sonixax (12-07-2012)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (12-07-2012)
mamad1 (12-07-2012),Mehrbod (12-07-2012),sonixax (12-07-2012),undead_knight (12-08-2012)
آری، این واژه را دوستمان روی هوا ساختند. زبان ممد جان، بویژه زبان پارسی یک زبان پویاست و شما نیاز نداری که واژگان را مانند عربی، پیشتر
در یک جایی ثبت کنی و به دیگران بشناسانی تا بتوانی به کار ببری. برای نمونه در عربی به octopus میگویند اخطوبوس! هنگامیکه ما بسادگی
همانچیزی که هست «هشتپا» میگوییم. اکنون اگر کسی آمد و به شما گفت یک جانور دریایی دوازدهپا داریم، شما منظورش را نمیگیری؟
در پارسی ما روزانه واژههای بسیاری میسازیم، از آنها برای رساندن نگرمان سود میبریم و سپس دور میاندازیمشان، بی اینکه دیگر سراغ آنها برویم.
شوربختانه زبان کنونی "فارسی" این ویژگی زبان ما را اندکی بسته و به جای واژه سازی پویا ما در بند آهنگ و کالبد (templates) فرو رفتهایم،
برای همین زمانیکه یکی یک واژه روی هوا (on-the-fly) میسازد، گاه جوری به او مینگرند که انگار کار نادرستی انجام داده،
هنگامیکه بزرگترین و مهندترین ویژگی زبان همین است! واژگان را برسازیم، به کار ببریم و فراموش کنیم.
خودبان را هم من تاکنون نشنیده بودم، ولی خوب شما که پاسبان، پارکبان، مهربان، .. شنیدهاید ممد جان، یک خود+بان براستی نگرفتنی است؟
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (12-07-2012),undead_knight (12-08-2012)
sonixax (12-07-2012)
رویِ هوا یا رویِ پرواز یک expression در انگلیسی است:
هفت خوان اسپندیاد. | Facebook
از سوی دیگر، همانگونه كه گفتیم، فرنودسار ( منطق) و ساختار درونی زبان هم یك كارگزار ( فاكتور، عامل) دیگر است كه با پیشرفت و نوآوری و اندیشه پروری سروكار دارد. برای نمونه، ما در پارسی كارواژه ی "پرسیدن" را داریم، همچنین كارواژه ی "بازپرسیدن" و درمغز خود میدانیم كه" بازپرسیدن"، یك جوری از "پرسیدن" است و اگر هم تا كنون واژه ی "بازپرسی" و یا "همه پرسی" را ندانسته باشیم، بازهم مغز ما به آسانی "همه" را با "پرسیدن" می آماید ( تركیب می كند) و كمابیش در می یابیم كه این یك جور پرسیدن است از همه، یا اینكه همه چیزی را میپرسند و سرانجام به آن چم میرسیم، ولی زبان تازی برای هركدام از اینها، یك ریشه نیاز دارد كه هیچگونه پیوند واژگانی هم باهم ندارند ، یكی هست سؤال، یا استسفار ! یكی هست اِسْتَقْصَى و دیگری میشود ااِسْتَطْلَعَ رَأْیَ الجُمْهُورِ!!(= همه پرسی).( القوامیس)
پس در اینجا یك مغز كه با زبان هندواروپای پرورش یافته، میان واژگان كه چم های نزدیك دارند، از بخش های خود همان واژه، پیوند میان واژگان را برپا میسازد و همواره یك شبكه ی واژگانی كه به هم پیوسته اند( لینك شده اند) در ویر او آماده است. او می تواند در گاه نیاز به تندی یك سازه ی دیگر را پدید بیاورد و یا دگرگون كند. برای نمونه، كارواژه ی "هرزپـُـرسی" را بسازد. شما هم تا كنون این واژه را نشنیده اید چون من همین اكنون ساختم!! ، ولی بیدرنگ میدانید كه این به چم پرسش بیهوده و پوچ است
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Alice(12-07-2012),mamad1 (12-08-2012),sonixax (12-08-2012),undead_knight (12-08-2012)
اکنون که جُستار به بیراهه رفته یک نکته را
بیافزایم ؛ زبان پیش انگاشت من در این تار
نما پارسی است ، ولی بسیار واژه ی تازی
دارد ! و اینکه لغزش هایی دارد ؛ برای نمونه
«کوکی ها زُدودید» ؛ اگر هم کارواژه آمایشی
را نمیخواهید بکار ببرید دستکم شمار کارواژه
را نگاه دارید ؛ "کوکی ها" چندینه است و باید
بگویید «کوکی ها زُدودیدند»
--
من درنمیابم جُستار خودکشی چرا جدا شد ؟
نگارش زبان پارسی انجمن را من نوشتهام، ولی چون کسی به جز خودت و من به کار نمیبرد بیهوده دیدم درست نکردم این لغزشهای کوچک را
پیکها هم جدا شدند چون در راستای خودکشی نیستند، به زبان پارسی میپردازند و روی هم رفته گفتمانهای کناری از فرهشت جستار به شمار میرفتند.
درباره کوکیها هم درست گفتی، ولی مهندی چندانی ندارد، مگر آنکه سرت برای ترزباندن درد کند ..
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)