نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
درسته, یک پزشک در برابر من یک پزشک است, اگر که بخواهیم از نگاه "پیشه" به او بنگریم.
شما هم در برابر من یک بندهاید, اگر که بخواهیم از نگاه "جهانبینی" بنگریم.
همهیِ چیستی یا بهتر بگوییم, کیستی (identity) شما هم در بندگی کوتاه نشده, این کژبرداشت خودتان میباشد.
در هر چهرهای ولی, بخشی از کیستی شما با کنش بندگی گره خورده و در این هم درز نمیرود.
خود این باز میشود زمخت نگری, چون نکتهیِ سخن این نبوده که شما تفاوت این دو را نمیدانید,
نکتهیِ سخن این بوده که شما این دو را جابجا گرفته بودید ( = اشتباه از روی زمخت نگری).
و چرا خود این باز زمخت نگری بود؟ چون کسیکه تفاوت دو
چیز را نمیداند راهی هم ندارد آن دو را جابجا بگیرد, برای او آندو یکیاند:
و از آنجاییکه براستی همانجور که گفتید کسی پیدا نمیشود که تفاوت این دو را نداند (مگر آنکه
هوشبهر بسیار پایین داشته باشد), پس میتوان در خود همین نوشتهیِ شما ردّ خوبی از
خُردانگاری مرا هم یافت که پنداشتهاید من پنداشته ام شما دو چیز به این پیش پاافتادگی را از هم نمیدانید.
پ.ن.
اگر خوب در سخنان آورده شده بخوانید, میبینید که همین
شتابزدگی در داوری دیگران است که پیوسته کار دستتان میدهد.
به دیگر زبان, شما دیگران را پیوسته به پیش داوری, پیش داوری میکنید.