ثبات = sabaat = پابرجایی
2 = ملموس = malmus = پاسیده = Pâsideh
چیزهایی که او می گفت برای من به هیچ روی پاسیده (ملموس) نبود.
کلا = پاک
هیچ کس برای او تره ای خورد نمی کند چونکه او پاک (کُلّأ) یک آدم دروغگوست.
توجه کردن = روی آوردن = پیچیدن
ببینی کنون زخم جنگی نهنگ
کزان پس نپیچی عنان سوی جنگ
با سر دردی که من داشتم نمی توانستم سخنان او را ببپچم (توجه کنم).
سپهبد پشیمان شد از کار اوی
بپیچید از آن راست گفتار اوی (فردوسی)
توزیع = tozi'aکردن = پیختن = Pixtan
ز بالا بریشان درم ریختند
زمشک و زعنبر همی پیختند
پیختن زاوری ها (توزیع کردن خدمات) در همه ی کشورها نادادگرانه (ناعادلانه) است.
ظاهر = zaaher = پیدا = Peydâ
آدمهای پیدابین (ظاهربین) هرگز پیچیدگی های هر دشواری را در نخواهند یافت.
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان هم نیز (حافظ)
متمایز بودن = اختلاف داشتن = پیدا بودن
پسر زاد جفت تو در شب یکی
که از ما پیدا نبود اندکی
بغرنج = Boqranj = پیچ در پیچ
این کار بسیار پیچ در پیچ است باید با آرامش با او بر خورد کرد.
بهمن