sonixax (12-08-2013)
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
تنافی خلود با عدل الهی
مهمترین و اصلیترین اشکالی که در مورد مساله خلود شده این است که باید
میان جرم و کیفر تناسب وجود داشته باشد و کیفر متناسب با جرم و گناه تعیین
شود، در این صورت چگونه عذاب ابدی قابل توجیه است با اینکه زمان جرم و گناه
محدود بوده است؟ انسانی که حداکثر صد سال در کفر و عناد زندگی کرده چگونه
میتوان او را در برابر یکصد سال گناه، عذای بینهایت کرد؟ آیا این کاری
غیر عادلانه نیست؟
پاسخ
منشا این اشکال توجه نکردن به این نکته است که نوع مجازات در آخرت با نوع
مجازات در دنیا متفاوت است و پاسخ اشکال بیتناسبی جرم و جنایت، بستگی به
فهم این تفاوت دارد. مجازات سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه، رابطه تکوینی و طبیعی دارد. (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست. (عذاب اخروی)
نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزائی است که در جوامع بشری به وسیله
مقننین الهی و غیر الهی وضع میگردند. فائده این مجازات یکی جلوگیری از
تکرار جرم بوسیله خود مجرم و دیگری تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است در مواردی
که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.در چنین مجازاتهایی قطعا باید
تناسب جرم و جنایت در نظر گرفته شود.ولی باید توجه داشت که این گونه
مجازاتها در جهان آخرت معقول نیست، زیرا نه آخرت جای عمل است تا عقوبت کردن
انسان به این منظور باشد که دوباره مرتکب کردار زشت نشود و نه جای تشفی و
تسلی خاطر.
نوع دوم مجازات، کیفرهایی هستند که رابطه علی و معلولی با جرم دارند،
یعنی معلول جرم و نتیجه طبیعی آن هستند. این کیفرها را «مکافات عمل» یا
«اثر وضعی گناه» میگویند. مثلا شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین
و ناراحتیهای کبدی میشود. یا تخلف از قوانین راهنمایی و رانندگی گاه موجب
تصادفاتی میشود که سبب زمینگیر شدن انسان برای یک عمر میشود.اینگونه
مکافاتها نتیجه و لازمه خود عمل و جرم است و کیفر قانونی و قراردادی نیست
تا گفته شود که باید تناسب جرم و مجازات در آن رعایت شود.
در نوع سوم مجازات که مخصوص مجازات اخروی است رابطه جرم و مجازات، نه
قرارداری است و نه از نوع رابطه تکوینی، بلکه یک رابطه قویتری است که در آن
بین جرم و مجازات، رابطه «عینیت» و «اتحاد» حکمفرماست. یعنی کیفر و مجازات
در آخرت تجسم خود عمل است. عذاب اخروی صورت واقعی اعمال بد است که در آنجا
خود را نشان داده و به صورت عذاب تمثل پیدا میکند. قرآن کریم در این
زمینه میفرماید: «و بدا لهم سیئات ما عملوا» (جاثیه33) «اعمال بدشان در
برابر آنان آشکار میشود.»
ولی باز جای این سئوال است که چرا عملی محدود در دنیا، به صورت عذابی
نامحدود تجسم مییابد؟ در جواب این سئوال، چنانچه قبلا گفته شد هر عمل زشت،
عذاب همیشگی بدنبال ندارد، وقتی انسان یک عمل ناروا را به صورت مداوم
انجام دهد و انجام این عمل برای او عادت گردد در این صورت اثر بد آن در نفس
و جان انسان رسوخ کرده و طبیعت ثانوی او میگردد و حقیقت جدیدی را برای او
شکل میدهد و باعث میشود فطرت انسان مستور و مدفون بماند و به حکم قاعده
معروف «ذاتی الشیء لایختلف و لا یتخلف»؛ «چیزی که ذاتی و حقیقت چیزی به شما
آید، هرگز دستخش تغییر قرار نگرفته و تخلف پذیر نیست.»این حقیقت جدید آثار
دائمی در پی داشته و در نتیجه مایه عقوبت و عذاب ابدی میگردد.
حکیم سبزواری به این مطلب اشاره کرده و میگوید:«تصیر الكیفیة الظلمانیة جوهریة و
العرضیة السیئة ذاتیة مثل مركب القوى فإن الفطرة الإنسانیة ذاتیة لا تزول و
الفطرة الثانیة أیضا ذاتیة إذ صارت ملكة جوهریة إذ العادة طبیعة ثانویة»
«کیفیت ظلمانی گناه، صورت جوهری مییابد و آلودگی عرضی آن ذاتی میگردد؛
زیرا فطرت اولیه انسان، ذاتی او است و زوالپذیر نیست و فطرت ثانوی نیز،
هرگاه به صورت ملکه جوهری مبدل شود، جنبه ذاتی به خود میگیرد زیرا عادت،
طبیعت ثانوی انسان به شمار میرود.»
sonixax (12-09-2013)
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
آماج شکنجه ی ابدی دوزخ چیست؟
آیا شکنجه دادن میلیارد ها میلیارد تن در دوزخ، سودی برای کسی دارد؟
میدانیم که گوشمالی و پادافره و درد که پدیده ای فرهنگی و این جهانی است،
برای این است که کسی در این جهان به نادرستی کار خود پی ببرد، یا از ترس
ان، دست به کار بد نزند، یا تاوان کار بدی را کرده، بپردازد، مانند "جریمه"،
زندان و یا هتّا اعدام که برای ترسانیدن چشم دیگران است. هتا همین دروخ هم
بدرد این جهان میخورد که بازدارنده ی و ترساننده ی گناهکاران باشد ولی دیگر
زمانی که رستاخیز شده و کسی هم نخواهد توانست از دوزخ بگریزد، آیا این
شکنجه و چه میدانم فرو کردن چماق آتشین به کون گناهکار و رویاندن پوست
تازه برای شکنجه ی دوباره، و چند باره، برای دو تا دزدی که کرده، یا گیریم
پانسد میلیون آدم هم کشته، و پنجاه میلیارد هم بالا کشیده و به کانادا دررفته،
چه سودی را ببار میاورد؟ زندگی کشته شدگان را باز میآورد؟ دیگران را از گناه
باز میدارد؟ پولهای دزدیده شده را به بانک ملی بر میگرداند؟ یا اینکه نه:
برای تماشا کردن بهشتیان است: بهشتیان در گیرودار گاییدن حوری و غلمان ها به
انیها نگاه میکنند و بخود میگویند آری ببین، چه خوب که ما این کارای بد رو نکردیم
ببین جالبه چه جوری تو کون یارو سیخ داغ فرو میکنن ! و هر هر میکنند؟
یا اینکه چه خوبی دیگری از شکنجه ی اینها بدست میاید؟
•
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
ماست مالی کودنانه ایست:
عرض (زاب دستاوردی) هرگز برابر با ذات (زاب زادی) نمیگردد!
هتا دم موش هارا هزار بار قیچی کنیم، بچه موش دم بریده زاده نمیشود!
هتّا خود سرشت هم جاودانه نیست و ژنهای ما هربار دگرگون میشوند و
ما اکنون ان سرشت پیشین نئاندرتالی را نداریم ، جز در حوزه ی علمیه!
خوی گرفتگی ، همچنان که از نامش پیداست، چیزی دستاوردی و در پی سامه های
طبیعی و فرهنگی است و پیوندی به سرشت مهادین هومنی ندارد. بچه در ایران به
خوردن خورشت فسنجان خو میگیرد و در عربستان به خوردن سوسمار، اگر جای بچه
ها را با هم واگردانیم، این یکی فسنجان خور میشود!. همچنین کسی که از جمهوری
اسلامی به اروپا می کوچد، خودش یا دستکم بچه هایش ادم میشوند و به قانون و
هومنی و ازادی خو می گیرند. پس خوی نمیتواند بنام سرشت دومین!، بهانه ی
گوشمالی جاودانی باشد. خود خوی گرفتگی هم جاودانی نیست، یک کودک بیگناه
هم میتواند هیتلر یا خمینی بشود و یا به وارونه.
برای نمونه کسی را در نگر بگیریم که تا ۷۰ سالگی کارهای بد و بزه و گناه سنگین
انجام داده و سپس دست از بدکاری میکشد (توبه هم نمیکند) ولی دیگه خوی های
بدش را کنار مینهد. پس اکنون سرشت دومینه (خوی) اش درست شده ولی نامه ی
گناهانش همچنان آنچنان بزرگ است که دوزخی میباشد. پس اینجا یارو با سرشت
و خوی خوب خودش روانه ی دوزخ شده و فرنود آخوندی، ناکار میگردد!
یکی هم که دویست بار برای سیر کردن شکم خود و بچه اش دزدی کرده است،
و در این راه، چهل تن را هم با چماق زده است و شستاد قفل و پنجره هم شکسته
از سرشت دزد نبوده و هنوز هم نیست، بسنده است که کار و پیشه و درآمدی
داشته باشد تا اینکه از دزدی دست بردارد. ولی در اسلام، همین ها بسنده است
که تا جاودان در دوزخ کباب شود! چرا که الله "سریع الانتقام" است و کاری به
چرا ها ندارد!
فراتر از این، چه گناه در سرشت برود یا نرود، از انجا که کاری مرزمند است
به هرروی با پادافرهی بی مرز نمیتواند پاسخ داده شود. خویین و
سرشتین بودن با جاودانه بودن دو چیز جدا از هم هستند.
اینکه میگوید که پادافره جاودانه است چون سرشتین( تازه انهم سرشت دوم !
که همان خوی گرفتگی است) است، بدین چم است که گویا خوی هرگز دگرگونی
پذیر نیست و هتّا در دوزخ هم دیگر دگرگون نمیشود، گرچه رستاخیز در اسلام
پیکری و مادی هم هست! خود من اگر چوب نیم سوز هم به من فرو کنند، بیدرنگ
خوی خود را دگرگون کرده و پیرو ولایت سفیه میشوم !
ولی گویا در اسلام + دوزخ چنین است که بر خوی و سرشت و هم قفل زده اند که
مبادا آخوندهای اینترنتی کم بیاورند!
•
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
این پرسش همچنان به جای است:
برای دریافت بهتر:میدانیم که در رستاخیز اسلامی، در دادگاه الله، هرکس که بدی هایش
بر خوبی هایش بچربد ( ۵١% به ۴۹%) ! به دوزخ روانه میشود
و آنهم برای جاودان ( فیها خالدون)
پرسش ١: در قران گفته که اگر به اندازه ی مورچه هم خوبی بکنید،
پاداش انرا میبینید. خب، پاداش این خوبی هایی که یارو کرده،
یکباره به باد نیستی رفته است !
کسی که ۹۹% گناه با یک درسد خوبی ها به دوزخ رفته ، برابر و یکسان
با کسی که ۵١% گناه و ۴۹% گناه کرده، تا جاودان در دوزخ گرفتارند
و از اب جحیم و تازیانه آتشین به یکسان بهره مند ! پس این خوبی های
بیشتر این یکی به چه دردش میخورد زمانی که تا جاودان در دوزخ
به شکنجه گرفتار است؟
همین پرسش در باره ی بهشتی ها هست که یکی ناپلئونی رفته بهشت(۵١%)
و یکی با ۹۹% کارهای خوب، مانند قمه و زنجیر زدن و پختن شله زرد!
اینها شکنجه ی بدی هایشان را کجا میبینند؟
•
ویرایش از سوی مزدك بامداد : 12-09-2013 در ساعت 02:09 PM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)