خب حالا از این تفسیر چه نتیجه ای میگیری؟!
خب حالا از این تفسیر چه نتیجه ای میگیری؟!
نتیجهی خاصّی نمیخواهم بگیرم؛ تنها اینکه بهمیان آوردن تورات در تفسیر این آیه به نظر بیمورد میآید. البته، نگاهی بر تفسیر طبری نیز خواهم انداخت تا ببینم دقیقاً چه نوشته است.
توجّه کنید که آنچه از تفسیر ابنکثیر آوردم نقل روایتی مشهور برای این آیات است؛ تفسیر و تأویل خود ابن کثیر نیست. ظاهراً، وثاقت این شأن نزول هم مورد تأیید اسکالارهایی که گفتم واقع شده است.
منبع: http://rowzeh.blogsky.com/1386/09/21/post-13در مقدمه ویرایش اصلاحشدهی تفسیر ابنکثیر در معرفی این اثر چنین میخوانیم:ابنکثیر [در تفسیرش] برخی از احادیثِ ضعیف و اسرائیلیات را نیز گردآوری نموده است. برخی مطالبِ تکراری نیز در این تفسیر نگاشته شدهاند.
از آنجا که از قوانین موسسهی دارالسلام آن است که تنها آثاری را چاپ و منتشر نماید که بر اساس قرآن و احادیث معتبر باشند، از تیمی از طیفهای گوناگون محققین و اسلامپژوهان برای ویرایش این اثر استفاده کردیم. ... و نهایتِ تلاش صورت گرفته است تا هیچکدام از احادیثِ ضعیف در این اثر وجود نداشته باشند.
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
Anarchy (11-26-2010)
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
Anarchy (11-26-2010)
من تو این پست یه بار به این مورد اشاره کردم!!!
According to most exegetes of the Qur'an, a cause of revelation exists for these 16 verses of the Kahf Sureh. From the Qur'an itself, it seems that these verses were revealed because of a question asked from the Prophet by his contemporaries. The Qur'an says: "They will ask you about Zolqarnain. Tell them, 'I will tell you now a tale about him.'"
In the translation of Tabari's History, Bal'ami said that Ibn-e-Abbas had said that when the infidels of Mecca could not contradict the Prophet, they asked for help from the Jews of Khaybar and sent Abu-Djahl to them: "All the Jews came together and brought with them the Torah and extracted three problems from therein." The first question was about the spirit (of course, not the human spirit, but the Holy Ghost, Gabriel). The next question was about the Seven Sleepers, and the third about Zolqarnain: "They told his story, they told how he went from the west to the east and the story of the Ya'jooj and Ma'jooj. And they said that this was what was told in the Torah, and if Muhammad could answer about what was in the Torah, then we know that he is a prophet."
Jooyandeh (11-26-2010)
خُب، تنها یک روایت است. معمولاً طبری روایتهای مختلفی را نقل میکند و گاهی خودش میگوید مثلاً، من روایت دوم را قبول دارم. گاهی نظری نمیدهد. آن روایتی که از آن منبع آوردم به نظر صحیح میآید و این زیاد نه.
این را نیز فراموش نکنیم که هیچ شاهدی (تا جایی که من میدانم) وجود ندارد که تورات و انجیل در دسترس عربها (چه یهودی و چه مسیحی) بوده باشد. اکثر آن یهودیان و مسیحیان شناختشان از دینشان بر اساس شایعات و شنیدهها بوده است. بهقول خود قرآن، «در بین آنان نیز امّیونی بودهاند که از کتاب (= تورات) جز بربافتهها و شنیدههایی نمیدانستند. ...»
در دانشنامه کاتولیک، ذیل مدخل عربیا چنین آمده است:
آن قسمت از سرزمین عربستان که مجاور مرزهای سوریه بود به سرزمین “مادر کفر و ارتداد” (mother of heresies) مشهور بود. آزادیهای سیاسی و مذهبیای که در میان قبایل عرب در جریان بودند در را برای ورود انواع آموزهها، انحرافات و ارتدادها گشوده گذارده بودند. … همانندِ یهودیان عرب، مسیحیان عربِ در آستانهی ظهور محمد و تا اندکی پس از او نیز، هیچگاه بهشکل منضبط، اهمیت چندانی برای انجام مراسم ِ عبادی و احکام دینیشان قائل نبودند. کلاً، عربهای پیش از اسلام به بیتفاوتی نسبت به اعتقادات و احکام مذهبی مشهور بودند. هر دین و مذهبی، تا جایی که برای احساسات و تفکراتِ آنها محدودیتی ایجاد نمیکرد، در میان اعراب پذیرفته میشد. …منبع: http://nabard.wordpress.com/2010/03/04/404
… آنچه دربارهی مسیحیان عرب به نظر عجیب میآید آن است که آنها با اینکه در میان خود کشیشها و راهبان و کلیساهایی داشتند، و حتی در میانشان عقایدِ خاصی منحرف و موجبِ ارتداد تلقی میگشت، اما کوچکترین تلاشی در جهتِ ترجمهی کتابهای عهدقدیم یا عهدجدید نکردند؛ و یا، اگرهم کرده باشند، چنان بوده که هیچ ذکر یا اثری از آن به ما نرسیده است. مشابهِ همین واقعیت در موردِ یهودیان یمن نیز صادق است.
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
Anarchy (11-29-2010)
خُب! به کارمان ادامه میدهیم.
اسکندر در قرآن (تئوری). استدلال بنیادین برای یکی دانستن ذو-القرنین با اسکندر کبیر این هست که روایت قرآنی خیلی با [روایتِ] رُمانِ اسکندر همخوانییِ نزدیکی دارد. رُمانِ اسکندر تاریخ سراسر آرایششده [یعنی، اسطورهای] فتوحاتِ اسکندر میباشد، از منابع هلنیستیک و منابع نخستین مسیحی.منبع نقلقول:
Embellishing: Webster's Quotations, Facts and Phrases, Published by Icon Group International, Inc., Copyright © 2008 Icon Group International, Inc., p. 36.
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
Anarchy (11-29-2010)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)