
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (10-16-2013)

sonixax (10-17-2013)

بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد

خب اگه اینطوری بخوام بگم یک مقدار سخت تر هست چون جزئی تر میشه، ولی فکر میکنم منظور از آزادی بیان این هست که شما بتوانی هر حرفی را آزادانه در جامعه و محیط های عمومی مطرح کنی. به نظر من هیچ سخنی نیست که باید از انتشارش در محیط های عمومی جلوگیری بشه... هر کسی میتونه رسانه ای درست کنه و به دیگران فحش بده، دروغ بگه، ... . البته کسی نمیتونه کنارت بایسته و بهت فحش بده. هتا نمیتونه کنارت وایسه و داد و بیداد کنه. چون آزادی عمل تو رو گرفته. نمیتونه اطلاعات خصوصیتو بدون اجازه منتشر کنه.
پس اگه بخوام تعریفمو کاملتر بگم: "آزادی بیان باید مطلق باشد به این معنی که انتشار و بیان "هر چیزی، در هر جا و هر زمان" باید آزاد باشد، مگر اینکه حقوق دیگران را بگیرد." مثلا داد و بیداد کردن جلوی درب منزل، آزادی عمل شخص را میگیرد یا شهادت دروغ جلوی محاکمه عادلانه را می گیرد، پس شامل آزادی بیان نمی شوند.
اینها مواردی هست که به ذهنم میرسه.



مرز آزادی :
حقوق ما +مرز حقوق دیگران
شراب اولی تر ...
آغازگر جُستار

درود
حدود آزادی – بشر موجودی اجتماعی است . و زندگی در میان جمع . خواه ناخواه ایجاد محدودیت می كند . فرضا دونفر كه باهم دوست می شوند باید به فرهنگ . خلقیات و باورهای هم احترام بگذارند . یا فردی كه در تیم فوتبال بازی می كند . آزاد نیست توپ را به هرشكل كه بخواهد پرتاب كند . بلكه او ناچار است در محدوده قواعد بازی و همكاری تیمی عمل نماید . حال اگر شخص در چند گروه عضویت داشته باشد . محدودیت های بیشتری را باید تحمل كند .
در زندگی اجتماعی هم آزادی مطلق ممكن نیست . حضور در جامعه و عضویت در نهادهای اجتماعی ایجاب می كند تا فرد محدودیت هائی را گردن نهد . آزادی بی حد و مرز برای یك فرد . می تواند در تضاد با آزادی دیگران قرار گیرد و افراد جامعه را از خود بیآزارد . برای آنكه آزادی بقیه افراد جامعه حفظ شود . و ضعیفان از تعدی ستمگران در امان بمانند . و آزادی به هرج مرج نگراید .
جامعه از طریق نهادهای ذیصلاح . حدو حدودی بر آزادی تعین می كند . و رفتارهای اجتماعی را درچارچوبی قانونمند قرار می دهد . الگوی عمل یا هنجار جامعه محدودیتهای قانونی است كه فرد برای برقراری نظم در زندگی جمعی شهرنشینی می باید بپذیرد و در صورت عدم رعایت مجازات می شود . با توجه به این واقعیتهاست كه شیلر می گوید آزادی مطلق وجود ندارد . مگر در عالم خیال . بنابراین آزادی یك امر نسبی است و در جوامع گوناگون درجات متفاوتی دارد . استبداد هم همینطور .
برای شناخت درجه استبداد یا درجه آزادی در یك جامعه باید به نشانه های آن توجه کرد . فلاسفه معتقدند اگر آزادی در مهار قانون در نیآید مخل نظم و امنیت می شود . امنیت سیاسی . دینی . مالی و امنیت شغلی . و نیز مشوق ولنگاریسم و بی بند و باری خواهد بود .
مكدونالد می گوید : آزادی این نیست كه هركس هرچه دلش خواست بكند . بلكه آزادی اراده شخص را در چارچوب قانون قوت می بخشد .
مونتسكیو (1689-1755) می گوید آزادی واقعی آن نیست كه فرد هرآنچه خواست انجام بدهد . چه در اینصورت فرد تبدیل به یك مستبد و زورگو می شود .
جرج برنارد شاو می گوید : معنی حقیقی آزادی . مسئولیت است و به همین دلیل است كه اغلب از آن می ترسند .
شارل دو منتسكیو می گوید . آزادی عبارت است از حق انجام هركاری كه قانون اجازه می دهد و انجام ندادن آنچه قانون منع كرده است .
موریس مترلینگ می گوید : برای چه توقع دارید كه خیالات . تصورات . احساسات . اقدامات و به طور خلاصه زندگی ما آزاد باشد و حال آنكه به چشم خود می بینیم . كهكشانهای بزرگ كه منظومه خورشیدی ما در برابر آنها هیچ است . در حركات خود آزاد نیستند و مجبور شده اند از قوانین خاصی پیروی كنند . و خط سیر ویژه ای را بپیمایند .
اصولا آزادی در چارچوب قانون تعریف می شود . و هرج و مرج خارج از قانون . اما كیفیت قانون در میان ملتها متفاوت است . شاید بتوان گفت آزادی آرمانی است كه هنوز تعریف درستی از آن در دست نداریم .
sonixax (10-16-2013)

یک نکته ای درباره آزادی بیان هست.
گاهی بیان کردن یک سخن به مثابه انجام دادن یک عمل است.
مثلا وقتی من بگویم: من هیتلر را محکوم می کنم، همزمان دارم عملِ محکوم کردن را هم انجام می دهم.
یا وقتی بگویم من شما را تحسین می کنم همزمان دارم عمل تحسین کردن را هم انجام می شوم.
یا وقتی فی المثل به یک سیاهپوست بگوییم "کاکاسیاه"، داریم "نژادپرستی" می کنیم.
سخن من این است که گاهی مرز میان "عمل" و "سخن" چندان روشن نیست، و این موضوع، لااقل در ظاهر، ایده "آزادی بیان مطلق" را با مشکل مواجه می کند.
sonixax (10-16-2013)

هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)