بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
خوب تکنولوژی سلاح اتمی هم داریم!!
من نمیگم که همه تکنولوژی ها اینگونه متناقض هستند.ولی تکنولوژی را در کل میشود دید که خوب بوده یا نه،مثل همان چیزی که آنارشیستهای بدوی میگویند.
حالا اینها خیلی رادیکال هستن.ولی مثلا یکسری دوست دارند در یه حدی به عقب برگردند.مثلا خیلی ها دوست دارند بروند روستایی جنگلی چیزی دور از مردم و تکنولوژی گوسفند بچرانند.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
خوب این سخت شد، خوشبختی خود آدم (نه نژآد آدم) را میتوانیم بگوییم: سرخوشی - درد
پس اگر به کسی زندگی بدوی سرخوشی و لذت بیشتر از زندگی امروزین میدهد، چگونه ثابت کنیم درست "احساس" نمیکند؟
برای گفتمان کردن بدید من نیازی نیست ثابت کنیم آدم بدوی خوشبخت بوده یا نبوده، میتوانیم آدم امروزینی که
خود را خوشبخت میبیند را به گذشته ببریم و ثابت کنیم که احساس بدبختی خواهد کرد: پس زندگی امروز بهتر از گذشته است.
آری اینکار را میشود کرد. تا اینجا میتوانیم ثابت کنیم که برای بیشترین مردم تکنولوژی خوب بوده، روی هم رفته ولی بیمهای در کار نیست که همینجور خوب بماند.
اثبات ما همانجور که میلاد گفت: عمر درازتر، تندرستی بیشتر، آزادیهای فراوانتر، موقعیتهای (opportunity) فزونتر، تراز آگاهی کلانتر و ...هر چند بزرگان علم با تقسیم بندی دوران اقدام به بهتر وانمود کردن آن دارند اما این پیچیدگی بمراتب رنج بار تر شدن حیات بشر را به دنبال داشته است . پس باید به اخلاقی تر شدن جهان با دید تخصصی تر نگریست . باعرض پوزش .
اگر کسی میگوید در کنار اینها چیزهایی ناشناخته به مراتب زندگی را رنجبارتر کردهاند بایستی خود نشان دهد چه چیزهای ناشناختهای و چگونه.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
چرا باید ثابت کنیم؟
یعنی کسی را که درد میکشد متقاعد کنیم که سرخوش است؟
خوب همین بررسی خوشبختی کشورهای امروزی میتواند میزان بررسی باشد،ساکنان بدوی کشور بوتان از همه خوشبختتر اعلام شده اند.
همه موارد بالا خوبی و بدی خودشان را باید نشان دهند،اگر برای خوشبختی بشر مفید نباشند اصلا بی ربط میشوند.مثلا آزادی زیادتر اگر انسان را ناآرام و ناخشنود کند بجای مثلا آزادی محدود اولیه بین گزینه های بسیار محدود چه؟
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
اگر زندگی یک هومن[1] را بنگریم, از یک بازهیِ زمانی تا یک بازهیِ زمانی میتواند رنجمند باشد, سپس به سوی خوشی برود.
چرا همین را برای هومنی[2] نبینیم؟
در کشور بدویای که میگویی شاید براستی خوشبختتر از ما باشند, ولی آیا با پیشرفت دانش بسویی نمیرویم که فرجام[3] پایانی به خوشبختی بیشتر بیانجامد؟
گمان نمیکنم, دستکم برای من که آدم بیشتر زمانها کنارهگیری هستم, همبود[4] تا جاییکه زندگیام را کنترل نکند برایم آدگرسانه[5].
----
1. ^ Human || هومن: آدم Human
2. ^ Humani || هومنی: بشریت Mankind || هومنی: یک هومن A human
3. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org Conclusion; ending
4. ^ Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En Society
5. ^ Âdegarsân || آدگرسان: بیتفاوت; بی دگرسانی Indifferent
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
What?
خوب اینکه دلیل نمیشود،ممکن هم هست به سمتی میرویم که به بدبختی بسیار بیشتر میانجامد،بنظر من قبول اینکه حس کنجکاوی و علاقه به کنترل بر طبیعت که مخصوصا پس از روشنگری براه افتاده رانه اصلی است و میشود گفت بدون ترمز،اینکه کجا میرود بیش از اینکه بخواهد توجیهی باشد برای اینکه ما کنترلش را داریم خودش یک سوال است که واقعا معلوم هم نیست چه شود.
یکمقدار هم مقایسه خوشبختی بدون در نظر گرفتن ارزش دانستن حقیقت و زندگی در «بهشت احمقها» سخت هست.اگر اصلا بشه واقعا خوشبختی او اینجوری مقایسه کرد اصلا
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Mehrbod (03-19-2013),undead_knight (03-19-2013)
اینهایی که احساس خوشبختی کردهاند همراه با دانایی/نادانی خودشان هم بوده.
نکته در اینه که در یک تیرهیِ بدوی شاید هموندان[1] تیره بیشتر از یک آدم امروزین هم خوشنود باشند,
ولی اگر دربارهیِ زندگی اشان و هستی و جهان به اندازهیِ یک آدم امروزین نیز دانایی (= knowledge) داشته باشند, آیا باز همینه؟
نادانیای که همراه با خوشبخی باشد برای ما که این بازه را سپراندهایم بدرد نمیخورد, دانایی را نمیشود آناموخت[2].
----
1. ^ Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En Member
2. ^ Ânâmuxtan (ân+âmuxtan) || آناموختن: از یاد بردن; دانش آمومخته را از ناآموختن To unlearn
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
folaani (03-23-2013),undead_knight (03-23-2013)
درسته... مانند پیرزن پیرمردهایی که تلوزیون نشان میداد و با 140 سال سن در یک روستای دورافتاده زندگی میکردند و به خبرنگار تلوزیونی میگفتند که خیلی شاد و خوشحالند و همین که یک نان و پنیری میخورند و سر زمین یک بیل و کلنگی میزنند خدا رو شکر میکنند و خوشحال و راضیند...
واقعیت اینه که اون افراد ظرف فکری کوچکی دارند و دید کوتا مدت و فکر ناپردازشگری دارند.
اصلا اطلاعاتی در مغز این ها نیست که پردازش کردن با مغز رو یاد گرفته باشند. غیر از روستای خودشان جایی رو بیرون از اون روستا ندیده اند!
زندگی رو نون و پنیر خوردن و نماز و روزه گرفتن و و بیل زدن سر زمین میدونن!
هنوز مغزشان رشد کافی نکرده و هنوز آمال و آرزویی درش شکل نگرفته تا بر مبنای اون زندگی باکیفیتی ببینند تا دلشان بخواهد و مجبور بشن تلاش کنن تا مشکل سر راهشان قرار بگیره...
انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)