یک شهروند امروزین در برابر
همهیِ نهادهای بزرگ, شرکتهای و دولتهایِ غولپیکر از خود بیاراده است. او در همهیِ زمینههایِ زندگیش خواه ناخواه
پیروی ِ شیوهایست که به او دیکته میشود و تنها دسترسی مشروط به گزینههایی دارد که
خود سیستم در برابر او پیش میگذارد. ژاک الول اشاره میکند که ما همیشه تنها نیز
دسترسی به "گزینههای تایید شده"یِ سیستم داریم و نه هرگز دسترسی به دستگاه «موّلد» این گزینهها.
او از لحظهای که زاده میشود تا زمانیکه میمیرد, باید پیروی قانونها و ضابطههای پُرشمار و یکسره رو به افزایشی باشد
که سیستم به او تحمیل میکند. او آزاد نیست که برای نمونه مالیات بپردازد یا نه, کودکانش را به آموزش و پرورش
اجباری بسپارد یا نه, خورد و خوراکش وابسته به سیستم باشد یا نه. توانایی او در راستادهی اینکه دولتش چه
راهی را برود, هتّا زمانیکه در مردمسالارترین کشور زندگی کند, جاییکه هیچ فریبی در رایگیریها
نمیشود و سیستم فریب و تبلیغاتی در کار نیست, هتّا در چنین جایی بسیار ناچیز و در عمل صفر است:
یک رای در برابر صد میلیون رای هیچ ارزشی ندارد.[/INDENT]
او نمیتواند در اینکه چه تکنولوژیهایِ نوآوری میشوند, چه جنگافزارهایی ساخته میشوند, چه قانونهایی نهاده میشوند,
چه کسانی زندانی میشوند, چه کارهایی جرم شمرده میشوند و هر چیز همانند دیگری از خود تاثیرگذاری داشته باشد.
آزادیهایِ شخصی و آنچه در جهان امروز در کوس و کرنا میشوند در حقیقت
آزادیهایی میباشند که کوچکترین قدرت تغییردهندهای خود ندارند و تنها جنبهیِ سرگرمی دارند.
برای نمونه کس آزاد است که چه مدل مویی داشته باشد, یا چه لباسی بر تن کند,
یا چه سبک موسیقیای گوش کند, یا هتّا چه دینی داشته باشد, ولی سیستم تکنولوژیک هیچ
اهمیتی به اینها نمیدهد چرا که هیچکدام از اینها تفاوتی چشمگیر در کارکرد او و راهی که میرود, نمیدهند.
--
پس زمانیکه ما همهیِ اینها را بررسی مینماییم و با زندگی نخسینی مقایسه میکنیم, میتوانیم
ببینیم که آنچه تکنولوژی به آدمی بخشیده است تنها گزینههایی محدود, مشروط و پیشتر تایید
صلاحیت شده میباشند و در برابر آنچه تکنولوژی از او گرفته است, کمابیش همهیِ چیزهای دیگر میباشد.
هر آینه, در طبیعت یکسانانگار, کس آزادیهایِ شخصی بسیار بالاتری دارد و این آزادیهایِ شخصی در تراز دیگری از
آزادیهایِ شخصی مدرن در پوشش و سبک موسیقی و همانند نیز میباشند: آدم نخستینی در اینکه چگونه زندگی
کند, چگونه کار کند, چگونه خورد و خوراک خودش را بدست بیاورد, چگونه در طبیعت خودش را سازگاری بدهد,
چگونه همسری کند, چگونه از خود دفاع کند, او در همهیِ اینها خودگردان و رها از وابستگی میباشد.
من این نوشته را با این گفتآورد به پایان میرسانم که آزادی جدا از اینکه چه کارهایی میتوان
کرد و انجامید, در بخش بزرگتری در این میباشد که چه کارهایی که نمیخواهیم را نیز بتوانیم که نکنیم و نیانجامیم