نوشته اصلی از سوی
Russell
البته من اون لینک رو همینجوری یک نگاه کلی کردم همش درباره فیزیک کوانتوم بود چیزی دراینباره بچشمم نخورد.
این دیدگاه بیشتر از هر چیر هدفش روشن کردن اختیار است،در واقع هر دوی توان تصمیم گیری ما و جهان فیزیک چیزهایی هست که دلایل زیادی برای باور بهشون هست.در مقابل هم قرار دادن آنها با پیشبینی پذیری و ناپذیری کمکی به فهم ما نمیکنه.البته مدعی حل مساله جبر و اختیار نیست ولی روش درست برخورد با موضوع همین است یا بهتر بگویم اکثر روشهای نگرش دیگر متداول نادرست هستند.
آن خط آخر را هم من سر در نیاوردم از منظورت آندد جان.
there is no conflict. Human consciousness and therefore the concept of free will are emergent properties, so whether microscopic physics is deterministic or not is irrelevant. To speak of a conflict is to mix levels of description. In other words, there's no "you" who is steered one way or the other by initial conditions. "You" are a product of those conditions.
من میگم اختیار در حالت جبرگرایانه میتونه وجود داشته باشه(از نگاهی جز سازگارگرایی) فقط و فقط اگر چیزی امکان دوباره رخ دادن رو نداشته باشه.
یعنی امکان اینکه برگردیم و ببینیم راسل 5 سال پیش چیکار میکنه (بدون تغییر دادن شرایط گذشته)وجود نداشته باشه.
خب این نگاه سازگارگرایی یک ابهام مهمی که داره این هست که آیا ما با داشتن اطلاعات کافی(در یک حالت فرضی)میتونیم رفتار آینده یک نفر رو کاملا پیشبینی کنیم!؟بدون هیچ خطایی؟(اینجا خطای محاسباتی رو حساب نمیکنیم)اگر شدنی باشه به نطر من با مفهوم اختیار در تضاد هست.
البته از لحاظ ریاضی ماجرا خیلی پیچیده تره اگر F(x)=Y باشه با دونستن x و معادله ما میتونیم y رو حساب کنیم،چیزی که در جهان اتفاق میافته این هست که رسیدن به این نتایج میتونه سیکل بی پایانی از تغییرات رو به همراه داشته باشه یعنی ما با دانستن اینکه یک شخص قراره کسی رو بکشه جلوش رو میگیریم،با اینکار ما تابع جدیدی به نام F(y)=Z ایجاد میکنیم که ببینیم چه شرایطی باعث شده دانستن ما منجر به جلوگیری از قتل بشه و بعد از فهمیدنش تابع دیگه ای لازم داریم تا اثر دانستن دانستن دانستن دانستن ...رو بدونیم:))
(البته فیزیک کوانتم رو وارد نکردم مگرنه در بیشتر این موارد دانستن خودش بر روی واقعیت پدیده تاثیر داره و این بزرگترین مشکل برای رسیدن به واقعیت هست)
احتمالا باید مشخص کرده باشم چه نتایج فاجعه باری برای منطق و ذهن کلاسیک ما در پی داره، خب اینجا یا ما باید فرض بگیریم یا رسیدن به وضعیت واقعی غیر ممکن هست(چون به یک دور میرسیم)یا وضعیت واقعی وجود نداره.
مورد اول با جبرگرایی سازگاره ولی در عین حال مرزی رو میکشه که نمیشه باهاش جبر گرایی رو رد یا اثبات کرد)