Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
ساختارشناسی زبان پارسیک - برگ 10
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 10 از 37 نخستیننخستین 1234567891011121314151617181920212223242526272829 ... واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 91 به 100 از 390

    جُستار: ساختارشناسی زبان پارسیک

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭٭ زابسازی با پسوند «-ا»
      از رشته ی دستور زبان پارسی.

      بررسی برخی پسوند ها كه به زاب ( صفت) می‌چسبند و نام یا زاب می‌سازند.

      •پسوند "ا" از ریشه ی آمدن (آی) است، مانند ژرفا یا پهنا كه همان پهنای است و برابر "پهن آمدن" كه همان اندازه ی پهن بودن است.
      این با پسوند "ا" كه به ریشه ی كنونی كارواژه ها میچسبد ( مانند گویا، جویا) یكی نیست.

      •پسوند "ی" كه نام زاب را میسازد، مانند پهنی كه همان "نام پهن بودن" است.

      •پسوند "نای" جایی را نشان میدهد كه دارای آن زاب است، مانند ژرفنا، درازنا

      •پسوند "ه" چیزی را كه دارای آن ویژگی است می نماید، مانند پهنه، ژرفه

      •پسوند "آور" كه پـُری و بسیاری آن زاب را میرساند، مانند پهناور (بسیارپهن)


      پس:

      ژرف
      ژرفا= اندازه ی ژرفی
      ژرفی = نام ژرف بودن
      ژرفنا = جای ژرف
      ژرفه = آنچه ژرف است
      ژرفاور = بسیار ژرف


      نمونه برای دریافت بهتر:

      دریا ژرف است
      ژرفی دریا برایم هراسناك است
      ژرفای دریای پارس ١۰۰ متر است؟
      ژرفنای دریای پارس آكنده از درّ و گوهر است
      دوزخ، ژرفه ایست هفت آشكوبه، سوزان و گدازان
      جایگه نیكان ، مـینوی بلندآور است و نه دوزخ ژرفاور

      AS
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-30-2012),Russell (09-30-2012),sonixax (09-30-2012)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭ چهار سالگَه



      واژه تازی "فصل" در چند چم بكار میرود:

      فصل ( فصل كتاب ) chapter / Kapitel = بند، بخش، فرگرد، گـُفتار

      این نسك دارای پیشگفتار، ١٢ گفتار و یك پسگـُفتار است


      فصل ( فصل كردن ) to separate / trennen= بند بند كردن، جدا كردن، گسستن:

      ما برای وصل كردن آمدیم، نی برای فصل كردن آمدیم=
      ما برای به هم پیوستن آمدیم ، نیامدیم برای از هم گسستن


      فصل ( فصل سال) season / Jahreszeit = هنگام - سالــْــگــَه:

      هر سال دارای ۴ سالگه است: بهاران و تابستان، خزان و زمستان. خیزید و خز آرید كه هنگام خزان است.


      AS


      فصل ورزشی" هم داریم که میتوان آنرا "دوره ی ورزشی" گفت. نمونه: -->

      تیم فوتبال پاس فصل موفقی را داشت!.. که میشود: --> باشگاه فوتبال پاس دوره‌ی کامگاری را داشت

      Ehsan T Parsi

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    4. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-30-2012),Russell (09-30-2012),sonixax (09-30-2012)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭ نیودن

      بجای دعا، بگوییم نیایش.

      ادعیه = نیایش‌ها

      به حضور خدا دعا كردیم كه به ما سلامتی عطا فرماید = به پیشگاه خدا نیایش كردیم كه به ما تندرستی بخشد (ارزانی فرماید)

      AS



      دعا كردن = نیایش كردن، نیودن
      دعا میكنم = نیایش میكنم ، می‌نیایم
      دعا كردم = نیایش كردم، نیودم


      داریوش شاه میگوید:

      اهورامزدا با بـَغان ویژگان* مرا یاری كناد!
      اهورا مزدا این كشور را از دشمن، از خشكسالی**، از دروغ بپایاد!
      به این كشور نیاید، نه دشمن، نه خشكسالی، نه دروغ!
      آن دَهـِش**** را من از اهورا مزدا و بـَغان ویژگان درمیخواهم*****
      این دَهـِش را اهورا مزدا با بـِغان ویژگان به من بدهاد!




      *بغان ویژگان = خدایان خاندان شاهی
      ** خشكسالی، اینجا به چم قحطی
      *** بپایاد = باشد كه نگاهبانی كند و بپاید ( از پاییدن)
      **** دهش = بركت و نعمت
      ***** درمیخواهم = درخواست میكنم




      نیایش داریوش بزرگ، شاهنشاه هخامنش
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-30-2012),Russell (09-30-2012),sonixax (09-30-2012)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭


      زمان واژه‌ای پارسی - نام یکی از خدایان کهن ایران یا «zurvan» - است که از پارسی به تازیک رفته است.




      Zurvan - زمان


      واژگان بسیار دیگری نیز از پارسی به عربی رفته‌اند، همچون واژه "دین".

      ریخت این واژگان در درازنای زمان دچار دگرش شده است:


      اندازه = هندسه
      برخی = بعضی
      برگ = ورق
      بنیاد = بنیان
      تَپ = طب
      ترزبان، ترگُمانیدن = مترجم
      رده = ردیف
      روزی = رزق
      زات = ذات
      زِفر = صفر
      زهیه = ضخم
      سَرتک = سراط
      سناه = سلاح
      سنایش = ثنا
      شاهراه = شارع
      فردم = فرد
      فریز = فریضه
      کادیک = قاضی
      کاسپین = قزوین
      کاست = قسط
      کالب = قالب
      کپا = قبا
      کلات = قلعه
      کله = قله
      کمیدان = قم
      کندک = خندق
      کوپله = قفل
      لشکر = عسکر
      ماتک = ماده
      مانک = معنی
      مَتل = مثل
      مزگت = مسجد
      مهرآب = محراب
      مهرک = مریض
      مولش = مهلت
      نال = نعل
      نانوک = نعنا
      نمونه = نموذج
      هام = عام
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    8. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (10-01-2012),Anarchy (10-01-2012),Russell (10-01-2012),sonixax (10-01-2012)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭ پیشیاری



      در سال‌های نه چندان دور، در پارسی واژه "پیشیاری" برای "خدمت" بکار می‌رفته است.
      پیشیاری و پیشیاری کردن هنوز در بسیاری از گویش‌های مرکزی ایران زنده است.


      -خدمت کردن = پیشیاری کردن
      -خدمت = پیشیاری
      -خدمات = پیشیاری‌ها
      -به خدمت گرفتن = پیشیار گرفتن
      -خادم/مستخدم/خدمتکار = پیشیار


      Pinnwand-Fotos | Facebook
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    10. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (10-01-2012),Russell (10-01-2012),sonixax (10-01-2012)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭٭ بی

      واژه‌ی «بدون» تازی است. به جای آن می‌توان «بی‌» به کار برد:


      بدون شکر = بی‌شکر

      گزارشگران بدون مرز = گزارشگران بی‌مرز

      آتش بدون دود = آتش بی‌دود

      -------


      بی‌ تو خاکسترم
      بی‌ تو، ای دوست!
      بی‌ تو، تنها و خاموش
      مهری افسرده را بسترم

      بی‌ تو در آسمان، اخترانند
      دیدگان شررخیز دیوان
      بی‌ تو نیلوفران آذرانند
      بی‌ تو خاکسترم
      بی‌ تو، ای دوست!

      بی‌ تو این چشمه سار شب آرام
      چشم گرینده ی آهوان است
      بی‌ تو، این دشتِ سرشار
      دوزخ جاودان است

      بی‌ تو مهتابِ تنهای دشتم
      بی‌ تو خورشیدِ سرد غروبم
      بی‌ تو بی‌ نام و بی‌ سرگذشتم
      بی‌ تو خاکسترم
      بی‌ تو، ای دوست!

      بی‌ تو این خانه تاریک و تنهاست
      بی‌ تو، ای دوست
      خفته بر لب، سخن هاست!
      بی‌ تو خاکسترم
      بی‌ تو، ای دوست!

      ---
      م. آزاد


      در چامه زنده یاد م. آزاد (محمود مشرف آزاد تهرانی) تنها واژه "غروب" تازیست

      mm
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    12. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (10-05-2012),Russell (10-05-2012),SAMKING (12-14-2012),sonixax (10-05-2012)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭ گاه: پسوند جای و زمان

      زبان پارسی پویا است؛ زیرا فرآیند واژه سازی بر پایه کالبدها شدنی است.



      کالبد‌‌های پارسی از روی بُن‌ها، واژه‌های نو می‌آفرینند.

      مغز یک ایرانی بایستی با دانستن بن ها، بتواند از روی کالبد واژه‌های دلخواهش را بیافریند.


      ساختار: + گاه (جای )
      % نشاندهنده بن کنون (مضارع) است.



      چند نمونه آشنا:


      پالایشگاه = تصفیه خانه نفت,تصفیه خانه
      دانشگاه = آکادمی,University
      گردشگاه = تفرجگاه,تفریح گاه
      آزمایشگاه = لابراتوار
      دوزشگاه = خیاط خانه
      زایشگاه
      پرورشگاه = [شیرخوارگاه]
      ورزشگاه = استادیوم
      نکوهشگاه = ندامتگاه
      آسایشگاه
      آموزشگاه = مدرسه
      خوانشگاه
      نیایشگاه = معبد
      ستایشگاه
      پژوهشگاه = مرکز تحقیقات
      نمایشگاه = [تماشاخانه,تالار]
      پذیرشگاه = [مهمانسرا,کاروانسرا]
      آرایشگاه
      پرستشگاه
      چرخشگاه = عطف,نقطه عطف
      ++++++++++++++
      نویسنده باور دارد، واژگان زیر نیز می توانند جای یک واژه بیگانه را بگیرند و به بارور شدن بن های پارسی یاری رسانند:
      بافشگاه
      ربایشگاه
      تابشگاه
      انگارشگاه
      جویشگاه
      کاوشگاه
      توپشگاه
      خمشگاه
      مکشگاه
      چالشگاه
      رامشگاه
      اندوزشگاه
      رویشگاه
      پویشگاه
      سپارشگاه
      شورشگاه
      فرستشگاه = خط انتقال,خطوط نیرو
      آهنجشگاه = محل خروج,اگزوز
      آکنشگاه = خازن,مخزن,محل جمع آوری
      لغزشگاه
      زدایشگاه
      شمارشگاه
      انجامشگاه = محل اجرا
      گوارشگاه = جهاز هاضمه
      رویشگاه
      پراکنشگاه = پست برق
      لرزشگاه
      یابشگاه
      پخششگاه = مرکز پخش,انتشارات
      گیرشگاه
      نوازشگاه
      ارزشگاه
      مالشگاه
      خورشگاه
      کنشگاه
      خیزشگاه
      تازشگاه
      گدازشگاه
      اندازشگاه
      پوششگاه
      سوزشگاه
      مانشگاه
      روشگاه
      کنشگاه
      گویشگاه
      ریزشگاه
      زیرشگاه
      پایشگاه
      بازبینشگاه = منظر
      سازشگاه
      گرایشگاه
      افزایشگاه
      تنشگاه
      گزارشگاه
      سرایشگاه
      دارشگاه
      توانشگاه
      بخشایشگاه
      بخششگاه
      جوششگاه
      رانشگاه
      نگرشگاه
      جنبشگاه
      گشایشگاه
      گزینشگاه
      پیمایشگاه
      گزشگاه
      بارشگاه
      کششگاه
      آمیزشگاه
      بینشگاه
      پرشگاه = سکو
      پردازشگاه
      بُرشگاه
      برازشگاه
      چرزشگاه
      دمشگاه
      گرانشگاه
      پرسشگاه
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    14. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      homayoun (10-28-2013),Russell (10-09-2012),sonixax (10-07-2012)

    15. #8
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭ خورآی و خوربَر



      شرق = خورآی، خورآیان

      غرب = خوربر، خوربَران

      خورآی = جایی که خور[شید] آید.



      "شید" در واژه خورشید نیز همان "نور" است:

      خورشید = شیدِ خور (نور هور/خور)
      مهشید، ماهشید = شیدِ ماه
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    16. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (10-09-2012),Russell (10-09-2012),sonixax (10-09-2012)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭٭ واژه های نو .. چاپ 1320

      هزاران واژه ای که امروزه در نوشتن و گفتار روزانه مردم ایران بکار می روند در فربود، همگی تا زمان زنده‌یاد رضاشاه نبودند و به کوشش فرهنگستان ایران ساخته شدند و به جای برابرهایی پارسی در برابر واژه‌های عربی و فرانسوی درون زبان پارسی شدند.


      در آن زمان شنیدن و بکار بردن این واژگان نوین بسیار شگفت‌آور و هتا بس خنده دار بود...


      این کتاب گرد‌آیه‌ی آن واژگان است که برخی‌اشان در زیر امده‌اند:


      اطفائیه = آتش نشانی
      سانتاریوم = آسایشگاه
      احصائیه = آمار
      سویلیور = آلودگی
      ویلیور = ارزش
      محرک بالفعل = انگیزه
      عضوالجسم = اندام
      عودت الی المبدا = بازگشت
      تادیه = پرداخت
      پرونوستیک = پیش‌بینی
      شرایط المعین = پیشنهاد
      جهاز = دستگاه
      تمام المتاع = سرمایه
      عضوالاداره = کارمند

      میزان الحراره = دماسنج
      ضریب زاویه = شیب
      کثیرالاضلاع = چندضلعی
      کثیر الجمله = چند جمله‌ای
      متواری الاضلاع = همروبر
      عاکِس = بازتابنده
      انفصال = ناپیوستگی
      صعودی اکید = یکنوا افزایشی
      عدلیه = دادگستری
      وزارت مالیه = دارایی
      طیاره = هواپیما
      درخواست = مطایبه

      اینک اگر دلتان برای این واژکان تنگ شده یه سر به فرمهای دادگستری بزنید ویا نوشتار
      هنجارهایمان را از دیده بگذرانید تا واژکگنی را بیابید که عربها هم از بودن آنها آگاهی ندارند!


      و هزاران واژه دیگر ..

      اگر کسی در آن زمان بجای اینکه بگوید:
      "بنده به حضرت سرکار شرایط المعین خودم را معروض می کنم"

      می گفت:
      "من به شما پیشنهاد می کنم .."

      گفته‌ای بس شگفت و بی معنی و خنده‌دار به نگر می‌رسید، چون در آن زمان نه واژه "پیشنهاد" بود و نه کسی در زندگیش‌اش چنین واژگانی را شنیده بود.


      Wall Photos | Facebook
      ویرایش از سوی Mehrbod : 10-12-2012 در ساعت 02:37 PM
      Ouroboros and Nocturne like this.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    18. 5 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (10-10-2012),Nocturne (10-29-2012),Ouroboros (10-10-2012),Russell (10-11-2012),sonixax (10-11-2012)

    19. #10
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      ٭٭ Guess (حدس‌)- گاس gās.


      در زبان انگلیسی guess همان حدس-گمان-ظن است که با گاس آریایی با همین مانی هم ریشه است.



      هم اکنون گاهَس gāhas در گویش مردم استان سپاهان (نایین-خوروبیابانک-روستای ایراج) برابر با «احتمالن» و گاسه gāse در گویش مردم استان پارس (سیوند-جهرم-نیریز-پسا) برابر با «شاید» است. گاس در زبان کردی سورانی و داراب و گاسه در گویش شیرازی نیز به همین مانی است.

      ازینرو "حدس ‌زدن/احتمال دادن" همان «گاسیدن» است.
      ویرایش از سوی Mehrbod : 01-15-2013 در ساعت 08:24 AM
      Aria Farbud این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    20. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (10-13-2012),Russell (10-13-2012),shirin (10-13-2012),sonixax (10-13-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. جداییده: ساختارشناسی زبان پارسیک
      از سوی محمد در تالار ادبسار
      پاسخ: 34
      واپسین پیک: 08-11-2016, 08:11 PM
    2. پاسخ: 22
      واپسین پیک: 04-17-2014, 03:53 PM
    3. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    4. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •