دلیری در یک زمینه, به دلیری در هرزمینه معنی نمیشود. کسی میتواند در برابر از دست دادن
پول و ریسک کردن بسیار دلیر و دلپر باشد, ولی در برابر بیمار شدن بسیار ترسو و وسواسی.
خودآگاهی ≠ باریکبینی.
زمختاندیشی همین چسباندن چیزهایی که پیوندی به یکدیگر ندارند, ولی انگار دارند به همدیگر است.
برای نمونه کسی میگوید بیشتر پولدارها دزد اند, ولی در برابرش کسیکه پولدار است درجا
صدای اعتراضش در میاید که نه یعنی چی همهیِ پولدارها کی گفته دزد اند؟ بسیاریشون آدمهای بسیار خوبی هم هستند.
در یاد نگه داشتن این "درجه" و رنگسار (spectrum) برای مغز انرژی بیشتری میبرد, از همینرو در نخستین
دستیافت "بیشتر" که مفهوم بسیار انرژیبری است به "همه = ١" یا "هیچکس = ٠" تبدیل میشود.
بهمینسان دلپر یکجا, بزدل جای دیگر, به دلپری بر همه چیز و
بزدلی در همه چیز ساده میشود, و این تناقضنما را پدید میآورد.