بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
خب راستش تکنولوژی ساخت بمب اتم بسیار پیش پا افتاده تر از تکنولوژی نگهداری نیروگاه های هسته ای می باشد. شما یک راکتور را شش ماه بگذارید کار کند به بمب اتم می رسید!!
آه خدا را شکر (یا همان اسپاگتی شما را شکر!) انتظار کتک را داشتم نه تایید! بسکه از مدیران اینجا کتک خورده ام که دیگر نایی برایم نمانده است!!! شما مدیر بهتر ی هستید ;)
آخه جناب mbk مگر چکارتان کرده بود مگر به شما چه جسارتی کرده بود که اینقدر ازش بیزارید؟ من فکر می کنم مشکل شما بیشتر با آیه نوشتن های ایشون باشه تا دستور زبان پارسی!!
بنده ام نا مدرن هستم ولی می بینید که همچنان هستم مگر اینکه جنابعالی مرا اخراج کنید!!!
در ضمن اینکه بنده به شما گفتم که اوایل فکر می کردم ایشان هم یک پارسیگر است برای اذیت و آزار شما نبود . چون آن لحظه اینقدر دلم برای mbk سوخته بود که اصلا یادم نبود که قبلش با شما چه بحثی داشتم و شما چی گفته بودید. قبل از اینکه اینجا ثبت نام کنم از مشتریان این فروم بودم و می آمدم مطالب را می خواندم . شما و چند نفر دیگر خب بسیار پارسی سخن می گفتید و کلمات عربی هم در نوشته هایتان بسختی یافت می شد. ایشان هم سعی بر نگارش پارسی داشتند و کلمات عربی غیر از آیات قرآن در نوشته های ایشان یافت نمی شد حال بماند که نهاد و گزاره و مسند و....... اینها را هم در نوشته ی ایشان بسختی می توان تشخیص داد. خب بنده ام که یکم از پارسی دور مانده ام خیال می کردم ایشان هم برای خودش پارسیگریست:)) آخر می دیدم دوستان پستهای ایشان را نقل قول می کنند و جوابش را می دهند در حالیکه اصلا بنده نمی دانستم ایشان چه گفته است!!البته زودی فهمیدم ایشان کجا و شما کجا!!!
ابولحسن خرقانی بر سر در خانقاهش این را نوشته بود:
هرکس بدین سرای آید او را نان دهید و از ایمانش نپرسید
چرا که آنکس که در سرای ما به نان ارزد در بارگاه خدا به جان ارزد
بنده به ایمان و اعتقادات آدمها کاری ندارم و هیچ پست معاونتی هم از طرف خدا به من داده نشده است تا بوسیله ی آن هرکس که بر ضد خدا حرف زد را کینه اش را بگیرم و در صدد انتقام برآیم. درسته که من خدا باور هستم ولی خب دلیلی نمی بینم که خودم را آدم خوبی ببینم و نسبت به شما احساس قدیسه بودن بهم دست بدهد!! بقول حکیم خیام:
تو غره بدان مشو که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلامست آن را
به این راحتی هم نیست! چیزی که میفرمایید راکتور آب سنگینه که نیازی به غنی سازی اورانیوم نداره چون آب سنگین خیلی خوب نوترون ها رو کند میکنه از اورانیم طبیعی استفاده میشه. اما پلوتونیومی که تا اتمام فعالیت تولید میشه خودش نیاز به غنی سازی حتی سخت تر از اورانیوم داره چون ایزوتوپ های غیر از 238 و 239 حسابی نوترون تولید میکنن و تولید بمب را غیر ممکن.
آیا شما به صورت خودجوش فحش میدهید یا سالاد کلمات پست میکنید؟
I am a degenerate
sonixax (08-27-2015)
اینهم از کمبودهایِ همیشگی این بسترهایِ مجازی-نوشتاری است که لحن آدم را نمیرسانند, گرنه
در نوشتهیِ من هیچ sarcasmی نبود; من رویهمرفته جسته گریخته سالی ماهی یک بار
شاید سخن طعنهآمیز بزنم, چون روشاش را همیشه بیاندازه دخترانه و ناتواننمایانه دیدهام:
یا دهان بسته هیچ مگو¹, یا سخن را رُک و سرراست بزن.
دیگر اینکه این برداشت نادرست نشود, از دید من زندگی نه چیز سراسر جدیایست, نه سراسر شوخی, سخن
بیشتر اینه کم پیدا نمیشوند امروزه کسانیکه زندگی را تنها و تنها برای سرگرمی و خوشیگرایی (hedonism) و
خوشگذرانی و fun میبینند, که این یک بیماریست. کسیکه همه چیز را جدی میگیرد نیز بیمار به شمار میرود, ولی این سخن دیگریست.
راسل را من از اینرو برستودم که همچون کبک ِ خوشگذران رفتار نمیکند و در
برابر چیزهاییکه نیازمند رفتار و کردار جدیاند, سر تکان نداده و سرسری نمیگذرد.
چشم, ولی شکیب بورزید من بیشتر پاسخها را اندیشیدهام و کم کم خواهم نوشت.
¹ + never miss a good chance to shut up
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Nilftrondheim (08-26-2015)
با این تفاوت ریز که من پارسال یا شاید پیارسال بود که اینجا گرداننده بودم, تازه گردانندهیِ چندان
خوبی هم نبودم در تیم گردانندگی اینجا چه آشوبها که آنزمان به پا نشد (و خود من درشان بینقش نبودم).
شما انگار هوش خوبی دارید سخن را میگیرد, گیر خود من تنها همان کپی پیست کردن بی پیوند آنهم با نوشتهیِ
شکسته و بی سر و ته بود, چون کم و بیش همیشه اینجا را میخوانم و نوشتههایِ این کاربر تنها noise به شمار میرفتند.
!nous vous connaître
چیز دشواریابی که نمینوشت, تنها نشانههایِ سگاوندی نمیگذاشت و واژههای بی سر و ته را آن لابلا میانداخت.
نوشته اصلی از سوی mbk
ببینید چرا همش در گذشته بایستی زندگی کنیم ،ما بایستی دلبسته هم عاشقیِ کسی کنیم که همیشه بوده هست هم خواهد بود که ما را آفرید چشم گوش دست پا جنس نر هم ماده داده هم همگی خواهند مرد جز او هم روز واپسین برانگیخته می شویم،پناه بر خداوند اگر بخواهیم به فریب این سرا دچار شویم
=>
ببینید چرا همش در گذشته بایستی زندگی کنیم، ما بایستی [دل ببندیم و] هم عاشقیِ کسی [را] بکنیم که همیشه بوده [و] هست [و] خواهد بود, [کسیکه] ما را آفرید, [به ما] چشم, گوش, دست [و] پا, جنس نر [و] هم ماده داده[و] هم همگی [اینها] خواهند مرد جز او [و] هم روز واپسین (معاد!) برانگیخته (!!!) می شویم، پناه بر خداوند اگر بخواهیم به فریب این سرا دچار شویم.
لغزشهایی که در همین یک نوشته دارد:
انگیختن = to be stimulated = تحریک شدن
انگیزاندن = to stimulate = تحریک کردن
برانگیختن = to be motivated = تهییج و انگیزه پیدا کردن
از اینرو,
در روز واپسین برانگیخته میشویم = روزهای آخر پیش از مرگ حشری میشویم (شاید چون پایان جهان را نزدیک میبینیم؟)
روز واپسین => رستاخیز (روز جزا)
برانگیخته => برخاسته
فریب دچار شدن (!) => فریب خوردن (بیماری که نیست!).
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
سارا (08-26-2015)
زهر اینجا اینه که به آدم یک احساس دروغین مهم بودن و کاری انجام دادن میبخشد, که پشتوانه در واقعیت ندارد.
نمونهوار خود من هربار اینجا میایم خب ناخودآگاه یک احساس مهم بودنی پیدا میکنم چون
چیزهاییکه برایم مهم بودهاند و ساعتها دربارهاشان اندیشیدهام را کسان دیگری دارند میخوانند و
بازمیاندیشند و گفتگو میکنند; ولی در نگاهی فرّاختر, آیا اینها تاثیری در چند و چون و روند کارها در چهرهیِ کلان داشتهاند؟
اگر بسیار دست و دل و باز باشیم, شاید یک اندکی, ولی به گمان بالا, نه.
این زهرآگینیها را همهیِ بسترهای مجازی امروزه دارند و درست ازهمینرو و همین نیاز نیز پدید آمدهاند.
شما در هر کنج کوچک و بزرگی از اینترنت بگردید همین "تیرههای مجازی" را میابید که مشتی آدم دور هم
نشستهاند و احساس مهم بودن دارند میکنند, هنگامیکه جهان راستین و فندگرا آن بیرون راه خودش را میرود
و همهیِ اینان و اینها را همچون سیلی که مشتی آت و آشغال را در خود گرفته باشد, با خودش دارد میکشد و میبرد.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
dr.mcclown (08-25-2015)
منظور بنده هم همان نوع راکتورها بود که در ایران وجود دارد نه راکتور های مثلا نسل چهار pebble bed reactors که عمرا بتوانید از پسمانده های سوختش استفاده ای کنید !!
ولی در هر حال از راکتورهای نسل یک و دو که آب سنگین بعنوان کند کننده در آن استفاده می شود می توان براحتی (نسبی دارم می گم !!) به بمب رسید.
Bomb Facts: How Nuclear Weapons are Made
(c) Estimated amount of heavy water needed for a small reactor used to make nuclear weapons:
- 19 metric tons: India's 40 megawatt (thermal) Cirus reactor.
- More than 36 metric tons: Israel's more than 100 megawatt (thermal) Dimona reactor.
- 78 metric tons: India's 100 megawatt (thermal) Dhruva reactor.
how are you???
با بنده بودید؟!!!!!!!! جناب sonixax که بنده را عقب مانده می نامند چون هنوز مسلمان هستم!!! جناب آنارشی هم که بنده را بی منطق و احساساتی خطاب می کنند چون طرفدار فلسطین هستم!!
همین جناب آنارشی مدام بنده را بابت جستار فلسطین سرزنش می کنند و.. و دقیقا رفتار یک پزشک را در برابر یک بیمار آنهم از نوع کودکش را دارند چنانچه بنده فکر می کنم ایشان یا پزشک هستند و یا با پزشکی و پزشکان سرو کار دارند:((
قربان چرا کانال را عوض کردید؟؟ بزنید شبکه یک ! بنده فرانسه ام کجا بود. معنی اش چه می شود "می دانیم "؟!
راستی این امضایتان به زبان آلمانی است؟ معنی اش چه می شود ؟ در حقیقت انگیزه هایتان ناپدید می شوند ؟؟
قربان سطح را بکشید پایین !! همه که مثل شما با سواد و مدرن نیستند . بنده همین پارسی را هم بسختی می دانم زبان دیگر پیشکش!!
دلم گرفت :( دیگر ایشان اخراج شده اند و دیگر پیامهایشان را نمی بینم :((( ممنون که برایم ترجمه کردید. پیامهایشان همیشه بوی سادگی و بی ریایی می دادند.
یک چیزی می توانم بپرسم ؟ مرجع شما غیر از فرهنگ لغات برای ریشه یابی واژگان چیست؟
مثلا برای یافتن ریشه ی پوزخند شما به چه کتبی مراجعه می کنید؟ آیا کتب ادبی را هم در نظر می گیرید مثلا در شعر خاقانی ، از کلمه ی پوست بخندی، می توانکلمه پوست خند را برداشت کرد.
ور چه نگشائی لب و در پوست بخندی
از رشته ٔ جانم گره غم بگشائی .
بنده بیشتر اوقات با استفاده از همان متون ادبی ، معنای کلمات را درمی یابم. مثلا فکر کردن و اندیشیدن که معنای دیگرشان ترسیدن و حذر کردن می باشد را از همان اشعار قدما متوجه شدم.
می دانم که در محضر یک پارسیگر نباید در باب زبان پارسی جسارتی نمود اما "فریب" را بسیار دیده ام که با "دچار " همراه شده است. مثلا بسیار شنیده و خوانده ام که "دچار فریب این دنیا مشو" . همانطور که همراهی "غم " و "دچار " را هم در ادبیات پارسی بسیار دیده ام. در شعر سنایی هم ا فعل "دیدن " را برای "فریب " بکار برده است.
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
Mehrbod (08-25-2015)
هماکنون 67 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 67 مهمان)