پیشبینی نمیکنه؟یعنی اینکه مرحله نهایی سیستم افتصادی-اجتماعی بشر کمونیسم هست جز پیشبینی(یا درست تر بگم پیشگویی های) مارکس نیست؟مارکس که چیزی را آنچان پیشبینی نمیکند، تنها سیستم را واکافته و بهرهکشی پنهان آنرا نشان میدهد.
سرمایهداری چنانکه گفتیم در پنهاندن کثافتکاریهای خود در زیر فرش بسیار پیروز است، بویژه در آمریکا (در ایرانش نه).
and predicts that a world revolution will soon follow.[16] It then ends by declaring an alliance with the social democrats, boldly supporting other communist revolutions, and calling the proletarians to action, ending with the rallying cry of communism,In a controversial passage they suggested that the "proletariat" might in competition with the bourgeoisie be compelled to organise as a class, form a revolution, make itself a ruling class, sweep away the old conditions of production, and in that step have abolished its own supremacy as a classو البته این آینده نزدیک برای منتظران میتونه کمی طول بکشه!The Communist Manifesto states that while there is still class struggle amongst society, capitalism will be overthrown by the proletariat only to start again in the near future; ultimately communism is the key to class equality amongst the citizens of Europe.
البته بزرگترین انتقاد من به مارکسیسم اینه که قدرت نیروی اقتصادی رو خیلی زیاد میبینه و به قول کارل پوپر هم باز تا حد زیادی نقض شدنی نیست که علمی بودنش رو از بین میبره.
در اصل ما با این فکت اساس متریالیسم تاریخی رو از بین میبریم!هرچند این مسائل شاید برای ما بدیهی به نظر بیاند ولی با دیدگاه کمونیستی مورد نظر تفاوت دارند.این بخشها که خب fact هستند، اینکه دیگر امروز بجای کارگر بهرهکش یک کارگر دیگری داریم که نمیتوانیم بدرستی دربیاوریم کجا بهرهکشی میکند کجا بهرهکشیده میشود،
تعریف کارگر رو تغییر ندید،کارگر مورد نظر در دیدگاه کمونیستی پرولتاریا هست و اگر ما الان داریم از تغییر تعریف صحبت میکنیم به دلیل شکست اونها در تفسیر پدیده های جدید ناشی از بلوغ سرمایه داریه.
پرولتاریا نمیتونه از پرولتاریا بهره رو بیرون بکشه،ولی در طبقه تکنوکرات این بهره ها مبادله میشند بنابراین دیگه یک سیستم خطی مثل اون چیزی که تضاد بین کارگر و سرمایه دار هست نمیتونه اینجا رخ بده.تنها همان پیچیده کردن بیخود واکاوی و کوشش در پوشاندن این fact است که در هر ریخت، در این سیستم برخی برخی زمانها بهرهکشی و برخی برخی زمانها بهرهکشیده میشوند.
زبان زنده یاد مارکس هم شدید؟!:))کوشش مارکس را شاید بتوانیم در زدایش این بهرهکشی از آدمی کوتاه کنیم. هر سیستم کشورداریای که این بهرهکشی را به پایینترین تراز خود بیاورد از
دیدگاه مارکس خواستنی است. از دیدگاه ما این سیستم بایستی زابهای خواستنی دیگری چون آزادی، بهزیوی (رفاه) و .. را نیز داشته باشد تا به سیستم آرمانیک بدگرد.
خب مسئله اینه که چیزهایی که در مطرح میشه مخصوصا در مانیفیست کمونیسم بدون وجود یک دولت ممکن نیست،وجود دولت هم به معنای وجود یک گروه الیت هست که بلاخره بهره کشی رو انجام میده نمونه هم شوروی سابق :)شما به من بگو چند از اینها بدون وجود یک دولت ممکنه؟Abolition of property in land and application of all rents of land to public purposes.
A heavy progressive or graduated income tax.
Abolition of all right of inheritance.
Confiscation of the property of all emigrants and rebels.
Centralisation of credit in the hands of the State, by means of a national bank with State capital and an exclusive monopoly.
Centralisation of the means of communication and transport in the hands of the State.
Extension of factories and instruments of production owned by the State; the bringing into cultivation of waste-lands, and the improvement of the soil generally in accordance with a common plan.
Equal liability of all to labour. Establishment of industrial armies, especially for agriculture.
Combination of agriculture with manufacturing industries; gradual abolition of the distinction between town and country, by a more equitable distribution of the population over the country.
Free education for all children in public schools. Abolition of children's factory labour in its present form and combination of education with industrial production.[1
دیدگاه مارکس به دلیل جبر تاریخی که داره از نظر من خواستنی نیست چون این جبر یک نوع پیشگویی هست.