Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
ساختارشناسی زبان پارسیک - برگ 19
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 19 از 37 نخستیننخستین 12345678910111213141516171819202122232425262728293031323334353637 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 181 به 190 از 390

    جُستار: ساختارشناسی زبان پارسیک

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      assassin = حشاش از حسن صباح، ایرانی
      orange = نارنگ؛ پارسی
      alcohol = از زکریای رازی، ایرانی
      algorithm = بسته به خوارزمی، ایرانی
      admiral = برگرفته‌ی ال‌امیر، خود به گِرایند (احتمالا) بالا برگرفته از «میر» پارسی، مانند «میرآب» - این را جای دیگر پرسیدم دیرتر خواهیم دانست.

      پس چنانکه میتوان دید، بیشتر این واژگان یا یکراست ریشه ایرانی و پارسی دارند، مانند خوارزم که واژه‌ای
      سددرسد پارسی و باستانی است، یا اینکه بدست ایرانیان برساخته شده‌اند، مانند همان الکل و باز عرب کاره‌ای نبوده.
      ایرانی= پارسی نیست،این رو شما باید بهتر بدونید،خیلی از اندیشمندان اسلامیون ایرانی بودند ولی آیا زبانی که استفاده میکردند پارسی بوده؟!
      بنابراین به این دلیل که واژه ای توسط یک ایرانی استفاده شده نمیتونیم استدلال کنیم که حتما ریشه پارسی داشته.در ضمن لینکی که گذاشتم دارای نمونه های زیادی بود و اگر نمونه ها رو ببینید خیلی از اونها کاملا عربی هستند و واقعا تلاش برای پیدا کردن ریشه پارسی براشون بیهودست.

      [l
      tr]
      In Avestan the name is Xvairizem, in Old Persian Huwarazmish, in Modern Persian خوارزم (Khwārazm), in Arabic خوارزم Khwārizm, in Old Chinese Hūsìmì (呼似密), modern Chinese Huālázǐmó (花剌子模), in Uzbek Xorazm, in Greek Χορασμία and Χορασίμα, by Herodotus.
      [/ltr]
      گفتم که ممکنه در ریشه بعضی نمونه ها اختلاف باشه ولی این فقط مسئله نمونه هست و به کلیت وجود کلمات عربی در انگلیسی خدشه ای وارد نمیکنه..

      کاربرد واژه «هدف» بجای «آماج» هم باز نادرست است، چراکه من یا شما یا هتا رایانه نمیتواند همه واژگان پارسی را از بر بداند، ولی با کاربرد
      واژه ریشه‌دار در جای دیگر می‌دریابیم که چگونه، بگوییم همین «آماج» به واژگان دیگر پیوسته و ساختار زبان همچنان پیوستگی خود را نگه میدارد.

      واژگان پارسی بیشتر زمانها در ساختار زبان هم بهتر کار میکنند:

      آماجگاه = destination
      خاستگاه = source

      بخش کوچکی از ادبسار پارسی روی اینترنت آنهم اینترنت جستجوپذیر آمده، ولی همینجا میتوان دید که آماج پیشتر به کار رفته:

      چو تیر انداختی در روی دشمن
      حذر کن کاندر آماجش نشستی
      معنای آماج،معنای هدف ؟! در واقع اگر مفهوم این دو کلمه کاملا یکیه،به حرف من میرسیم که بزاریم واژه انتخاب بشه نه اینکه به به زور یکی رو جای اون یکی بشونیم،اگر هم یکی نیست که وجود هر دو اشکالی نداره.
      معنای کلمات که ذاتی نیست!معنای کلمات یک چیز توافقی هست.

      کاربرد دو واژه یکچم (≈synonym) هم کاری نابخردانه است و سودی ندارد، مگر در چامه‌سرایی.
      شوخی میفرمائید؟!این همه واژگان که در زبان های مختلف وجود دارند کاربردشون نابخردانست؟برای نمونه goalو aim وobjective معنای نزدیکی دارند ولی باز هم تفاوت هایی دارند که باعث وجودشون شده،در یک زبان احتمال ادامه حیات دو وازه هم معنا برای طولانی مدت خیلی کمه.

      نمونه بسیار خوب همانند دیگر، «داته» بود که بالا آوردیم؛ اگر کسی ریشه واژه را نمیدانست به پندار نادرست برابر «قانون»
      را بهتر دیده و بکار میبرد، هنگامیکه در فربود (واقعیت)، میبینیم با کار خود همان همانگی ساختارِ زبان که خودتان گفتید را برهم میزند:


      داتور = داور = قاضی
      داتگستر = قاضی
      داتگستری = قضاوت خانه
      داتگر = دادگر = عادل
      داتسرا = ؟
      داتخواه = شاکی
      ...
      داته = قانون
      داتیک = قانونی
      ناداتیک = ناقانونی
      داتیکی = حقوقی؟
      [/QUOTE]
      ببینید من میگم ما یک فرضی داریم و اونم اینه که وازگان پارسی در ساختار زبان بهتر و روانتر عمل میکنند،خب نظر من اینه که وقتی هر دو وازه رو معرفی میکنیم،واژه که در این ساختار بهتر و روان تر عمل کنه باقی میمونه،مگر مردم بیمارند که به در حالت عادی به دنبال نمونه های سخت و تر وناسازگار تر برند؟
      مثلا من نمونه بالا رو قبول دارم ولی در مورد آماج نه،آیا به همین ترتیب میشه شکل های دیگش رو نشون بدید؟
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-14-2012),Mehrbod (12-08-2012),Pazhuhande (12-17-2012),sonixax (12-08-2012)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      admiral = برگرفته‌ی ال‌امیر، خود به گِرایند (احتمالا) بالا برگرفته از «میر» پارسی، مانند «میرآب» - این را جای دیگر پرسیدم دیرتر خواهیم دانست.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Bahman
      مهربد گرامی،در زبان پهلوی واژه "میرک"=mirak به چم مرد،شوهر،بزرگ خانه،خواجه و سرور آمده است/از آنجاییکه چم امیر بزرگ و سرور است،پس می توان گفت که این واژه امیرِتازی برگرفته از میرک پهلوی است./بهمن
      https://www.facebook.com/pure.persia...t=feed_comment
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    4. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-14-2012),sonixax (12-09-2012),undead_knight (12-09-2012)

    5. #3
      شناس
      Points: 4,779, Level: 44
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Pazhuhande آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      37
      جُستارها
      1
      امتیازها
      4,779
      رنک
      44
      Post Thanks / Like
      سپاس
      95
      از ایشان 125 بار در 35 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      مهربُد جان، کاری بَس ننکو کرده­ای.
      خیلی دوست­دارم که در بحث­هایِ­تان بپیوند-ام، ولی سرعتِ پایینِ اینترنت (که البته بعدها چاره خواهد شد) و افزوده­برآن، دردسر هایِ روزانه نمی­گذارند چندان "کُنا" (فعّال) باشم.
      اما پیشنهادی دارم.
      فکر نمی­کنی اگر از تلاش­های خودت و دوستان در راستایِ واژه­سازی و واژه­گزینی یک فایل Pdf (با همین رنگ­آمیزی و آرایشی که در پُست­های­ات است) بسازی، بسیار نیکوتَر گردد و بازتابِ بیشتری در این دنیایِ مجازی بیابد.
      البته باید در نِگر داشته باشی که سخت است با سد-در-سدِ سخنان و پیشنهادهایت همسو بود، اما بی­گمان راهی در پیش گرفته­ای که می­تواند موجبِ باروری و شکوفاییِ زبانِ ما گردد.
      من در زمینه­ی زبانِ فارسی خواندنِ چند کتاب را به­شدت به همه توصیه می­کنم.
      یکی کتاب­هایِ "داریوش آشوری" که دوستمان، داریوش، هم آنرا توصیه کردند. من دو کتابِ "زبانِ باز" و "بازاندیشیِ زبانِ فارسی" را دار-اَم. و کتابِ دیگر "پیرامونِ زبان و زبان­شناسی" از استاد "محمدرضا باطنی"است که به­دیدِ من از بزرگترین زبان­شناسانِ امروزِ ایران­ است.

      یک پرسش از دوستِ فلسفه­ورزمان ، داریوش، دارم. به نظر شما ترجمۀ کتابِ مشهور "کانت" بصورتِ « نقدِ عقلِ محض» زیباتر است؛ یا « سنجشِ خردِ ناب» ؟!
      هرچند، قصدِ داوری ندارم، تنها می­خواهم دیدِتان را بدانم.

    6. 5 کاربر برای این پست سودمند از Pazhuhande گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-07-2012),Mehrbod (12-07-2012),Russell (12-07-2012),sonixax (12-07-2012),undead_knight (12-07-2012)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Pazhuhande نمایش پست ها
      مهربُد جان، کاری بَس ننکو کرده­ای.
      خیلی دوست­دارم که در بحث­هایِ­تان بپیوند-ام، ولی سرعتِ پایینِ اینترنت (که البته بعدها چاره خواهد شد) و افزوده­برآن، دردسر هایِ روزانه نمی­گذارند چندان "کُنا" (فعّال) باشم.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Pazhuhande نمایش پست ها
      اما پیشنهادی دارم.
      فکر نمی­کنی اگر از تلاش­های خودت و دوستان در راستایِ واژه­سازی و واژه­گزینی یک فایل Pdf (با همین رنگ­آمیزی و آرایشی که در پُست­های­ات است) بسازی، بسیار نیکوتَر گردد و بازتابِ بیشتری در این دنیایِ مجازی بیابد.
      نگران نباشید پژوهنده گرامی، همه نوشتارهای اینجا و بسیاری دیگر را من در گذر زمان یکجا اندوخته‌ام و اگر
      اندکی از کار آسودگی بیابم، به امید اسپاگتی بزرگترین تارنمای وابسته به پارسی را راه اندازی میکنیم که دربرگیرنده
      ابزارهای بسیار گوناگونی است که ما بسیار می‌نیازیم. بخش‌های گوناگونی از کار انجامیده و برآیند آنرا در آینده نزدیک خواهیم داشت.

      شیوه نمایش و زیبایی کار نیز مانند همینجا بوده و از سیستم‌های رنگدهی خودکار و .. سود برده‌ام تا نوشته دلنشین
      و خواندنی بماند. در کنار آن برای واژگان فرتورهای گیرا و چامه‌های وابسته را نیز نرم‌افزار خودکار میجوید و کنار واژگان و .. نمایش میدهد.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Pazhuhande نمایش پست ها
      البته باید در نِگر داشته باشی که سخت است با سد-در-سدِ سخنان و پیشنهادهایت همسو بود، اما بی­گمان راهی در پیش گرفته­ای که می­تواند موجبِ باروری و شکوفاییِ زبانِ ما گردد.
      من در زمینه­ی زبانِ فارسی خواندنِ چند کتاب را به­شدت به همه توصیه می­کنم.
      یکی کتاب­هایِ "داریوش آشوری" که دوستمان، داریوش، هم آنرا توصیه کردند. من دو کتابِ "زبانِ باز" و "بازاندیشیِ زبانِ فارسی" را دار-اَم. و کتابِ دیگر "پیرامونِ زبان و زبان­شناسی" از استاد "محمدرضا باطنی"است که به­دیدِ من از بزرگترین زبان­شناسانِ امروزِ ایران­ است.
      سپاس پژوهنده جان، من هم در پی سخنان دوستمان داریوش، اندکی درباره سرکار "آشوری"
      پژوهیدم، شوربختانه ولی ایران نیستم و باید ببینم این کتابها روی اینترنت هم یافت میشوند یا نه.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Pazhuhande نمایش پست ها
      یک پرسش از دوستِ فلسفه­ورزمان ، داریوش، دارم. به نظر شما ترجمۀ کتابِ مشهور "کانت" بصورتِ « نقدِ عقلِ محض» زیباتر است؛ یا « سنجشِ خردِ ناب» ؟!
      هرچند، قصدِ داوری ندارم، تنها می­خواهم دیدِتان را بدانم.
      Pazhuhande این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    8. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-14-2012),Pazhuhande (12-17-2012),sonixax (12-08-2012)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭ واژگان همآرِش

      به نام خدا

      1 = در حقِ = براستا = berâstâ
      او مردی بزرگ و بخشنده بود و براستای (در حق) مردم نیکی های بَفخَمی (فراوانی) انجام داده بود.

      2 = ذکاوت = هوشیاری
      در نسک ها می خوانیم که پورسینا در هوشیاری (ذکاوت) از بی همالان روزگار بود.

      3 = توهم = nehâzeš = نهازِش
      او به بیماری روانی دچار شده است و پیوسته در نهازِش‌ها (توهمات) بسر می برد.

      4 = توهین = tohin کردن = ویزاستن = vizâstan - این واژه برگرفته از فرهنگ پهلوی است.
      کسی هوده (حق) ندارد به دیگران بویزاید (bevizâyad) و هر آدم ویزاینده (توهین کننده) از منشِ نیکو تهی است.

      5 = ماهر = mâher = آبدست = âbdast /مهارت = آبدستی
      بهوش باش! او بسیار زیرک است و در هر کار و فندی آبدست (ماهر) است.
      چنان در لطف بودش آبدستی/که بر آب بر لطافت نقش بستی/نظامی

      6 = برکه = آبگیر
      باد بهاری به آبگیر برآمد/چون رخ من گشت آبگیر پر از چین/عماره
      چامه سرا بسیار زیبا رخ پرچین و چروکش (پیری‌اش) را به آژنگ‌هایِ (موج های کوچک) آبگیر همانند کرده است.

      7 = حُقه باز = hoqqe baaz = آپاردی = âpârdi
      آدم نباید با او دمخور شود چونکه بی سر و پا و آپاردی است.


      بهمن


      https://www.facebook.com/photo.php?fbid = 361260740637691&set = a.296448387118927.63869.296371163793316&type = 1
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    10. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (12-13-2012),Anarchy (12-13-2012),sonixax (12-13-2012),undead_knight (12-13-2012)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭ نون - nun

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Sonixax
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      فعلا که نیمِ بیشتر هموندان این انجمن از پارسی‌گویی ما سخت برآشفته‌اند، ولی ما خودمان را به آن راه زده و میگوییم
      فعلن = هم اینک
      فعلی = کنونی

      پ.ن : کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشنه مهربد جان
      پیشامدانه همین چند دم پیش واژه بس درخوری برای "فعلا" از سرور آریا داشتیم که بهتر دیدم اینجا بیاورم:


      فعلا = نون (Nun)
      فعلا = اینک (Inak)
      فعلا = کنون (Konun)

      فعلی = کنونی (Konuni)



      نکته زیبا اینکه واژه Nun‌ بهمین چم در آلمانی بکار میرود:

      Now = Nun, Jetzt





      https://www.facebook.com/pure.persia...59858397382697
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    12. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-14-2012),Aria Farbud (10-05-2013),sonixax (12-13-2012),undead_knight (12-13-2012)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭ واژگان یکآرِش (synonym)

      به نام خدا

      دقیق = باری = Bâri
      آموزه های کنفسیوس کوتاه ولی بسیار باری (دقیق) است.
      رای دانا سر سخن ساری است/نیک بشنو که این سخن باری است/عنصری

      باصره = بینایی
      او در اثر یک ضربه ی سنگین بر سرش، قدرت باصره یک چشمش را از دست داد = او با دریافت یک زنش سنگین بر سرش، نیروی بینایی یک چشمش را از دست داد.

      عصیان = osyaangar' = رفوشه = Rafuše
      آدم با رفوشه (عصیان) کردن در برابر خدا آدم شد.

      مسخرگی = رفوشه
      دلقک با رفوشه بیندگان را بسیار خندانده بود.

      اضطراب = ezteraab = تلواسه = Talvâse
      تلواسه‌های بی‌آوندش (بی دلیلش) او را از خواب و خوراک انداخت.

      واهی = vaahi = سُست
      او با سخنان سست (واهی) پروای (حوصله ی) شنوندگان را سر برد.

      مخالف = mokhaalef = کیاگن = Kayâgen
      او با من دشمنی می ورزید و همیشه کیاگن (مخالف) نگر من بود.

      وسواس = vasvaas = دودلی
      او نمی توانست خوب پیشرفت کند چونکه دودلی‌هایش (وسواس هایش) به گونه ی بیماری در آمده است.

      سقطِ جنین = saght e janin = آفگانه = Âfgâne
      همسرِ آبستن او با شنیدن سدای هراسناکی از ترس آفگانه کرده است (سقط جنین کرده است).

      طبقه = tabagh (e)a = آشکوبه = škube
      شهرداری می خواهد یک ساختمان سی آشکوبه (طبقه) در دل شهر برپاکند.
      وین چارطاق ششدر هفت آشکوب چرخ/یک تابخانه حرم کبریای اوست/خواجو


      خطا = khataa = لغزش = آشکوخ = škux
      اگر او کارهایش را اندیشیده و سنجیده انجام می داد هرگز دچار این آشکوخ‌های (خطاهای) بچگانه نمی شد.


      بهمن

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    14. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-14-2012),Pazhuhande (12-19-2012),sonixax (12-14-2012),undead_knight (12-14-2012)

    15. #8
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      فانی = faani = میرا = Mirâ
      در این جهان میرا تنها چیزی که ارزش دارد دوستی میان آدمیان است، پس بکوشیم: دوستی را در میان خود استوار و پایدار سازیم.

      اِصطکاک = estekaak = سایش = Sâyeš
      امروز بامداد که روز سردی بود آدمها در ایستگاه اتوبوس، دستهایشان را با سایشِ تند گرم می کردند.

      کتبی = katbi = نوشتاری = Neveštâri
      کارگران کارخانه خواسته هایشان را به گونه نوشتاری (کتبی) به آگاهی سرپرست کارخانه رساندند.

      مُلحق = molhagh شدن = پیوستن = Peyvastan
      رودخانه ماین که نزدیک به 527 کیلومتر است سرانجام به رودخانه بزرگ راین می‌پیوندد (مُلحق می شود).

      تمنی = tamannaa = درخواست = Darxavâst
      از شما درخواست (تمنی) می‌کنم که در این کار دشوار با من همکاری کنید تا آنرا بجا (بموقع) به سرانجام رسانم.

      منطبق = montabegh = برابر = Barâbar
      اگر همه بکوشند که کارهایشان را برابر (منطبق) با رَستَک (قانون) انجام دهند هازمانی (جامعه ای)، بسامان خواهیم داشت.

      متحیر = motehayyer = هاج و واج = Hâjovâj
      هنگامیکه گزارش را خواند هاج‌وواج شد(متحیر شد) و با چشمانی خیره شده به رویه(صفحه) کاغذ می نگریست.


      بهمن

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    16. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (12-15-2012),Anarchy (12-16-2012),Pazhuhande (12-19-2012),sonixax (12-15-2012)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭ واژگان یکآرِش (synonyms)

      انعام = en'aam ما ایرانی ها فسوسانه آنرا اَنعام که در تازی به چم چهارپایان و ستوران است ، بجای آن بکار می گیریم = بغیاز = Baqyâz
      او هر گاه به خوراک‌کده (رستوران) برود به کارگران آن همیشه بغیاز (اِنعام) خوبی می‌دهد.

      جاه طلبی = بلندگرایی = بلندپروازی
      بلندپروازیهای او بسی سیجناک (خطرناک) است و برای رسیدن به آماجش می تواند دیگران را بآسانی به نابودی بکشاند.

      ولایت = velaayat = بُلوک = Boluk
      تو از کدام بلوک می آیی؟
      من از بلوک خراسان می آیم.

      رشوه = reshve = پاره = بُلکَفت = Bolkaft
      بُلکُفت‌خواری (رشوه خواری) مانند موریانه ای است که هازمان (جامعه) را از درون می پوکاند.

      مبلغ = mablagh = بلنج = Belanj
      ما برای برنامه‌امان بلنجِ (مبلغِ) سد هزار دلار نیاز داریم و باید از بانک وام بگیریم.

      تشبث = tashabbos = بُلُک = Bolok
      او نتوانست گفته های خود را بیاستواند (ثابت کند) و بناچار دست به بُلُک (تشبث) می‌زد.


      خلاقیت = khallaaghiyat = نوآوری = بِلَک = Belakâvari
      بِلَک‌آوریهای (خلّاقیتهای) او در زمینه چکامه (قصیده) بسیار شگفت انگیز است.

      بهمن

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    18. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (12-16-2012),Anarchy (12-17-2012),Pazhuhande (12-19-2012),sonixax (12-16-2012)

    19. #10
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭ یکآرِشان (synonyms)

      اجتماع = 'ejtemaa کردن = خجیدن = Xajidan
      کارگران و نیروهای رنجبر پایتخت برای روز کارگر در میدان شهر خجیدند (اجتماع کردند) و نمایندگانشان هریک به پَستا (نوبت) به سخنرانی پرداختند و با کف زدنهای پیوسته ی نیروهای کارگری روبرو می شدند.

      طبّاخ = tabbaakh = آشپز = خورشگر = Xorešgar
      ز هر گوشت از مرغ و چارپای
      خورشگر بیاورد یک یک بجای (فردوسی)

      عاشق = خاش = Xâš
      در داستانهای خاشانه (عاشقانه) فرهاد کوهکن در چامه های سروادان (شاعران) بویژه نظامی از کهرمان های بنام خاشی (عاشقی) در پهنه ی ادبسار (ادبیات) ایران خود نمایی می کند.

      اذیّت = aziyat = آرنگ = Ârang
      نه هر گز از تو رسیده بموری آرنگی
      نه هرگز از تو رسیده بمردی آزاری (کمال اسماعیل)

      غُضروف = ghozruf = چَرندو = Carandu
      یکی از دشواریهای مهند (مهم) دوندگان دوهای سد متر،دویست متر و چهارسد متر همیشه ساییدگی چرندو (غُضروف) است.

      قطار = ghatar = خَرَند یا خَرَه = هر آنچه در کنار هم یا روی هم بسامان (منظم) چیده شود را خَرَه یا خَرَند گویند = Xara or Xarand
      تَذَرو تا همی اندر خَرَند خایه نهد
      گوزن تا همی از شیر کند پستان (ابوشکور بلخی)

      گِرد خانه کتابهای سَرَه - از خری همچو خِشت کرده خَرَه (جامی)

      تقلید کردن از روی مسخرگی = خُنبانیدن = Xonbânidan
      دلقکان در دربارها با شیرینکاریها و خُنبانیدن از گفتار و کردار همه ی آدمها ی درباری بجز پادشاه، شاه و دیگران بینندگان را می خندانیدند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    20. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-17-2012),sonixax (12-17-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. جداییده: ساختارشناسی زبان پارسیک
      از سوی محمد در تالار ادبسار
      پاسخ: 34
      واپسین پیک: 08-11-2016, 08:11 PM
    2. پاسخ: 22
      واپسین پیک: 04-17-2014, 03:53 PM
    3. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    4. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •