قوانین طبیعت،هر قانونی که با استفاده از دانش ما متوجه میشیم طبیعت با اون کار میکنه،چه موجودات و اجسام غیر زنده.
خب باز برگشتیم به گونه گرایی،اگر حیوان مورد نظر درد نکشه اشکالی نداره؟آیا ماهیت در و رنج اون حیوان با یک موجود خودآگاه مثل انسان یک سانه؟دقیقا به نظرم این تاکید اخلاقی عین بی اخلاقیه.اگر موجودی زجر نکشه ما حق گرفتن حیاتش رو نداریم ولی اگر زجر نکشه این حق رو داریم؟یا اینکه شعور حیوانات یا شعور انسان یک سانه؟تنها تفاوت عمده ما همون خودآگاهی هست که سایر موجودات ندارند.
بلاخره زندگی اونها ارزش داره یا نه؟اگر زندگی اونها ارزش نداره پس مهم نیست که درد و زجر دارند یا نه.احتمالات خیلی مختلفی رو میتونیم بسازیم.
پس اول مشخص کنید که دقیقا این وسط چی مهمه که بعد بشه روش بحث اخلاقی کرد.
دقت کنید حتی همون تجاوز جنسی باز در محدوده خوداگاهی انسان هست؛اگر ما توانایی جلوگیری از نتیجه قوانی طبیعت رو داریم مشکلی در توقفش وجود نداره.ولی خود فرگشت رو چطور میشه موقف کرد؟فقط با نابودی حیات.
دقیقا هر مثالی که به نتیجه حیات ربط داشته با همین استدلال قابل توجیحه.
و اینکه با هم فرامشو نکنید ما بر خلاف سایر موجودات خودآگاهی داریم و به خاطر همین خودآگاهی ه مچیزی به نام اخلاق داریم و تعمیم دادن مثال های انسانی به مثال های غیر خودآگاه اشتباهه.
خب ببینید ما هم هوشمند تر از سایر موجودات دیگه هستیم و اگر بخوایم اونها رو به این دلیل بکشیم دقیقا کارمون به همون اندازه غیر اخلاقیه.