نوشته اصلی از سوی
Russell
من نمیدانم مطالعه آنارشیسم را با علاقه زیادی که دارم چرا به عقب میاندازم و این را هم بگویم که در بیازی از مرجعیت و اوتوریته من بیشتر از این نمیتوانم موافق باشم ولی بگمانم یکسری مشکلات با طبیعت انسان همچنان باقیست در آنارشیسم که نمیتوانم راهی برایش ببینم.
اگر سلسله قدرت نباشد همه شر ها بگمانم به ناگهان نابود نمیشوند.مثلا همین مساله انتقام و اثر پلیس (ولو سرکوبگر و با صدها ایراد لاینحل) در جوامع متمدن را در نظر بگیریم به قوت خود باقیست.آنارشیسم تا اینجا در ذهن من به عنوان یک ایده خوب است ولی باید اینجا با چند خواسته بشری دیگر بده بستان کرد و را بی نقصی نداریم.
من هم آنارشیسم را رسمی نخواندهام، ولی سیستمهای آنارشیستیک (distributed~) در برابر آژیده (centralized) را پیادهسازی کردهام و در برنامهریزی
و کار روزانه همیشه روشنه کدام بهتره.
سیستمهایی که بخشهای خودسالار و جدا از هم دارند و پیادهسازی زیر-بالا (bottom-up) دارند، این ویژگیهای را دارند:
سِتَپری - بسادگی نمیشکنند.
راندمان (efficiency) پایین.
افزونگی (redundancy) بالاتر.
خمندگی (flexibility) بسیار بالا.
..
سیستم آژیده با پیادهسازی زبر-پایین (top-down) این ویژگیها را:
شکنندگی بسیار بالا
راندمان بسیار بسیار بالا.
افزونگی کم.
خمندگی بسیار کم.
نکته در همه این سیستمها "بزرگی" است. بزرگی سیستم روندی نارژگین و سرشتی هوتادین (qualitative) دارد، تا یک
اندازهای آژش (centralization) خوبه، مانند مغز آدم که همه اندام را یکجا کنترل میکند، ولی با بزرگی سیستم کم کم آژتاد (centrality) از خوب به بد میرود:
مغز آژیده خوبه، شهر آژیده پذیرفتنیه، کشور (دولت) آژیده بده.