قرآن و مسأله حقوق اقلیتهای جنسی
نویسنده مقاله: آرش نراقی
استادیار دین و فلسفه کالج موراوین- پنسیلوانیا
۲۸ دسامبر ۲۰۱۰
قرآن و مسأله اقلیتهای
فایل پی دی اف:
http://arashnaraghi.org/articles/Koranandminorities.pdf
« مقاله خیلی طولانیه. خود من خلاصه ای از این مقاله رو خوندم و هنوز کامل نخوندمش. برای مطالعه راحت تر میتونید به سایت منبع مراجعه کنید یا فایل پی دی اف مقاله رو دانلود کنید. »
(۱)
گوهر الهیات رهایی بخش همبستگی با مظلوم و تلاش برای تحقق عدالت است. غایت آرمانی الهیات رهایی بخش رفع هرگونه تبعیض ناعادلانه از صحنه زندگی اجتماعی و کاهش رنج انسانهای واقعی و گوشت و پوست و خوندار است. الهیات رهایی بخش با احساس شفقت و همدردی عمیق نسبت به قربانیان خشونت و تبعیضهای ناروا آغاز می شود، و با انواع جنبشهای اجتماعی عدالت خواهانه درمی آمیزد. بدون شک یکی از مهمترین ارکان فرهنگ قرآنی نیز حساسیت ویژه نسبت به امر عدالت و دفاع از مظلوم است: " و چرا شما در راه خد [و در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی جنگید همانان که می گویند پروردگارا ما را از این شهری که مردمانش ستم پیشه اند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما."[1] حساسیت نسبت به عدالت روح حاکم بر فرهنگ قرآنی است، و از جمله اصول اساسی ای است که مسلمانان باید در پرتو آن فهم خود را از قرآن سامان بخشند.[2]
پرسش اصلی من در این نوشتار این است: آیا می توان دامنه الهیات رهایی بخش قرآنی را به قلمرو حقوق و کرامت انسانی اقلیتهای جنسی نیز گسترانید؟
پاسخ من به این پرسش مثبت است. اما برای توضیح این معنا، نخست باید به دو پرسش زیر پاسخ دهم:
(اوّل) چرا (به گمان من) هر تفسیری از قرآن که تبعیض بر مبنای هویت و گرایش جنسی را بربتابد از منظر اخلاقی نارواست؟
(دوّم) چرا و تحت کدام شرایط یک مسلمان خردورز لاجرم باید بکوشد تا درکی از آیات قرآنی بیابد که با نفی تبعیض بر مبنای هویت و گرایش جنسی سازگار باشد؟
پاسخ من به این دو پرسش را می توان در قالب استدلال زیر صورتبندی کرد:
۱. تمام انسانها با یکدیگر برابرند، یعنی از حقوق و کرامت انسانی برابر برخوردارند، و هرگونه تبعیض نهادن میان ایشان ناعادلانه است مگر آنکه دلیل اخلاقاً موجهی برای آن وجود داشته باشد. (اصل عدالت)
۲. اخلاق (یعنی مبانی، اصول، و دلایل اخلاقی) در مقام ثبوت و اثبات یکسره عقلانی و علی الاصول مستقل از دین و مقدم بر آن است.
۳. هیچ دلیل عقلی/اخلاقی موّجهی برای تقبیح هویت و گرایشهای همجنس گرایانه (از آن حیث که همجنس گرایانه است) وجود ندارد.
۴. بنابراین، تبعیض بر مبنای هویت و گرایشهای همجنس گرایانه (از آن حیث که همجنس گرایانه است) خلاف اصل عدالت و از منظر اخلاقی نارواست.
۵. گروهی معتقدند که پاره ای از آیات قرآنی میان انسانها بر مبنای نوع هویت و گرایشهای جنسی (خصوصاً هویت و گرایشهای همجنس خواهانه) ایشان تبعیض می نهد.
۶. اگر مدعای این گروه درست باشد، در آن صورت قرآن متضمن آیاتی خلاف عدالت و اخلاقاً ناروا خواهد بود.
۷. اما (به اعتقاد مسلمانان) کلام الهی از بی عدالتی و بی اخلاقی پیراسته است.
۸. بنابراین، مسلمانان:
(الف) یا باید نشان دهند که دست کم یکی از مقدمات ۱- ۳ کاذب است، و بنابراین، آیات قرآنی که میان انسانها بر مبنای هویت و گرایش همجنس خواهانه شان تبعیض می نهد ناعادلانه و از حیث اخلاقی ناموّجه نیست؛
(ب) یا باید بپذیرند که مقدمات ۱- ۳ صادق است، اما نشان دهند تفسیری از آن آیات قرآنی که تبعیض جنسیتی را مجاز می دارد، نادرست است، و می توان (و می باید) تفسیری از آن آیات به دست داد که متضمن چنان تلقی تبعیض آمیز و ناعادلانه ای نباشد.
نگارنده مقدمات ۱- ۳ را صادق می داند[3]، و به عنوان یک مسلمان به مقدمه ۷ باور دارد. در این صورت، لاجرم هرگونه تفسیری از آیات قرآنی را که به تبعیض بر مبنای هویت و گرایش همجنس خواهانه راه دهد، از منظر اخلاقی مردود می داند.
اما کسانی که مقدمات ۱- ۳ و ۷ را صادق می دانند، باید به پرسش زیر پاسخ دهند:
آیا می توان درکی از قرآن به عنوان کلام الهی داشت که با نفی تبعیض بر مبنای هویت و گرایش همجنس خواهانه سازگار باشد؟
به نظر من پاسخ این پرسش مثبت است. اما این سازگاری مطلوب را دست کم به دو شیوه متفاوت (و نه لزوماً ناسازگار) می توان به دست آورد:
شیوه نخست آن است که تفسیری از آیات قرآنی به دست دهیم که یکسره از تبعیضهای جنسیتی پیراسته باشد. در این شیوه، مفسّر در جست جوی آن چیزی است که می توان آن را "سازگاری ایجابی یا حداکثری" نامید.
شیوه دوّم آن است که نشان دهیم آن دسته از آیات قرآنی که از نوعی تبعیض جنسیتی حکایت می کند ناظر به دورانهای گذشته است و بر روزگار معاصر اطلاق پذیر نیست یا (به نحوی از انحاء) اطلاق خود را در این روزگار از کف داده است. در این شیوه، مفسّر در جست و جوی آن چیزی است که می توان آن را "سازگاری سلبی یا حداقلی" نامید.
در این نوشتار، امکانات هر دو شیوه را در خصوص حقوق و کرامت انسانی اقلیتهای جنسی به اختصار بررسی خواهم کرد.