نوشته اصلی از سوی
undead_knight
توی اون پستی که در مورد کلمات با ریشه متفاوت(که هند و اروپایی نیستند)مثال زیاد زدم،نمونه دیگه alcohol هست.Alcoholism،alcoholic هست.
من مخالف این نیستم واژگان پارسی رو به کار ببریم(و به خیلیهاشون هم میل دارم)ولی نگاه من اینه که اگر به هر واژه شانس یکسان بدیم،ممکنه همزیستی بینشون بوجود بیاره یا واژه که بیشتر استفاده میشه جای دیگری رو بگیره.
مثلا وقتی ما ما هر دو واژه آماجمند و هدفمند رو داشته باشیم،این استفاده جامعه که نشون میده کدوم بهره وری بیشتری داره(بر اساس ساختار زبان)چون وقتی نیروی بیرونی در کار نباشه،میل به استفاده از وازه های ساده تر و روانتره،شاید گاهی یک وازه با ریشه های متفاوت بتونه بهتر از واژه پارسی در ساختار زبان عمل کنه.
نوشته اصلی از سوی
undead_knight
admiral,Algorithm, Alcohol,mattress,orange,assassin ریشه عربی دارند ( و نه ریشه هندو اروپایی!) و البته لغات با ریشه عربی در انگلیسی کم نیستند(و اتفاقا لغات پرکاربردی هستند)
assassin = حشاش از حسن صباح، ایرانی
orange = نارنگ؛ پارسی
alcohol = از زکریای رازی، ایرانی
algorithm = بسته به خوارزمی، ایرانی
admiral = برگرفتهی الامیر، خود به گِرایند (احتمالا) بالا برگرفته از «میر» پارسی، مانند «میرآب» - این را جای دیگر پرسیدم دیرتر خواهیم دانست.
پس چنانکه میتوان دید، بیشتر این واژگان یا یکراست ریشه ایرانی و پارسی دارند، مانند خوارزم که واژهای
سددرسد پارسی و باستانی است، یا اینکه بدست ایرانیان برساخته شدهاند، مانند همان الکل و باز عرب کارهای نبوده.
In Avestan the name is Xvairizem, in Old Persian Huwarazmish, in Modern Persian خوارزم (Khwārazm), in Arabic خوارزم Khwārizm, in Old Chinese Hūsìmì (呼似密), modern Chinese Huālázǐmó (花剌子模), in Uzbek Xorazm, in Greek Χορασμία and Χορασίμα, by Herodotus.
کاربرد واژه «هدف» بجای «آماج» هم باز نادرست است، چراکه من یا شما یا هتا رایانه نمیتواند همه واژگان پارسی را از بر بداند، ولی با کاربرد
واژه ریشهدار در جای دیگر میدریابیم که چگونه، بگوییم همین «آماج» به واژگان دیگر پیوسته و ساختار زبان همچنان پیوستگی خود را نگه میدارد.
واژگان پارسی بیشتر زمانها در ساختار زبان هم بهتر کار میکنند:
آماجگاه = destination
خاستگاه = source
بخش کوچکی از ادبسار پارسی روی اینترنت آنهم اینترنت جستجوپذیر آمده، ولی همینجا میتوان دید که آماج پیشتر به کار رفته:
چو تیر انداختی در روی دشمن
حذر کن کاندر آماجش نشستی
کاربرد دو واژه یکچم (≈synonym) هم کاری نابخردانه است و سودی ندارد، مگر در چامهسرایی.
نمونه بسیار خوب همانند دیگر، «داته» بود که بالا آوردیم؛ اگر کسی ریشه واژه را نمیدانست به پندار نادرست برابر «قانون»
را بهتر دیده و بکار میبرد، هنگامیکه در فربود (واقعیت)، میبینیم با کار خود همان همانگی ساختارِ زبان که خودتان گفتید را برهم میزند:
داتور = داور = قاضی
داتگستر = قاضی
داتگستری = قضاوت خانه
داتگر = دادگر = عادل
داتسرا = ؟
داتخواه = شاکی
...
داته = قانون
داتیک = قانونی
ناداتیک = ناقانونی
داتیکی = حقوقی؟