ماجرای ۲۸مرداد ۳۲ برای من یادآور این ضرب المثل فرانسوی است:
«یک دروغ وقتی ۱۰۰بار تکرار شود،تبدیل به حقیقت می شود».
بنابر این فائق آمدن بر یک دروغ ۶۰ ساله بسیار دشوار است و چه بسا پژوهشگر کنجکاو را با انتقادات و اتهامات فراوان روبرو سازد. از این گذشته،پس از گذشت ۶۰سال اسناد مربوط به این رویداد مهم هنوز از آرشیوهای سازمان سیا و سازمان اطلاعات مخفی انگلیس (ام.آی۶) ،آزاد و منتشر نشده و شگفت انگیزتر اینکه بقول مقامات سازمان سیا:«بسیاری از اسناد مربوط به ۲۸مرداد۳۲ در یک آتش سوزی،سوخته و خاکستر شده اند». این مسائل، شک و تردیدهای موجود درباره ماهیت ماجرای ۲۸مرداد را بیشتر می کنند.
بی تردید دولت های انگلیس و آمریکا با طرح«ت.پ.آژاکس»(پاکسازی ایران از حزب توده) درصدد سرنگونی دولت مصدّق بودند، اما رفراندوم غیرقانونی و غیردموکراتیک برای انحلال مجلس(با وجود هشدارهای یاران دکتر مصدق)فرصت مناسبی شد تا محمدرضاشاه بر طبق نص قانون اساسی، اقدام به عزل مصدق کند،و این،شاید دلخواه ِخود ِمصدق نیز بود تا از میان آنهمه بحران های فلج کننده اقتصادی و دشواری های عظیم سیاسی-اجتماعی، بسان یک«قهرمان» یا «قربانی مظلوم» بیرون آید.
از یاد نبریم که دکتر مصدق در گفتگوهای خود با«هندرسون»(سفیر آمریکا در تهران)ضمن شرح اوضاع بسیار بد ِ اقتصادی ایران و عدم پرداخت حقوق کارمندان و خصوصاً معلّمان،بارها- به سفیر آمریکا هشدار داده بود که«بدون کمک های مالی آمریکا،ایران، در ظرف ۳۰روز سقوط خواهد کرد و چه بسا کمونیست های حزب توده قدرت را بدست گیرند.»
با این ملاحظات، به نظر نگارنده، ۲۸مرداد۳۲،نه «کودتا»بود و نه یک «قیام ملّی». درباره سقوط آسان و حیرت انگیز دولت مصدّق، نخست باید به علل و عوامل داخلی و خصوصاً،به حضور توانمند حزب توده و توان سازمان نظامی آن حزب، و نیز،باید به ایراندوستی و آینده نگری مصدق در احتمال تسلط حزب توده بر ایران توجه اساسی کرد. انفعال حیرت انگیز دکتر مصدق در روز ۲۸مرداد بیانگر همین ایراندوستی و آینده نگری مصدق بود. مهندس احمد زیرک زاده که از آغاز تا آخرین لحظات روز ۲۸مرداد در کنار مصدق بود،یادآور می شود:
- «در آن روز، واضح بود که دکتر مصدق،مردم را در صحنه نمیخواهد. از همان ساعات اول که خبر آشوب به نخستوزیری رسید تمام آنهائی که در آن روز در خانه نخست وزیر (بودند) بارها و بارها، تک تک و یا دسته جمعی از او خواهش کردند اجازه دهد مردم را به کمک بطلبیم، موافقت نکرد و حتی حاضر نشد اجازه دهد با رادیو مردم را با خبر سازیم....مصدق نقشه خود را داشت و حاضر نبود در آن تغییری بدهد… »
با انجام این«نقشه» در ۲۸مرداد۳۲، مصدّق-بعدها-به وکیل مورداعتمادش(سرهنگ بزرگمهر) گفته بود: بهترین حالت،همین بود که پیش آمد.