خوب امیر گرامی من که سوال زیا دارم بگمونم دونه دونه اونها که بذهنم میاند رو میپرسم.
1-دیدگاهتان را پیرامون روانشناسی فرگشتی و پدر آن Sociobiology را بیان کرده و توضیح دهید؟ (expand and explain !!)
پ.ن
از انجا این پرسش برایم مطرح شد که قبلا چندجا به آن متلک انداختی و یکجا هم بطور خاص ماژولار بودن ذهن را ریشخند کردی و همچنین گفتی از مکتب گولد هستی و از طرف دیگر برخی استدلالهایت مثلا در باب همین بحث فمینیسم را نمیشود بدون ارجاع ضمنی به این دیدگاه درک کرد.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
درود به امیر گرامی
چگونه با اعدام کاملا مخالفید ولی -اگر درست برداشت کرده باشم- حمایت از حقوق حیوانات را بیهوده و بی ارزش میدانید؟ این دو با هم تناقض ندارند؟
--------
1- چطور شد که آنارشیست شدید؟!(لازم نیست مفصل بگید، خلاصه)
2- بیشتر طرفدار شخصیت و نظریاتِ کدام فرد/افرادِ هم عصر خودمون هستی؟
3- راجع به اعراب چه حسی داری؟ آیا نفرت ایرانیان از اعراب را قضیه ای جدی میدانی یا نه؟ تا چه اندازه با این ابراز تنفرها موافق یا مخالف هستی؟
4- نظرت راجع به پادشاهان ایران باستان مثل کوروش و داریوش چیه؟ منظور اینکه چه حسی نسبت به اینها داری؟
5- نظرت راجع به صادق هدایت چیه؟
6- از میان شخصیت های زنده ایرانی، نظریات کدام یک را راجع به سیاست بیشتر می پسندی؟ چرا؟
7- اگه مایل بودی راجع به اون دکسترو متورفان که قبلا در امضایت بود هم قدری روشنگری کن که چرا نوشته بودی "رهرو راه دکسترو متورفان" یا یه همچین چیزی!
8- چرا از ویندوز استفاده نمیکنید؟!
فعلا اینها باشد تا ببینم چیز تازه ای به ذهنم میرسه یا نه.
بزرگترین مشکل من با روانشناسی تکاملی آزمایشناپذیری تزهاییست که در آن مطرح میشود. ما هیچ راهی برای برسی صحت ادعاهایی که در این رشته میشود نداریم و به قولی کاری فراتر از بهم وصل کردن نقطهها در فضایی یکسر تهی نیست.
یک مشکل دیگری که با این رشته دارم تقدیرباوری ژنتیکیست که در زیستشناسی چیزی فراتر از یک بدفهمی ناجور نیست، اما در روانشناسی تکاملی پیشفرض بسیاری تزها قرار میگیرد و اینطور وانمود میشود که ما طی قرون متمادی به عنوان حاملان فاقد اختیار کنشهایی که به گسترش ژنهایمان انجامیده ظاهر شدهایم. این خیلی ساده حقیقت ندارد، یعنی نوعی تقلیلگرایی بیجاست، قوانین حاکم بر بقای اصلح در طبیعت بسیار ابتدایی و سرمشقوار هستند، به نظر میرسد انسان تحت آنها فرهنگهایی آفریده که هیچ ربط مستقیمی با خاستگاه خود نداشتهاند و خیلی زود از آن جدا شدهاند. این کسانی که ما امروز هستیم تحت تاثیر عناصر بسیار بی شماری قرار داشتهاند، و تلاش جهت جدا کردن ریشههای فرگشتیک آنهم با گمانهزنی صرف بسیار بیهوده به نگر میرسد.
به عبارت سادهتر، فرگشت ما را تا مرحلهی توانایی خلق فرهنگ رسانده و از آن پس تطور ما جنبهای فرهنگی، زبانی و روانی پیدا کرده، و تلاش برای یافتن ریشههای چیزی که احتمالا وجود ندارد بیهوده است.
علاقهی من به گولد بابت روشیست که برای طرح دیدگاههای خود پیش میکشید و خُب با دیدگاههای او پیرامون فرگشت موافقت بیشتری دارم. یک مقالهی خوب برای آشنایی با تفاوت نظری میان دو متفکر این است، که از چهار مورد ذکر شده(یکی دو مورد دیگر هم البته هست)من بجز دومی در تمامی موارد دیگر دیدگاه گولد را درستتر مییابم.
زنده باد زندگی!
از دید شما ارزشمند ترین شغل در جامعه چیست؟
به نظرتان فیلسوفی چون مارکس برای جامعه مفید تره یا دانشمندی چون انیشتین و دیراک؟
میان شخصیت مجازی و حقیقی شما تفاوتی هست و اگر هست کدام را بیشتر می پسندید؟
در پاسخ به پرسشی گفتید که به طور کلی در گزینش اطرافیان بسیار دقیق هستید،با این وجود از اینکه شاید اطرافیان با استاندارد های شما مطابقت نداشته باشند و این رویه به تنها شدن شما بیانجامد نمی ترسید؟
ازدواج را سودمند می دانید یا خیر؟نظرتان در مورد بچه دار شدن چیست؟
نظرتان درباره ی مرگ چیست؟
آخرین سوال هم اینکه آیا حاضرید با دوست دختر خود به نود بیچ بروید یا خیر؟(می توانید به پرسش آخر پاسخ ندهید)
یه سوال دیگه! شما تاحالا شده با یه عالم دینی مباحثه ی منطقی داشته باشی؟؟؟ یه كسی كه واقعن اسلام رو درك كرده باشه و متخصص دین باشه.تا حالا شده؟؟؟برای آدمی که اندکی بیرون از فضای اسلامزدگی بار آمده استدلالات مومنان برای ترویج کفار به دینشان شبیه جوکهای قومیتیست: تهوعبرانگیز، انحرافآلوده، توهینآمیز و در عین حال خندهدار.
چون استدلال های شما هم واسه ما واقعن خنده داره
درود بر شما.
مفهوم «جایگاه» از آغاز برای من جذابیت بسیاری داشت. این جایگاه چیزها در تناسب با یکدیگر در روابط اجتماعی چیست و ارتباط میان آنها چگونه از این جایگاهها الهام و تاثیر میپذیرد. از آنجاکه نتوانستم برای جایگاه دولت بایستگی بسنده و همتراز با زیانهایی که به بار میآورد بیابم، اندکاندک به انکار کامل دلیل وجودی آن رسیدم. در یک کلام آنارشیست هستم زیرا برای اقتدار دولتی مشروعیتی قائل نیستم و «نیاز» به آنرا به شدت بزرگنمایی شده و دروغین میبینم.
در سیاست نوشتههای مایکل آلبرت را جالب میبینم. لاکلائو، ژیژک و بدیو هر سه دیدگاههای جالبی در نظریهی انتقادی مطرح کردهاند.
آنها که من میشناختم آدمهای جالبی بودهاند، حقارت ملی کمتری نسبت به ایرانیان دارند اما بیشتر در بند اسلام گرفتار هستند.
ابراز تنفر ایرانیها از اعراب هم بیشتر نتیجهی اسلامزدگی نظام مقدس است و جز در بخشی از نوجوانان تحت فشار هورمنهای محرک طرفدار آنچنانی ندارد.
اغلب به پیشینیان احساس خاصی ندارم، تاریخ به نوعی روایت داستان مردان مرده است. «نظرم» دربارهی داریوش چندان مثبت نیست، «دماغ او را بریدم و گوش آن را برکندم» در کتیبههای او کمی مایهی دلزدگیست، کورش کارکتر جالبتری به نظر میرسد... درکل ولی با هرگونه امامزاده سازی از شاهان مُرده شدیدا مخالفم.
احتمالا بهترین نویسندهی ایران بوده، در نوجوانی برخی آثار او را دوست میداشتم.
هیچکدام. سطج گفتمان سیاسی در ایران چندان حقیر و ترحمبرانگیز است که متفکران و نظریهپردازان سیاست در ایران هنوز باید در نقد «مجاهدین خلق» و سلطنت مطلقهی پهلوی بکوشند و در بند توجیه سکولاریسم برای خدافروشان و دموکراسی برای فقاهت باوران باشند، در چنان محیطی عرصه بر اندیشههای بکر و سازنده چه مایه تنگ خواهدبود و بسیار مانده تا به حد و اندازههای لازم برای نظریهپردازی جدی در عرصههای علوم سیاسی برسیم.
پیشتر توضیح مختصری دادهام. من مدتی همه جور مادهی مخدر مصرف میکردم، آدمی که شاد نیست باید شادی را بصورت مصنوعی بازسازی بکند. در آن زمان هم جنس مورد علاقهام دکسترومتورفن بود، چون هم پرواز جالبی داشت، هم بعد از پایان زمین نمیخوردی، هم کمی باعث آرام شدن این مغز پرخروش میشد و هم به سادگی در دسترس بود. امروز به کلی احساس شادمانی بیشتری میکنم و ترس از دست دادن آنچه بر آرزوی لذایذی لحظهای و سطحی و شیمایی چیره شده.
زنده باد زندگی!
مشاغلی که اشخاص در آنها فاقد جایگاهی تعیینکننده در سیستم حاکم هستند، اما همچنان به جامعه خدمت میکنند و شرایط کاریشان طی صد سال اخیر کوچکترین بهبودی پیدا نکرده. بطور کلی با ارزشگذاری بر مشاغل مخالفم زیرا برآمده از درکیست سرمایهداری به مفهوم ارزش، اگرنه نقش یک رفتگر در پیشگیری از شیوع بیماریها و خدمت به سلامت در جامعه از منظری عینی هرگز کم ارزشتر از نقش یک پزشک نیست، اما اولی در میان پستترین مشاغلیست که در تمام جوامع وجود دارد و دومی پرستیژی بیاندازه خارج از قاعده برای خود دست و پا کرده.
مارکس هرگز فیلسوف نبوده و اگر این توصیف را از خود میشنید حتما شما را مورد لعن و نفرین قرار میداد. او تنها از روشی فلسفی برای توصیف ساز و کار کنشهای اجتماعی بهره برده بود. اما اگر بحث فایدهباوری باشد گمان میکنم دانش، هرچه سختتر باشد، یعنی هرچه آزمایشپذیرتر باشد و از طریق درکی دانشیک اصول بدیهیتری به شناخت ما از محیط پیرامون اضافه بکند فایدهی بیشتری برای جامعه خواهد داشت.
بله بسیار شبیه هستیم. بلاغت.
راستش هیچگاه تنها نبودهام. همیشه کسانی هستند که آنهمه دردسر را به جان میخرند. دلیل آنرا نمیدانم و دریافتن آنهم چندان برایم مهم نیست. اما در پاسخ به سوال شما خیر، هرگز چنین ترسی نداشتهام و تنهایی را به اندازهی همنشینی با کسان دوست میدارم.
سودمند برای چه کسی؟ برای مرد و زن هرگز سودمند نیست زیرا از نخستین گام با ازخودگذشتگی و قربانی کردن منیت مستقل فرد برای رسیدن به تامل بیشتر با طرف مقابل آغاز میشود و ادامه مییابد. برای بچهها اما چرا مفید بوده و هرچند مدل سنتی خانواده چیزیست از بنیان فاسد و مخرب، از آلترناتیوهای فعلا موجود خیلی سرتر است. به بچهدار شدن فکر کردهام با این حال گمان میکنم همهی ما مردان هتروسکشوال قربانی ساعت بیولوژیک زنان خواهیم شد و اگر کسی در زندگیمان باشد که به او علاقه داریم برای نگاه داشتنش سرانجام روزی ناچار خواهیم شد به اشتیاق مادر شدن او تن در بدهیم.
از آن میترسم و هیچ کارکرد روحانی برای آن قائل نیستم، اینکه مرگ اگر نبود زندگی معنا نداشت و چشماندازی خوفناکتر از زندگی ابدی نیست و ... را مکانیزمهای دفاعی ذهن آدمی برای کنار آمدن با حقیقت سرد و خیس ِ میرایی میدانم. به گمانم جستاری در اینباره وجود داشت که دیدگاهم را پیرامون این موضوع بیشتر شکافتم.
بله.
ویرایش از سوی Ouroboros : 06-02-2013 در ساعت 02:19 AM
زنده باد زندگی!
خوب من برگشتم !!
امیر جان درباره بحث روانشناسی فرگشتی بگمونم باید یک وقت ببزاری من رو قانع کنی فکر نمیکنم حرفی در اینکه این تئوری میتواند از نظر فکچوال غلط باشد وجود داشته باشد ولی همانطور که خودت هم گفتی اتهامات به آن بیشتر فلسفی-سیاسی بنظر میرسد تا نجربی،من حقیقتا نمیفهمم مثلا بحث جبر و اختیار چطور میتونه در قرن 21 علت نادرستی یک نظریه باشه آنهم نظریه درباره روانشناسی و فرگشت انسان که با قبول چنین اتهامی کل روانشناسی و فرگشت که باید تعطیل بشوند من نمیبینم چرا این تعطیلی تا خود فیزیک ذرات بنیادین نباید ادامه یابد.
خوب از این پارازیت من که بگذریم میرسیم به سوالات دیگر:
1-غذای ایرانی کدامها را بیشتر دوست داری؟
2-از کدام بخش تهران/ایران بیشتر خوشت میاید؟
3-قیلسوفان مورد علاقهات از دوران باستان -قرون وسطی-رنسانس-معاصر کدامند؟ (لزومی ندارد یک نفر باشد)
4-جانوران-گیاهان مورد علاقه ات؟
5-نظرت درباره دین مخصوصا از دید فرگشتی چیست؟آیا این سلطه دراز مدت و مرجعیت اخلاقی که برای دین برقرار بوده مانعی در راه برقراری سیستم اخلاقی سکولار خواهد بود؟
6-گمان میکنی که احتمال دارد در طول حیات خود با موجودات هوشمند فرازمینی روبرو شوی?
من باز خواهم گشت
..................
قابل توجه دوستان:
پاسخ به پرسشهیِ استاندارد به پایان رسیده و مهلت پرسش و پاسخ دوستان از امیر گرامی تا یکشنبه خواهد بود(البته اگر استقبال ادامه داشته باشد امکان تمدید هم هست)
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)