد منجر شده از «زنمحوری»ست. یکی از جمله نشانگان پیشتازی ایران در خاورمیانه و «فرق ما با آنها» و جلوتر بودن ملت از دولت و ... اینست که ۷۰٪ دانشجویان کشور دختر هستند. در فرومها، سایتها و محفلهایی که در آن پیرامون موقعیت کنونی کشور ایران بحثی براه میافتد، قطعا کسی پیدا خواهد شد و برای «اسطورهزدایی» از تصویر بد و «ضدزنی» که از ایران ترسیم شده، این آمار را به نشانهی پیشرفتگی ایران به میان خواهد کشید. مایهی افتخار، خوشحالی، سرافرازی و شادیست که مردها در سیستم آموزش عالی حضور ندارند، و آنرا نه در مقام معضلی حاد و شرایطی از بنیان بحرانی که نیازمند جلب توجه دائم و همه جانبهی تمام شهروندان است، بلکه خبری خوش تلقی میکنند. در جهانی که ما زندگی میکنیم شکست و کهتری و عقبماندن مردها در یک عرصه جشن گرفته میشود اگر به پیشتازی و سواری زنان در آن بیانجامد.
فمینیسم هم در ایران بیش از صد سال سابقه دارد(از انجمن حریت زنان)، و نه فقط بطور رسمی در تمام ادوار در صحنهی سیاسی ایران حاضر بوده، حضور غیررسمی بسیار چشمگیری هم داشته که همواره نادیده میماند. ایرانیان میدانند که اگر روی چیزی اسم بگذاری امکان نقد و هجمه بر آن را گشودهای، و همینست که هرچند عقاید فمینیستی راه خود را دستکم هشتاد سال بطور سازمانیافته در سیاست، مطبوعات، ادبیات و باقی مدیای فارسی گشوده و دائم در حال تغییر نگرش مردم بوده، عموم گمان میکنند «کمپین یک میلیون امضا» سرآغاز یک حرکت جدی فمینیستی در ایران بوده، آنهم در کشوری که قبل از سوئد به زنان حق رای داده و یکی از مهمترین روزهای تاریخ آن(۱۵ خرداد ۱۳۴۲)حول محور قوانین عمیقا فمینیستی که شاه براه انداخته بود شکل گرفت.