همهی ِ آنتی کلنیالیستها به نوعی غرب ستیز بودند، به خصوص آن زمان که حتی در خود ِ غرب چند نسل از روشنفکران به نقد بی پروا و اعلام بیزاری از تمدن غرب مشغول بودند(و هنوز هم هستند). بنابراین غرب ستیزی خمینی همانقدر میتواند از اسلامگرایی او منتج باشد که از انقلابی بودن ِ او. چیزی که هست، او اولا بسیار بیش از تصور doubt بی سواد بود، و من یقین دارم آنچه در پاریس و کمی بعد از آن در تهران پیرامون دموکراسی و حقوق بشر و این حرفها مطرح میکرد به تحریک اطرافیان او(بیشتر اعضای ِ جبهه ملی)مطرح میشدند، وگرنه خودش با آفتابه به فرانسه رفت و با آفتابه برگشت. ثانیا ذرهای نوآوری در وجود ِ این آدم نبود، هیچ چیز به هیچ چیز اضافه نکرد، حتی ایدهی ِ ولایت فقیه و جمهوری اسلامی هم متعلق به او نیست، آثار مذهبی او همه کپی برداری از آثار سابق است و نظریات سیاسی او متناقض، قرضی و بسیار ابلهانهاند. من نمیدانم چرا آدمی که نه سخنران است، نه نوآور است، نه دارای نبوغ سیاسی یا نظامی یا اقتصادی ِ خاصیست و نه حتی در صنف ِ خودش معتبرترین است میشود رهبر ِ یک کشور و آنچنان در دل ِ مردم شور و شوق به پا میکند. به نظر میرسد اینرا هم هرگز نخواهیم دانست..