• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 2 از 7 نخستیننخستین 1234567 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 11 به 20 از 76

    جُستار: فریب دادن برای رابطهء جنسی

    Hybrid View

    1. #1
      سرنویسنده سوم
      Points: 51,229, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      مزدك بامداد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      ماندگاه
      هندوستان
      نوشته ها
      2,394
      جُستارها
      4
      امتیازها
      51,229
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,264
      از ایشان 5,538 بار در 2,053 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      40 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      چشم مزدک گرامی... البته تذکر بر این بود که مبحث مورد نظر ایشون تاپیک جداگانه ای داره و لینک تاپیک ها رو هم اینجا گذاشتم. ما اینجا هیچ کاربری رو به دلیل اینکه نظر مخالف دارن بازداشت نمیکنیم یا حتی پستی رو حذف یا ویرایش نمیکنیم اما نظم تاپیک ها هم باید حفظ بشه !!


      ارزش یک مسلمان بالاتر از نظم است!

      (امام خمینی)




      sonixax and Anarchy like this.
      خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
      خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
      چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
      بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از مزدك بامداد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-04-2013),folaani (12-07-2013),Mehrbod (12-04-2013),sonixax (12-04-2013),کافر_مقدس (12-13-2013)

    3. #2
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      چیزهایی که شما بصورت تئوری بگید من بصورت تجربی دریافت و لمس میکنم.
      لزومی نمیبینم چیزی رو که لمس میکنم با حرف و اثبات عقلانی بخوام به دیگران (و لابد برای خودم) ثابت کنم.

      همه چیز اینطور نیست که بتونی بقدر کافیشون رو با هم همزمان داشته باشی. حداقل نه همیشه و در هر شرایطی.
      ولی اگر بشه توضیح داد و اثبات کرد هم چه بهتر.

      بعضی چیزها کاربرد و لذتش در زندگی خیلی اساسی تره.
      من قدرتهای درونی و اصیل رو بر لذت گذرای سکس ترجیح میدهم به همین خاطر.
      لذت و کارایی قدرت در مجموع عمیقتر و پایدارتره.

      درمورد زنها و سکس هم خب این در درون من هست که دوست دارم با قدرت زنی رو مال خودم کنم، نه با فریب، ظاهرنمایی، یا تصادفی و خلاصه به هر شکل بزدلانه و سطحی و ناجوانمردانه.
      البته شاید در کل اینکه بخوایم کسی رو مال خودمون کنیم، یعنی با استفاده از قدرت، چندان جوانمردانه نباشه، چون ما هرچقدر هم که قدرت داشته باشیم بازم محدوده و نمیشه باهاش همه چیز رو کنترل و تضمین کرد، و اگر کسی رو به خودمون پیوند بدیم مسئولیت او را هم بر دوش خودمون آوردیم و با تمام زندگی و محدودیت ها و خطرات و سرنوشت خودمون شریک کردیم. البته رضایت طرف مقابل هم هست. ولی خب جای بحث داره. بهرحال این یک تفکر و بحث مستقلی میطلبه برای خودش، که در اینجا و الان نمیخوام واردش بشم.

      رابطه برقرار کردن و سکس مسئلهء پرهزینه و پرریسکی است. انسان عاقل و هدفمند و کسی که اولویت ها و اهداف مهمتری هم از دید خودش داره، عاقلانه نمیبینه که به این راحتی خودش رو درگیر این مسائل کنه و در این دریایی که کاملا قابل پیشبینی نیست همینطور وارد بشه.

      در کل سکس برای من اساسی نیست، گرچه خیلی دلم میخواد.
      ولی قدرت اساسیه.

      پیشرفت کردن بیش از اندازه در یک زمینه و خاموش ماندن دیگر گسترا[١] های آدم، چیزی جز شکست نیست.
      من به این میگم مغلطه!
      چون بظاهر منطقی میاد، اما در باطنش هیچ سند و استدلال روشن و محکمی نیست.
      اصلا صورتش هم مبهمه و خیلی کلی گفتید.
      در دیگر گسترا یعنی چی مثلا؟
      کدوم چیزها، چقدر، چطور، چرا؟
      جواب روشن و مستدل به این سوالات مهمه و میتونه نتیجه رو 180 درجه تغییر بده.

      از دید من سکس یک چیز خیلی اساسی و مهمی نیست و کارایی زیادی در زندگی نداره.
      یعنی حداقل به اندازهء قدرت کارایی و گستردهء کاربرد نداره.
      حال سکس به کنار، خانواده و زندگی کلاسیک به اون شکل که مردم عادی دارن هم برای من از این هم خیلی بی معناتر و بی ارزش تره، چون درش پیشرفت و قدرت یابی با حداکثر توان نیست و بلکه ما رو بازمیداره در این زمینه؛ همچنین بچه دار شدن هم درنظر من ارزشی نداره. یعنی انگیزه ای برای اینها ندارم و بیشتر به شکل فریب خوردن و بردگی طبیعت میبینم اینها رو تا چیز دیگه.
      هرچند شاید تجربه کردن حداقلی اینها مفید یا لازم باشه برای انسان شدن انسان. ولی منهم بهرحال نزدیکانی دارم که با تجربیات و احساسات اونها تاحدی شریک هستم، و مثلا بچهء خواهرم هم میتونه در این زمینه تاحدی نقش بچهء نداشتهء خودم رو ایفا کنه برام. گرچه این ناخواسته بوده، اما ظاهرا به نفع من عمل کرده که بدون اینکه بخش اعظم دردسرها و هزینه های تشکیل خانواده و بچه دار بودن رو داشته باشم بتونم با دانش و مهارت های ضروری در این زمینه آشنا بشم (چه از نظر معنوی چه از نظر مادی بنظرم اهمیت داره).
      سکس هم اگر میشد و با مسائل دیگر و با اولویت های بالاترم اینقدر تضاد نداشت، اینقدر هزینه نداشت، اینقدر وقت و انرژی نمیخواست، ریسک نداشت، بار مسئولیت و وجدان احساس نمیکردم، خب مشکلی نداشت، ولی الان به این شکل با این هزینه ها نه صرف نمیکنه. ترجیح میدم فشار غیرقابل تحمل رو همچنان از راه خودارضایی تخلیه کنم. خودارضایی حداقلش خیلی از خطرات و هزینه های جانبی رو نداره یا خیلی کمتر داره. سریع، راحت، کم هزینه، امن، تحت کنترل، بدون مسئولیت

      راستی این هست که من تا حالا تقریبا تمام مواردی که دوست دخترها و دوست پسرها رو درنظر گرفتم، حداقل در جامعهء خودمون، چیزی ندیدم جز انبوهی از علافی و ابتذال از حرفهایی که شنیدم میزنن که پر از یاوه و فریب و چرت و پرت و علافی محض بوده تا مسائل دیگش، خلاصه انبوهی از بیهودگی و پوچی و چیزهای سطح پایین، و اگر بشه پیدا کرد شاید یک مقدار کمی از موارد دیگه.
      من هیچوقت نمیخواستم به این سرنوشت دچار بشم.
      یعنی اصلا اینطوری نیستم. نمیتونم اینطور باشم!
      نمیفهمم طرف مثلا یکی رو داره چطور اجازه میده مثلا دیگران هم باهاش حرف بزنن و شوخی کنن و جلوی روشون حرفهایی بزنن و کارهایی بکنن.
      کلا من از به شوخی گرفتن زندگی بدم میاد.
      هیچ چیزی شوخی نیست.
      اونوقت آدم خودش رو، وقت و انرژی خودش رو، و دیگران رو، سرنوشت خودش و دیگران رو، اینطور غیرجدی و به شوخی میگیره؟
      من با کسی شوخی ندارم!
      حتی نیاز من به سکس هم کاملا جدیه.
      حتی جلق زدن من هم کاملا جدیه.
      و اجازه نمیدم کسی دربارشون منو به شوخی بگیره.
      تمام نیازها جدی هستند، تمام کارها و مسائل جدی هستند.
      تمام چیزها باید هدفمند و بهینه باشند.

    4. #3
      دفترچه نویس
      Points: 200,245, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Posting Award
      باید با تمامی‌
      قدرت پرچم اسلام
      را در غرب به زیر
      کشید.
       
      موفق
       
      Theodor Herzl آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      4,812
      جُستارها
      106
      امتیازها
      200,245
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,026
      از ایشان 11,876 بار در 4,433 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      28 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      اگر برای one night stand باشد و قرار باشد دیگر طرف را نبینید دروغ گفتن اشکالی‌ ندارد چون آخر گندش در نمی‌‌آید ، ولی‌ اگر احتمال هست دوباره طرف را ببینید دروغ‌های گنده حداقل نگویید! من حداقل ۵،۶ بار با دروغ اینکه هفته پیش به من چند میلیون دلار ارث رسیده و تا ۱-۲ هفته دیگر پول دستم می‌رسد از داخل کلاب‌ها و بار‌ها one night stand جور کردم در گذشته ، یک سیم کارت موقتی ۱۰ دلاری هم بگیرید آن را همان شب شماره بدید ، بعد سیم کارت را دور بیاندازید!
      "A Land without a People for a People without a Land"



    5. یک کاربر برای این پست سودمند از Theodor Herzl گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (12-03-2013)

    6. #4
      سرنویسنده سوم
      Points: 51,229, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      مزدك بامداد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      ماندگاه
      هندوستان
      نوشته ها
      2,394
      جُستارها
      4
      امتیازها
      51,229
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,264
      از ایشان 5,538 بار در 2,053 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      40 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      نام: siicxv_535.jpg نمایش: 194 اندازه: 60.7 کیلو بایت
      خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
      خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
      چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
      بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

    7. 5 کاربر برای این پست سودمند از مزدك بامداد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (12-03-2013),Anarchy (12-03-2013),Mehrbod (12-04-2013),Reactor (12-04-2013),sonixax (12-03-2013)

    8. #5
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      حالا اینکه بگیم دخترها هم فریب میدن که نشد. این مگه مغلطه نیست؟ مغلطهء «اونا هم بدن!».

      من میگم دخترها که به ما حمله نمیکنن (حالت اول) که ما بخوایم از خودمون دفاع کنیم.
      بعد برای زنده ماندن خودمون هم که بهشون نیاز نداریم (حالت دوم).
      برای پیشرفت خودمون هم بهشون نیازی نداری (حالت سوم).
      پس از نظر اخلاقی توجیه نمیشه که فریبشون بدیم و ازشون سوء استفاده کنیم، گرچه اونا هم همین قصد رو نسبت به ما داشته بوده باشن.
      مثل اینکه بخوای سر یکی که میخواد سرت رو کلاه بذاره کلاه بذاری!!
      خب شما از نظر اخلاقی مجازی از کلاه رفتن سر خودت جلوگیری کنی، ولی مجاز نیستی به این بهانه سر طرف، حتی یک کلاهبردار، کلاه بذاری.

    9. #6
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    10. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      مزدك بامداد (12-04-2013)

    11. #7
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      زمانیکه ما خودامان میپذیریم فریب بده و اشکال هم دارد, ولی میگوییم ناچار از فریبیم که دیگر سفسته نیست.

      شاید, ولی نیاز جنسی آنجاست.
      ناچار؟
      واسه چی ناچاری؟
      بالاخره عمل اخلاقی ممکنه هزینه و فشار داشته باشه.
      بخاطر فشارش بگیم ناچاریم؟
      مثلا بریم دزدی کنیم چون پول بیشتر میخوایم خیلی دوست داریم ماشین فلان داشته باشیم یا حتی همین با دخترها دوستی کردن و غیره.

      ناچاری یعنی چی. درجهء ناچاری چیه؟ معیارش چیه؟

      من الان عزب هستم اینقدر هم دلم میخواد ولی تاحالا سکس نکردم. چطور من ناچار نبودم پس؟
      البته نمیگم که من خیلی قوی بودم و اگر فرصت خیلی راحت با شرایطی که میخوام پیش میامد این کار رو نمیکردم، ولی خب بهرحال نکردم تاحالا نمردم و از نظر روانی هم مشکل زیادی ندارم تازه تونستم روی هدفهای دیگر خودم بیشتر وقت و انرژی و منابع صرف کنم و پیشرفت کنم.
      بجای سکس کردن هم بهم فشار که میاد خودارضایی میکنم خب
      لامصب فشار بدجوری میاره آدم نمیتونه حتی فکر کنه و به کاری برسه. ولی خودارضایی میکنم که کار خیلی راحتتر و سریعتری هست به نسبت و هزینهء کمی هم داره (فقط یخورده باید خوب بخورم بخوابم بعدش که بدنم جبران کنه).

      بعد تازه توی کشورهای دیگه ای که وضع بنظر خیلی بهتر میاد، چون sex house قانونی و بهداشتی و اینا دارن.
      من فکر میکردم اینجا در ایرانه که سکس کردن اینقدر مسائل جانبی بیخود و ریسک و هزینه های افزوده داره.
      ویرایش از سوی folaani : 12-04-2013 در ساعت 11:06 AM

    12. #8
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      واقعا وقت و انرژی اینقدر ارزشمنده (شاید بخصوص امروزه) که باید وقت و هزینهء مسائل سطحی رو تاحد ممکن کاهش داد.
      مثلا سکس. چرا باید اینقدر وقت و انرژی صرفش بشه؟
      من نمیدونم شما چطور دانشمند یا خردمندی هستید، چون خودم مثلا توی علم و فناوری هستم بالاخره و دنبالش رفتم میدونم چقدر گسترده و پیچیده است و واقعا آدم باید شش دانگ خودش رو اختصاص بده بهش تا بتونه به جای درست و حسابی برسه. وگرنه اینکه نصف وقت و عمرت واسه دوست یابی و گول زدن و به مکان کشاندن و سکس کردن بره، خب حداقلش اینه که قاعدتا از آدمایی مثل من که این اتلاف منابع رو ندارن عقب میمونید.
      یکی از دلایلی که من ازدواج نکردم و یکی از دلایلی که تاحالا دنبال اینطور چیزا نرفتم و سکس نکردم همین بوده.
      نمیگم تنها دلیل، ولی یک دلیل در کنار و ترکیب با دیگر دلایل.
      وگرنه مثلا اگر ایران مثلا مثل آمریکا بود و یه عده بودن واسه این کار خدمات بدن، چون اونوقت میشد راحت و سریع و با حداقل مسائل جانبی و ریسک های بهداشتی و غیره این کار رو کرد، اونوقت مثلا هرچند وقت یک بار که میتونستم سریع میرفتم به این مکانها و خودم رو ارضاء میکردم از این نظر. اینطوری از نظر وقت و انرژی و هزینه خیلی بهینه تر بنظر میاد و صرف میکنه.
      ولی توی ایران تنها راه واضح واسه افرادی مثل من، خودارضایی است!

      واقعا یه دانشمند قوی نمیتونه زیاد کلاب بره و چت های الکی بکنه و واسه سکس کردن نقشه طراحی و پیاده سازی کنه. حالا شاید هر از چند گاهی با فاصلهء زیاد بشه، ولی اونم کافی بنظر نمیاد، چون آدم خیلی زود به زود نیاز به ارضای خودش پیدا میکنه.

    13. یک کاربر برای این پست سودمند از folaani گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      کافر_مقدس (12-13-2013)

    14. #9
      دفترچه نویس
      Points: 200,245, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Posting Award
      باید با تمامی‌
      قدرت پرچم اسلام
      را در غرب به زیر
      کشید.
       
      موفق
       
      Theodor Herzl آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      4,812
      جُستارها
      106
      امتیازها
      200,245
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,026
      از ایشان 11,876 بار در 4,433 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      28 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی folaani نمایش پست ها
      واقعا وقت و انرژی اینقدر ارزشمنده (شاید بخصوص امروزه) که باید وقت و هزینهء مسائل سطحی رو تاحد ممکن کاهش داد.
      مثلا سکس. چرا باید اینقدر وقت و انرژی صرفش بشه؟
      من نمیدونم شما چطور دانشمند یا خردمندی هستید، چون خودم مثلا توی علم و فناوری هستم بالاخره و دنبالش رفتم میدونم چقدر گسترده و پیچیده است و واقعا آدم باید شش دانگ خودش رو اختصاص بده بهش تا بتونه به جای درست و حسابی برسه. وگرنه اینکه نصف وقت و عمرت واسه دوست یابی و گول زدن و به مکان کشاندن و سکس کردن بره، خب حداقلش اینه که قاعدتا از آدمایی مثل من که این اتلاف منابع رو ندارن عقب میمونید.
      یکی از دلایلی که من ازدواج نکردم و یکی از دلایلی که تاحالا دنبال اینطور چیزا نرفتم و سکس نکردم همین بوده.
      نمیگم تنها دلیل، ولی یک دلیل در کنار و ترکیب با دیگر دلایل.
      آقا انیشتین و دکتر حسابی‌ هم سکس میکردند ، دیگر شما که از آنها بیشتر دنبال علم و دانش نیستید! احتمالا دست و پا چلفتی بودن خودتان در جور کردن شریک جنسی‌ را با این جور حرف‌ها توجیه نکنید!
      "A Land without a People for a People without a Land"



    15. یک کاربر برای این پست سودمند از Theodor Herzl گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (12-04-2013)

    16. #10
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Theodor Herzl نمایش پست ها
      آقا انیشتین و دکتر حسابی‌ هم سکس میکردند ، دیگر شما که از آنها بیشتر دنبال علم و دانش نیستید!
      شاید باشم. از کجا معلوم؟
      اینکه نشد دلیل منطقی.
      من خوره ام. علاقه و هدف عمیقی در انواع قدرتهای اصیل و درونی دارم. میخوام تا حداکثر ممکن هرچی میتونم ازشون جذب کنم. از هنرهای رزمی بگیر تا انواع علوم و فناوری ها.

      احتمالا دست و پا چلفتی بودن خودتان در جور کردن شریک جنسی‌ را با این جور حرف‌ها توجیه نکنید!
      توجیه؟
      واسه کی توجیه کنم؟
      واسه خودم که نیازی ندارم توجیه کنم، چون از نظر روانی اینقدر تسلط به خودم دارم که عیب های خودم رو ببینم و بپذیرم. واسه دیگران هم باز نیازی به توجیه ندارم. اونم الان بعد از سالها. یه زمانی شاید. ولی الان دیگه عادت کردم و تفکر و روش خودم رو برای زندگی دارم.
      من خودم خیلی وقتها این به ذهنم رسیده که شاید بی عرضه هستم، و هر بار روش کمی فکر کردم، ولی آخرش به نتیجهء روشن و قاطعی نرسیدم. نمیشه مطمئن بود.
      زندگی من از اولش یجورایی خاص بوده. یعنی شرایط زندگیم. ممکنه هم که از ابتدا بخاطر منزوی بودن و اجتماعی نبودن و عرضه نداشتن و این حرفا از این مسائل دور موندم نسبت به دیگران، ولی به مرور اجتماعی تر و قوی تر شدم و از طرفی دیدم بعضی ویژگیها و مسیری که در زندگی حتی اجبارا بهم تحمیل شده بود همچین چیز بدی هم نبوده و یکسری مزایای بزرگ خودش رو داشته و میتونم از این ویژگیهای خاص و مسیر خاص به نفع خودم بصورت بهینه بهره برداری کنم. مثلا اینکه تحمل تنهایی کامل و طولانی مدت رو پیدا کردم، بخاطر اینکه تاحد زیادی از کودکی بهم تحمیل شد، من اینو الان بعنوان یک نقطهء قوت میبینم و نه نقطهء ضعف. سعی میکنم از همه چیز به نفع خودم استفاده کنم. طرف اینطور کارها مثل خانم بازی و اینها هم نرفتم دیگه، چون دیدم آشکارا با ویژگیهای خاص و مسیر خاصی که من دارم سازگاری کافی نداره و بهینه نیست برام. قبلا هم گفتم نه اینکه دلم نخواد و اگر فرصت مناسبی پیش بیاد اصلا ممکن نباشه طرفش برم، ولی انگیزهء خیلی قوی هم براش ندارم که تحت هر شرایط و هزینه ای طرفش برم؛ بنظرم صرف نمیکنه.
      بهرحال من دستاوردها و موفقیت ها و سرگرمی های خاص خودم رو دارم که منو تاحد قابل توجهی ارضا و خوشنود میکنن. مشغولیت ها و دستاوردهایی که خیلی های دیگه ندارن (خیلی وقتا همون جبر زندگی هم درش کم و بیش دخیل است) و خیلی ها بهش قبطه میخورن.
      ضمنا من در فامیل خودم در اطرافیان در همکاران خودم دیدم بالاخره کسانی که دنبال این مسائل میرن، هیچوقت نمیشه که این کارها بدون خطر و هزینه و دردسر باشه، و مسیر زندگی و وقت و انرژی قابل توجهی از انسانها رو معطوف خودش میکنه و حتی در مسائل دیگر تاثیرات منفی میذاره. بنظر من چیز جالبی نیست این قضیه. برای یک انسانی که اعتقاد و عادت به زندگی بر اساس راستی و اصول منطقی داره، یکجور تضاد و تناقض مخرب بحساب میاد. منم هیچوقت دنبال کسب مهارت های اینطور کارها نرفتم چندان، چون اساسا برخلاف تفکر و مسیر بهینه من بود و انگیزهء چندانی برای اولویت دادن بهشون نداشتم. اگر بلد نباشم، اگر نتونم، برای خودم عیب بزرگی نمیدونم که از این بابت خیلی ناراحت بشم و بخوام دنبال رفعش برم.
      خلاصه داستانش گسترده و پیچیده هست. یک عامل و دو عامل نیست. منم نگفتم و نخواستم توجیه کنم. گفتم فلان چیز هم یکی از عواملش، نه تنها عامل. بطور کلی ترکیبی از خیلی چیزها بوده. در طول زمان. و تغییر و تحول هم در این بین بوده. بنظر من انگار من برای همین زندگی ساخته شدم. حداقل تاحالا اگر میخواستم عاقلانه پیش برم باید همینطور زندگی میکردم. میتونستم سقوط کنم، ممکن بود معتاد بشم، خلاف بشم، دچار هزار جور آفت بشم، ولی خواستم که اینطور نشه و از فرصت و حتی محدودیت ها و ضعف هایی که دارم حداقل صدمه رو ببینم و اگر میشه و جنبه های مثبت و کاربرد مفید هم میتونن داشته باشن، از اونا حداکثر استفاده رو ببرم.
      خب من الان حتی منابع مالیش اندازهء حداقل رو هم ندارم. چون هیچوقت هدفم در زمینهء پیشرفت مادی نبود. قرار نبود مثلا بخاطر این یک قضیه بیام و دنبال پول بدوم و از هدف اصلی خودم منحرف بشم.
      هرچیزی هزینه ای داره. هرچیزی سایدافکت هایی داره.
      من یاد گرفتم که نمیتونم همه چیز رو با هم داشته باشم، و برای بدست آوردن چیزهای بزرگ، باید هزینه های بزرگ هم داد، باید از چیزهای بزرگ دیگری گذشت.
      شاید برای دیگران اینطور نباشه، ولی برای من اینطور بود.
      من بر اساس محدودیت ها و توانایی ها و جبر زندگی خودم تطبیق پیدا کردم و دلیلی نداره به دیگران اهمیتی بدم و کورکورانه برام الگو باشن.

      میدونی یک بار یادمه از خدا درخواست کردم برام دوست دختر جور کنه
      یکی دو روز بعد به طرز عجیبی فرصتش پیش آمد.
      یعنی رفته بودم پستخونه واسه ثبت نام یا کار دیگه مربوط به کنکور و اینا، بعد یه دختره همینطوری تصادفی توی صف باهام صحبت شد (دختره با یکی بود که میگفت داییشه، ولی از من خوشش اومد). آشکارا میخواست رابطه برقرار کنه. شروع کردنش مثل آب خوردن بود. ولی از اونور گفتن برید فلان جا (توی همون ساختمون) فلان کار رو باید برای ادامهء مراحل انجام بدید. حالا من مونده بودم از یک طرف نگران بودم و عجله داشتم که از قضایای مربوط به کنکور یوقت عقب نمونم (فکر کنم فرصتهای آخرش بود) و از طرف دیگه اون دختره میخواست منو وادار کنه که باهاش باشم و صحبت کنیم. دیدم از همین ابتدا علافی و هزینه و ریسک از فرصت های دیگه داره شروع میشه! دیدم باید انتخاب کنم. بعد تازه توی فکرم همش میامد که من الان باید بهش دروغ بگم مثلا اسم و مشخصات و آدرس واقعی خودم رو بهش ندم بخصوص که تازه کار هستم و ممکنه بعدا از این اطلاعات سوء استفاده کنه، و دیدم که من از این کار هم اصلا خوشم نمیاد، یعنی از دروغگویی و فریبکاری خوشم نمیاد، از زندگی راست و ساده و راحت خوشم میاد، بعد توی فکر اینم بودم که خب باید احتمالا یه خرجهایی هم بکنم و مثلا کافی شاپ بریم و این حرفا، و با هم بریم اینور و اونور و خلاصه یه دفه همون اول بی مقدمه که نمیشه رفت خونه و باهم سکس کنیم!! بعد توی این فکر هم رفتم که من اگر این فرد رو با خودم مشغول کنم، اگر دنبال خودم بکشم، اگر بهش دروغ بگم الکی بگم دوستش دارم و شاید میخوام باهاش ازدواج کنم و غیره، به خودم امیدوارم کنم، اعتماد بهم بکنه و شاید حسابهایی روم بکنه حتی اگر من بهش مستقیم چیزی نگم، اما بهرحال ممکنه مجبور بشم وانمود کنم، یا واقعیت هدف رو بروز ندم، خب شاید اون فرد حتی فرصت ازدواج با فرد مناسبی ممکنه براش پیش میامد توی این مدت که اینطوری من اونو ازش سلب کردم. خلاصه همینطور افکار و جوانب به ذهنم میامد میدیدم هیچ کجای این کار اونقدری که برای یه آدم اصولی و دقیق مهمه، اصولی و دقیق و قابل پیشبینی نیست. همش هرج و مرج و پوچی و علافی درش موج میزد. بعنوان هزینه ها و خطرات و پدیده های جانبی این کار.
      این بود که در نهایت تصمیم گرفتم طرفش نرم. خداحافظی کردم و رفتم دنبال کارم. هرچند سخت بود و ناراحت شدم از دست خدا. گفتم آخه مگه آزار داشتی چرا یطوری بدون این مسائل جانبی درست نکردی که آدم بتونه به همه کارش برسه و هزینه های هنگفت نده!
      خب بهرحال این دنیا و زندگی ما همینه. انتخاب ها! و این سخته و هزینه داره. نمیشه همه چیز رو با هم داشت. شاید تفاوت آدمها همینطوری مشخص میشه، شاید همینطور رشد میکنن، همینطوری ممتاز میشن.
      البته من خودم خیلی به این حرفا اعتقاد و اطمینان ندارم، اما یه تفاوتهایی هست که صرفنظر از این حرفا و باور خدا و غیره، آدم خودش عملا میبینه. من مثل خیلی ها نیستم و نمیخوام هم که مثل اونا باشم. اون رو درست نمیبینم. با سیستم من با مرام من با هدف من سازگاری نداره. هرچی بگی هزینه نداره ولی داره. نمیشه نداشته باشه. تداخل میکنه. در درجهء اول ذهنم رو از نظم و اصول خارج میکنه و آرامش و وجدان راحتم رو بهم میریزه. بعدش هم خیلی مسائل عقلایی دیگه.

      در اینترنت هم دوست پیدا کردن راحته. شاید چند بار کسانی خودشون خواستن باهام رابطه برقرار کنن. اما بازم من دیدم که اینقدر علاف و بدون اصول و هدف نیستم که برم دنبال چیزی که تحت کنترل و اصول کافی نمیبینمش.

      من دوست دارم اگر رابطه ای میخواد باشه، بصورت رسمی و روشن و اصولی باشه، یعنی درواقع میشه گفت همون ازدواج. دو طرف به هم تعهد بدن. با هم رو راست باشن. در فکر یک رابطهء نزدیک همه جانبه و پایدار باشن.
      من دوست دارم این رابطه و زندگی تاحدی که میشه نزدیک به ایدئال باشه.
      اما دیدم برای کنترل کافی بر زندگی، برای آرامش داشتن درش، من نیاز به قدرت فوق العاده ای دارم.
      و بازهم بهرحال اونم هزینه ها و محدودیت هایی برام ایجاد میکنه. منجمله مالی. ولی هزینه ها و ریسک های دیگر هم بودن و بنظرم مهم بودن.
      اینه که درکل بازم انگیزهء کافی برای ازدواج هم نداشتم.
      منم که آدم مذهبی نیستم و ایمان قوی به خدا ندارم.
      ولی مرام راستی و جوانمردی و مردانگی رو خیلی میخوام.
      میخوام مردانه و با راستی و اصولی زندگی کنم.
      اگر تونستم چنان زندگی ای رو در این دنیا محقق کنم، خب خوبه محقق میکنم، ولی اگر نشد، ترجیح میدم تا آخر عمر هم ازش بگذرم و محروم بمونم تا اینکه از اصول و عقل و خواسته های ذاتی خودم بگذرم. اصلا نمیتونم بگذرم! من سیستمم اینطوریه. و سیستم دیگری رو بلد نیستم و نمیخوام هم!
      اگر نتونستم چنان همسر و زندگی ای داشته باشم، حداقل در زمینه های دیگری که مورد علاقم هستن میتونم و تونستم تاحدی که بحد قابل توجهی راضی بشم پیش برم. میشه اصول و نظم و راستی رو حداقل در بعضی جهات در این دنیا و زندگی تجربه کرد. چیز خوبیه!
      و حداقل وقتی پیر شدم، وقتی درحال مرگ بودم، فکر میکنم تونستم اونقدری قدرت در خودم ببینم که اگر نتونستم زندگی آرمانی خودم رو تحقق کنم ولی حداقل تن به پسرفت هم ندادم و آنچه در توان داشتم از خودم اراده و تاثیر ایجاد کردم و زندگیم رو کنترل کردم و روح و روان خودم و قدرتهای اصیل و درونی خودم رو قوی کردم.
      اینطوری حس میکنم اگر خدایی هم باشه و بعد از مرگ باهاش روبرو بشم، برام بهتره.
      من دوست دارم قدرتمند باشم.
      دوست ندارم کاری کنم که خودم نمیتونم توجیهش کنم.
      تاحدی که میتونم و قدرت دارم درست زندگی میکنم از نظر خودم.
      خب یه چیزهایی رو نمیتونم، مثلا نمیتونم دیگه خودارضایی هم نکنم، ولی یه چیزهایی رو میتونم، و اگر نکنم، خودم از درون فرو میپاشم. اصلا نمیتونم! این ها با من سازگار نیست. برام بهینه نیست. ریسک و اتکا به تصادف است. و من از این تفکر و روش زندگی تجربهء خوبی ندارم. هر زمان در این وادی ها رفتم خیلی زود با خسارت ها و وقایع بسیار ناخوشایندی مواجه شدم.

    17. یک کاربر برای این پست سودمند از folaani گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      کافر_مقدس (12-13-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM
    2. پاسخ: 18
      واپسین پیک: 10-04-2013, 10:14 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •