بچه که بودم وقتی میگفتن خدا، کپسول آبگرمکن خونمون میومد تو ذهنم، بزرگتر که شدم ابر و حالا هیچی، وقتی میگن خدا چیزی به تصورم نمیاد، خالی.
بچه که بودم وقتی میگفتن خدا، کپسول آبگرمکن خونمون میومد تو ذهنم، بزرگتر که شدم ابر و حالا هیچی، وقتی میگن خدا چیزی به تصورم نمیاد، خالی.
یک پیر مرد مو بلند و با ریشای سفید
که گونی تنشه
یه چیزی مثل گاندولف سفید تو فیلم ارباب حلقه ها
من با نام خدا، مجموعهی تهی برایم تداعی میشود!
لینک.
ویرایش از سوی Unknown : 10-13-2012 در ساعت 10:59 PM
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)