تاکید میشه در مورد دموکراسیشون چون تجربه های بسیار بدی از استبداد و دیکتاتوری داشتن. و در نتیجه قدر دموکراسی الانشون رو میدونن و مواظبش هستن.
تاکید میشه در مورد دموکراسیشون چون تجربه های بسیار بدی از استبداد و دیکتاتوری داشتن. و در نتیجه قدر دموکراسی الانشون رو میدونن و مواظبش هستن.
ولی اینهمه لزوم مساله آموزش راستگویی و دروغ نگفتن در ان زمان همچنان برای من مبهم هست. مخصوصا که در جامعه ای هم بوده که الان یکی از دروغگوترین جوامعه دنیا محسوب میشه. یعنی مردم ایران از کی یاد گرفتن که دروغ بگن و آیا ممکنه که یکی از راستگوترین جوامع در عرض 1400 سال به دروغگوترین جوامع تبدیل بشه؟ مهربد میگه راستگویی مفهوم گسترده ای داره و صرفا واقعیت گویی و حقیقت گویی نیست بلکه دعوت به نیکی محسوب میشه. ولی چطور میشه به جای دعوت به نیکی و رفتار نیک، واژه واقعیت گویی بکار برد وقتی که اولا اینکه همینجوری دعوت به واقعیت گویی (نیکی) کنیم که خیلی مبهم و نامفهوم هست و بسیار گسترده هست و هر کسی برداشت خودشو از واقعیت گویی (نیکی) داره. و ثانیا چطور میشه از واژه واقعیت گویی به جای نیکی و از واژه دروغ به جای بدی استفاده کرد وقتی که معنی تخصصی و خاص خودشون رو دارن که بسیار واضح و مشخص هست. مگر اینکه آنزمان واژه های دیگری به جای واقعیت گویی و راستگویی و همچنین دروغ به معنای امروز استفاده میشده. و در نتیجه اون حرف کورش هم که از اهورا مزدا میخواد سرزمینش رو از خشکسالی و جنگ و دروغ محفوط بداره هم مفهومی که از واژه دروغش امروزه برداشت میشه به کل معنیشو از دست میده. پس دیگه کسی هم نمیتونه بگه چرا مردم اینقدر دروغگو شدن وقتیکه اجدادشون براشون اینهمه دروغ نگفتن مهم بوده. چون منظور اجدادشون از دروغ نگفتن صرف ، یه چیز بسیار کلی دیگه بوده.نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه؟
Anarchy (04-03-2012)
گرامی دروغگویی میشود دروغ گفتن، ولی "دروغ" نمیشود "دروغ گفتن".
این یکی از آسیبهای وامگیری زبان است که در فهم زبان مادری خودمان به دشواری میبرخوریم.
برای نمونه این گفتآورد از داریوش بزرگ را داریم:
![]()
اهورامزدا این کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ بپاید.
نوشتار مهادین:
آوانبشت:
(۱) ایـمـام (۲) دَهـیـائـوم (۳) اَهـورَمَـزداهْ (۴) پـاتـووْ (۵) هَـچـا (۶) هَـئـیـنـایـا (۷) هَـچـا (۸) دوُشْ-یـارا (۹) هَـچـا (۱۰) دْرَئـوگَـه (۱۱) اَبـیْ (۱۲) ایـمـام (۱۳) دَهـیـائـوم (۱۴) مـا (۱۵) آجَـمـییـا (۱۶) مـا (۱۷) هَـئـیـنـا (۱۸) مـا (۱۹) دوُشْ-یـارَم (۲۰) مـا (۲۱) دْرَئـوگَـه.
بازگردان واژه به واژه:
(۱) این (۲) کشور/ سرزمین (۳) اهورامزدا (۴) بپاید/ بپایند (۵) از (۶) سپاه مهاجم/ دشمن (۷) از (۸) بد سال (۹) از (۱۰) دروغ (۱۱) به (۱۲) این (۱۳) کشور/ سرزمین (۱۴) نه (۱۵) بیاید (۱۶) نه (۱۷) سپاه (۱۸) نه (۱۹) بدسالی (۲۰) نه (۲۱) دروغ.
اکنون شما (و در جستجویی که من کردم شمار بسیار دیگری!) به نادرستی پنداشتهاید که این دروغ همان دروغگویی (دروغ گفتن) است.
با این رویکرد اگر جایی هم خواندیم:
اهورامزدا این کشور را از دشمن، خشکسالی و مردُم بپاید.
این مردُم پس همان مردُمداری (مردم داشتن) است؟ شاید هم مردمستیزی (مردم ستیزیدن) باشد؟ شاید هم اصلا مردمخواری (آدمخواری) باشد؟
همچنان که روشن است، این مردُم نه مردمداری است و نه مردمستیزی است و نه ... بلکه خود "مردم" بوده و شایمندان اشاره به
مردمی دارد که زبان خودشان را خوب فرانگرفتهاند. البته میتواند اشاره به پیشگویی داریوش بر آمدن روشنفکرهای دینی امروزی هم داشته باشد ...
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)