• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 10 از 20 نخستیننخستین 1234567891011121314151617181920 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 91 به 100 از 329

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      اینگونه نیست; "سرچ کردن" چیزی هم به معنی درستی آن نیست. در نگاه به گونه‌ها نیز ما به گونه‌هایی میرسیم که
      از صدها هزاران سال پیش تاکنون به بقای خود دنباله داده‌اند و دگرسانی آنچنانی هم پیدا نکرده‌اند. درباره‌یِ آدمی نیز همین گونه است.

      نکته‌ دیگری که همواره در اینگونه گفتمان‌ها از قلم میافتد این ایست که برای نمونه گفته میشود
      تکنولوژی‌هایِ مدرن خواستنی نیستند, برداشت میشود که همه‌یِ تکنولوژی‌ها خواستنی نیستند.

      این گونه تعمیم دادن نادرست علّت بخشی از کژیافت‌ها در گفتمان تکنولوژیک میباشد.
      باز هم داری فرار رو به جلو میکنی که:))
      قرار شد نشون بدی بر چه اساس و فرمولی شانس انقراض انسان در طبیعت رو اینقدر ناچیز حساب میکنی؟!
      البته من واقعا شک دارم چیزی جز یک گمانه زنی نادرست باشه.
      اینکه یک سری از گونه ها پایدار مونده باشند بر اساس قوانین احتمالاتی "بایسته" هست، نکته این هست که شانس از بین رفتن گونه ها اصلا کم نیست.
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (05-21-2015)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      این بحث‌ها درباره‌ی تکنولوژی هیچ ربطی به بحث‌هایی که در این جستار مطرح شد‌ه‌اند و قرار است مطرح بشوند ندارند، اما با اینحال من چیزکی در اینباره نیز می‌گویم. مهربد از همه بیشتر با حقیقت فاصله دارد، او به مهمل بودن اومانیسم، فمینیسم، دموکراسی و علم پی برده اما هنوز به خردگرایی و مدرنیته پایبند است زیرا ارزشهای او جملگی ارزشهای مدرن هستند. او درک کرده که دشمن آنچه ارزشمند می‌پندارد همانا تمدن بشری‌ست اما به جای بازاندیشی در ارزشهای خود اصل و اساس تشکیک و ابراز بیزاری از تمدن را(که از شخص روسو شروع شده و برخلاف تصور مخالفان او در این جستار هیچ ابداع جدیدی نیست)به حداکثر منطقی خود، یعنی انکار تنها «دستاورد» معتبر تمدن به نظر ترقی‌خواهان که تکنولوژی و علم باشد رسانده. مهربد به واپسین ایستگاه قطار پیشرفت رسیده.

      اولین و بزرگترین اشتباه او آنست که «تمدن» را همچون بیشتر مدرنیست‌ها به آت‌آشغال(تکنولوژی) تنزل می‌دهد و از آنجاکه آت‌آشغال مذکور، هرگز ارزشی برابر یا حتی نزدیک به آنچه از دست رفته، یا حتی عواقبی که این دسترسی نامحدود به آن با خود همراه داشته را ندارد، پس «تمدن بد، بدویت خوب». این یک ایده‌ی عمیقاً چپگراست، چه در ذات خود و چه در ریشه‌های تاریخی‌اش، و ریشه‌ی آن مخالفت با نهادهای مستقر به سود نهادهای عاری از «عوارض» است، که در آن طبیعت کنش انسانی عارضه تلقی می‌شود. بحث و اختلاف میان میلاد و مهربد و آرش نیز کذب و روبنایی و مبتذل است، چراکه همه‌ی آنها عملا در یک جبهه هستند، همه در یک مسیر حرکت می‌کنند، و پیرامون همه چیز توافق نظر دارند، تنها یکی چند قدم جلوتر رفته و «پیشرفت» بیشتری کرده. جهت حرکت یکی‌ست، مسافت طی شده تفاوت دارد، تفاوت در شدت است نه در جهت و مفهوم. پس میلاد و آرش ترقی‌خواه، اینجا ناگزیر می‌شوند به اتخاذ موضعی «ارتجاعی» که مشتاق به حفظ بخشی از تمدن بشری در برابر ابر-چپگرای به جنون‌رسیده، یعنی مهربد است. وانگهی هرگز موفق نمی‌شوند زیرا ارزشهای اخلاقی و نظری که مهربد از طریقشان تکنولوژی را نقد می‌کند همان‌هایی هستند که میلاد و آرش برای نقد ناسیونالیسم، یا اسلام‌گرایی، یا «نهادهای مستقر» خود به آنها پیشتر ابراز پایبندی کرده‌اند. به عبارت ساده‌تر:


      شما از همه‌ی وجوه تمدن بشری منهای تکنولوژی بیزار هستید، مهربد این جنون را یک گام پیشتر می‌برد چون از شما صادق‌تر و باهوش‌تر است، و شما هم یک‌سره در برابر او بی‌دفاع هستید چون با «ذات» استدلال او که بدویت بهتر از تمدن است مخالفتی ندارید بجز یک «اما»، یعنی مخالفت شما به یک «اما» تقلیل می‌یابد و به دلیل ضعف شاخص رادیکالیسم ابتر می‌ماند. جنون مهربد اما متعلق و بسیار نزدیک‌تر به شماست، و ذره‌ای همدلی میان من و او وجود ندارد.



      دلیل تقلیل تمدن به آت‌آشغال این است که چپ سه قرن است همه‌ی دیگر دستاوردهای آن را به چالش کشیده و از وجاهت ساقط کرده، اگرنه تمدن مجموع امکانات تکنولوژیک یک مردم نیست، میزان کارآمدی نهادهای اجتماعی در گذر زمان، شاخص عصبیت درونی آن جامعه، توانایی آن جامعه در برخورد با تهدیدهای خارجی و داخلی که جزو ذات زندگی اجتماعی انسان هستند، میزان علاقه‌مندی و تعهدی که اعضای آن جامعه نسبت به آن احساس می‌کنند، هنر والا، تجربه‌ی اجتماعی مشترک، مناسکی‌ست که این تجربه‌ی مشترک را نمادین‌سازی و بازتولید فرهنگی می‌کنند و زندگی جمعی انسان‌های فاقد روابط ژنتیکی مستقیم با یکدیگر را تسهیل می‌کنند است. مذهب، هنر، خانواده و ارزشهای والا(غیرت، شرافت...)دستاوردهای اصلی تمدن بشری هستند، تکنولوژی و علم دستاوردهای فرعی.


      تکنولوژی، در ابعادی «قدیمی» به این آسان‌سازی کمک می‌کرده، گاوآهن و چرخ امکان ازدیاد جمعیت ِ جوامع دارای همه‌ی آن دیگر اصول را فراهم کرده است، اما امروز از آنجاکه ما اصول را از دست داده‌ایم، تکنولوژی هم صرفاً کارکرد خود را از دست داده و بخشی از مشکل است. طبق تعریف بالا از تمدن، ما باید مرحله‌ای از تاریخ را الگو قرار دهیم و خود را به طور مصنوعی در آن نگاه داریم که در آن هرکس قادر به یافتن شغل و معنا هر دو باشد. ضمن اینکه طبق تعریف بالا ایرانی از سوئدی متمدن‌تر است، چون در ایران هر بچه‌ای پدر دارد، و از منظری تاریخی می‌دانیم که داشتن پدر برای بازتولید مردانی مشتاق به پدر شدن خیلی موثرتر و مفیدتر است تا داشتن پلی‌استیشن و ای‌پد و آی‌فون(حتی با در نظر گرفتن پدران بد). پس مهربد باید خرت و پرت و آت‌آشغال را برای لحظه‌ای فراموش بکند و با خود بیاندیشد آیا تنها چیزی که همین صد سال پیش را هزار بار خواستنی‌تر از امروز می‌کند پیدایش اسمارت‌فون بوده یا مرگ ارزشها.

      من با هرگونه تقلیل تمدن به بدویت مخالفم، بشر طبیعی را موجودی می‌دانم شایسته‌ی تحمیل و تغییر، تکنولوژی را در کنار دیگر دستاوردهای تمدن گرامی می‌دارم و معتقدم احساس بیچارگی مهربد در برابر پیشرفت «افسارگسیخته»ی آن بیش از آنکه محصول ذاتی تکنولوژی باشد عارضه‌ی فرعی کاهش شاخص اقتدار در جامعه‌ی انسانی‌ست(و تا اندازه‌ای تعمیم احساس بیچارگی شخصی خود او در زندگی‌اش، به عنوان انسانی محروم از محور مرکزی روحانی، اخلاقیات قاطع، ایمان به حقیقت، ارزشهای والا و ...).

      پ.ن: تماشای اختلاف مهربد، میلاد، آرش و داریوش مشابه تماشای مستندی پیرامون نبرد بچه‌گرگ‌ها بر سر لاشه‌ی شکار است. یک طرف، از میان دستاوردهای تمدن تنها با دین، اخلاقیات، فرهنگ، زیبایی و تجربه‌ی تاریخی همه‌ی انسان‌ها تا امروز بیزار است، دیگری پنیسیلین و آی‌پد را هم به این لیست بلند افزوده!
      ویرایش از سوی Ouroboros : 05-19-2015 در ساعت 03:11 PM
      زنده باد زندگی!

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      undead_knight (05-20-2015)

    5. #3
      مدیر تالار
      Points: 424,596, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      گاز نگیر!
       
      متعجب
       
      sonixax آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      کره ی زمین
      نوشته ها
      9,105
      جُستارها
      110
      امتیازها
      424,596
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      47,087
      از ایشان 15,109 بار در 7,094 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      89 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      بحث و اختلاف میان میلاد و مهربد و آرش نیز کذب و روبنایی و مبتذل است، چراکه همه‌ی آنها عملا در یک جبهه هستند، همه در یک مسیر حرکت می‌کنند، و پیرامون همه چیز توافق نظر دارند، تنها یکی چند قدم جلوتر رفته و «پیشرفت» بیشتری کرده. جهت حرکت یکی‌ست، مسافت طی شده تفاوت دارد، تفاوت در شدت است نه در جهت و مفهوم. پس میلاد و آرش ترقی‌خواه، اینجا ناگزیر می‌شوند به اتخاذ موضعی «ارتجاعی» که مشتاق به حفظ بخشی از تمدن بشری در برابر ابر-چپگرای به جنون‌رسیده، یعنی مهربد است. وانگهی هرگز موفق نمی‌شوند زیرا ارزشهای اخلاقی و نظری که مهربد از طریقشان تکنولوژی را نقد می‌کند همان‌هایی هستند که میلاد و آرش برای نقد ناسیونالیسم، یا اسلام‌گرایی، یا «نهادهای مستقر» خود به آنها پیشتر ابراز پایبندی کرده‌اند. به عبارت ساده‌تر:


      شما از همه‌ی وجوه تمدن بشری منهای تکنولوژی بیزار هستید، مهربد این جنون را یک گام پیشتر می‌برد چون از شما صادق‌تر و باهوش‌تر است، و شما هم یک‌سره در برابر او بی‌دفاع هستید چون با «ذات» استدلال او که بدویت بهتر از تمدن است مخالفتی ندارید بجز یک «اما»، یعنی مخالفت شما به یک «اما» تقلیل می‌یابد و به دلیل ضعف شاخص رادیکالیسم ابتر می‌ماند. جنون مهربد اما متعلق و بسیار نزدیک‌تر به شماست، و ذره‌ای همدلی میان من و او وجود ندارد.
      شخصن هرگز یادم نمی آید جایی گفته باشم که از همه وجوه تمدن بشری بیزار هستم!!! بلکه عکس آن را گفته ام!! من تنها از هرگونه سوسیالیسم و عقیده چپی که نهایتن منجر میشود به این مالیخولیایی که برخی دوستان درش گرفتار شده اند بیزارم و آن را قابل تعمیر و ترمیم میدانم!!!
      پس دست کم من هیچ همراهی و هدف مشترک و عقاید یکسان با مهربد یا شما در این زمینه ندارم!!!!

      پس در اینجا دست کم شما یک اشتباه اساسی کرده اید و آن این است که فکر میکنید من از همه وجوه تمدن منهای تکنولوژی بیزار هستنم!!! آرش را ولی نمیدانم چگونه فکر میکند.

      منطقی که مهربد استدلالش را بر روی آن بنا نهاده بیشتر شبه خردگراییست تا خود آن!!! ناسیونالیسم و اسلام گرایی گرچه از دستاوردهای تمدن هستند ولی نه تنها هیچ شباهتی به هم ندارند!!! بلکه تنها دستاوردهای تمدن هم نیستند. یعنی چه ؟! یعنی اینکه من ناسیونالیسم را بد نمیدانم! و باز اینجا شما دچار کج فهمی در مورد عقاید من شده اید. پس وقتی من چیزی را بد ندانم اصولن نقدی هم به آن ندارم مگر آنکه آن نقد در جهت بهبود عملکردش باشد.

      مهربد از کشته شدن انسانها توسط تکنولوژی و سلب آزادی در زیر سایه تمدن گلایه میکند حال اینکه هر دوی اینها بیشتر توهمات شخص مهربد هستند تا حقیقت چرا که اصولن آزادی بدون تمدن معنی نمیدهد!!!! بقای گونه انسان هم بدون تکنولوژی (و تمدن) دوامی نخواهد داشت.

      در تمام این مدت هم چپ به چز خودش چیز دیگری را ساقط نکرد!!! چرا که میبینیم همه چیزهایی که شما آنها را ساقط شده معرفی میکنید نه تنها به قدرت به مسیر خود ادامه میدهند! بلکه همه روزه خواستنی تر هم میشوند!! پس این گفته :

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      دلیل تقلیل تمدن به آت‌آشغال این است که چپ سه قرن است همه‌ی دیگر دستاوردهای آن را به چالش کشیده و از وجاهت ساقط کرده،
      از بیخ غلط است!!! چرا که تا خرخره با آنچه در حقیقت و نه در پس افکار منفی در اتاق بسته ذهن شخص در جریان است در تضاد است.

      مهربد پشتش را کرده به حقیقت و به یک ظلمت بی انتها زل زده و حتا حاضر نیست سرش را برگرداند و پشت سرش را ببیند و فکر میکند حقیقت همانیست که او میبیند!!! برای همین به جز سیاهی و پلیدی هیچ چیز نمیبیند! و فکر میکند اگر برویم در جنگل زندگی کنیم وضعمان خیلی خوب میشود!! ایده اش درست شبیه بهشتیست که ممد برای اعراب ترسیم کرده بود!!! البته اندکی مدرن تر و زمینی تر.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      اما امروز از آنجاکه ما اصول را از دست داده‌ایم، تکنولوژی هم صرفاً کارکرد خود را از دست داده و بخشی از مشکل است.
      کدام اصول ؟! این اصول را چه کسی/کسانی تعریف میکنند ؟! اصل همان چیزیست که اکثریت رویش توافق نظر داشته باشند درست یا غلط!!!
      و تکنولوژی دقیقن کدام بخش از مشکل است ؟! همان بخش سیاهی که تا کنون دست کم جایی در حقیق نداشته و فقط در پسای ذهن امثال مهربد قابل کشف و استخراج است ؟!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      پ.ن: تماشای اختلاف مهربد، میلاد، آرش و داریوش مشابه تماشای مستندی پیرامون نبرد بچه‌گرگ‌ها بر سر لاشه‌ی شکار است. یک طرف، از میان دستاوردهای تمدن تنها با دین، اخلاقیات، فرهنگ، زیبایی و تجربه‌ی تاریخی همه‌ی انسان‌ها تا امروز بیزار است، دیگری پنیسیلین و آی‌پد را هم به این لیست بلند افزوده!
      همانطور که بالاتر گفتم تمام جنبه های تمدن خوب و خواستنی نیستند! ولی این دلیل نمیشود که بگوییم تمدن چیز بدیست!!!

      دین - اخلاقیات و فرهنگ هر سه در حقیقت یک چیز هستند و یا دست کم به شدت متاثر از یکدیگر هستند هر سه جنبه های مثبت و منفی دارند و تازه همین مثبت و منفی بودن هم نسبیست.
      سر کافر را بریدن از نظر سید علی خامنه ای خیلی هم خوب است! از نظر من بد است. حال به شکل طبیعی حق با کسی هست که پشتیبانی فکری اکثریت را داشته باشد.

      من پیشتر هم گفته ام! وقتی کسی برای دیگران نسخه ای میپیچد نفر نخست خودش باید به آن پایبند باشد وگرنه در حال نمایش بازی کردن و مردم خر کردن است. من وقتی از دین بیزارم از آن دوری میکنم!! نه اینکه اینجا بنویسم مرگ بر دین و بعدش بروم برای سر بریده حسین سینه بزنم!!!
      این همان چیزیست که بارها به مهربد گفته ام و به جز سکوت چیزی از جانبش نرسیده!!! مهربد که با این همه اشتیاق دعوت به زندگی به دور از تمدن و در جنگل میکند چرا خودش نفر اول به دل طبیعت باز نمیگردد ؟! از همین روی حرفهایش فقط شعار و پوچ هستند.
      ویرایش از سوی sonixax : 05-21-2015 در ساعت 02:21 AM
      همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
      دکتر ساسی

    6. 2 کاربر برای این پست سودمند از sonixax گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Moshref (05-21-2015),Ouroboros (05-21-2015)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی sonixax نمایش پست ها
      شخصن هرگز یادم نمی آید جایی گفته باشم که از همه وجوه تمدن بشری بیزار هستم!!! بلکه عکس آن را گفته ام!! من تنها از هرگونه سوسیالیسم و عقیده چپی که نهایتن منجر میشود به این مالیخولیایی که برخی دوستان درش گرفتار شده اند بیزارم و آن را قابل تعمیر و ترمیم میدانم!!!
      پس دست کم من هیچ همراهی و هدف مشترک و عقاید یکسان با مهربد یا شما در این زمینه ندارم!!!!
      سلام میلاد جان. میزان همدلی میان ما زیاد است، ولی خب یکسری نکات را باید یادآور شد.
      ببنید مخالفت شما با مهربد بر سر اصل «پیشرفت» نیست، بر سر میزان و شدت آنست. شما ترقی‌خواه دیروز هستید که می‌خواهید وجوهی از تمدن را حفظ بکنید، او ترقی‌خواه فرداست که می‌خواهد کل آثار آنرا محو بکند، آرش ترقی‌خواه امروز است که می‌خواهد فقط یکی دوتا مورد را نگه بدارد و باقی را دور بریزد... سوسیالیسم و ناسیونالیسم و لیبرالیسم و ... همگی جنبشهایی مدرن هستند، یعنی چی؟ یعنی برپایه‌ی این درک از جهان پی‌ریزی شده‌اند که فضیلت یکی‌ست، و آن «میهن‌پرستی، نوع‌دوستی، آزادی‌خواهی» و (یا هرچه می‌خواهید در گیومه بگذارید). من مدرنیته را از آغاز حرکتی در برابر «تمدن» و جلوه‌های آن، به سود چیزی پیشاتمدن و اصیل ردیابی می‌کنم که آثار آن از ماکیاوولی تا روسو، از مونتسکیو تا حتی میل آشکار است. آنچه در مدرنیته رخ می‌دهد اینست که یک فضیلت والا را برمی‌گیرند، سپس همه‌ی فضایل دیگر را انکار می‌کنند و خواستار «نابودی ظواهر فریبنده» و بازگشت به «اصل آغازین و فاسدنشده» می‌شوند. انتقاد آته‌ایست به مسیحی آن است که چرا به اندازه‌ی کافی مسیحی نیست، نه آنکه چرا مسیحی‌ست. مارتین لوتر برای مثال خواستار «بازگشت به ذات فاسدنشده‌ی مسیحیت» بود، ابن وهاب و ابن تیمیه به دنبال بازگشت به اسلام «سلف صالح» بودند و ... این میل به بازگشت به بدویت برخوردی‌ست که مدرنیته با همه‌ی نهادهای جامعه‌ی بشری انجام داده.

      شما در تمام مسائل مهم این جهان، از جنسیت تا دولت، از ارزشهای اخلاقی تا چینش جامعه خواستار حرکت از مدل مبتنی بر نهادینگی «سنتی» به مدل مبتنی بر بی‌نظمی هستید که در حقیقت همان شرایط انسان بدوی‌ست: سکس منهای ازدواج(آداب و رسوم نمادین برای والایش امر طبیعی و ریختن آن در قالب فرهنگی)، یعنی بدویت. آزادی از بندهای «فرهنگی» برای به عینیت درآوردن اراده‌ی فردی و ترجیح این اصل به سلامت و حتی وجود جامعه‌ی انسانی یعنی بدویت. مبارزه با ظواهر برای رسیدن به جوهر یعنی بدویت. جامعه فاقد مذهب یعنی جامعه‌ای محکوم به تقسیم نامحدود و رسیدن به مرحله‌ای که همه‌ی «همکاران» آن دارای ریشه‌های مشترک ژنتیکی هستند، که خود یعنی بدویت. به چالش کشیدن معیارهای مستقر برای آفرینش انسانی و تلاش برای آزاد کردن «روح انسان» از بند قواعد در هنر، آگاهی و زبان یعنی بدویت. بنگرید به مخالفت هیستریک چپ با «برساخته‌های فرهنگی» و تلاش برای تغییر آنها، بنگرید به نحوه‌ی برخورد آنها با سیستم‌های ارزشمدار متفاوت و بنگرید به ارزشهایی که خودشان محور و بنیاد اصلی عقایدشان قرار داده‌اند تا دریابید مذهب‌ستیزی بدویت‌گرایی در امر مذهبی‌ست، آزادی‌خواهی بدویت‌گرایی در امر سیاسی‌ست، برابری‌طلبی بدویت‌گرایی در امر اقتصادی‌ست، تاکید بر ملیت بدویت‌گرایی در امر اجتماعی‌ست و ...

      پس ناسیونالیسم و اسلام‌گرایی و کل پروژه‌ی مدرنیته جزئی از تمنای انسان معاصر برای نابود کردن «ظواهر ریاکارانه»(=تمدن)و «بازگشت به اصل راستین زندگی به دور از بندهای برساخته‌های فرهنگی»ست. شما، تا آن لحظه که سوژه‌ی این نقد دین، ملیت، نژاد، جنسیت، قومیت و دیگر هویت‌های انسان متمدن است همراهی می‌کنید و جزئی از آن هستید، اما به محض آنکه همین رهیافت به تکنولوژی و علم تعمیم پیدا کرد(که اجتناب‌ناپذیر و مرحله‌ی بعدی از تکامل طبیعی اندیشه‌ی ترقی‌خواه است)، مثل من «ارتجاعی» می‌شوید و طرفدار «حفظ آنچه هست» در برابر پیشرفت به سمت آنچه می‌باید باشد.

      همه‌ی ما بصورت «قیاسی» در تناسب با نوعی از «پیشرفت» و «ترقی» ارتجاعی محسوب می‌شویم، شما در قیاس با مهربد ارتجاعی هستید، من در قیاس با شما. من علاوه بر تکنولوژی و علم، به هنر والا، تجربه‌ی مذهبی، ابرهویت‌های اجتماعی و مردسالاری نیز پایبندم و برای توجیه آنها دست به استفاده از استدلال می‌زنم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی sonixax نمایش پست ها
      مهربد پشتش را کرده به حقیقت و به یک ظلمت بی انتها زل زده و حتا حاضر نیست سرش را برگرداند و پشت سرش را ببیند و فکر میکند حقیقت همانیست که او میبیند!!! برای همین به جز سیاهی و پلیدی هیچ چیز نمیبیند! و فکر میکند اگر برویم در جنگل زندگی کنیم وضعمان خیلی خوب میشود!! ایده اش درست شبیه بهشتیست که ممد برای اعراب ترسیم کرده بود!!! البته اندکی مدرن تر و زمینی تر.
      مهربد بیش از همه‌ی ما در جنون ترقی‌خواهی، مدرنیته و خردگرایی پیش رفته، این صرفا اما مناقشه در شدت جنون است نه اصل آن. شما هر دو پیرامون ارزش بودن ازادی توافق دارید، اما مشکلتان اینست که آیا تکنولوژی از آن کاسته یا به آن افزوده. من می‌گویم بیایید در ارزش بالذات تلقی کردن آزادی بازاندیشی کنیم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی sonixax نمایش پست ها
      کدام اصول ؟! این اصول را چه کسی/کسانی تعریف میکنند ؟! اصل همان چیزیست که اکثریت رویش توافق نظر داشته باشند درست یا غلط!!!
      توافق جمعی ربطی به حقیقت ندارد، این اصول منتج از پروسه‌ای شبه‌داروینی در طول تاریخ هستند و که بر مبنی تجربه‌ی تاریخی ملل و فرهنگ‌های گوناگون شکل گرفته و حداکثر ارزش متصور برای آن ملل محسوب می‌شوند. هزاران مذهب همچون اسلام وجود داشته‌اند، از جمله لامذهبی، اینکه تنها اسلام به ما میراث رسیده «دلیلی» دارد. و این دلیل چیزی بجز آنست که اسلاف ما ذات‌باوران نادانی بودند ناتوان از تفکر انتقادی.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی sonixax نمایش پست ها
      همانطور که بالاتر گفتم تمام جنبه های تمدن خوب و خواستنی نیستند! ولی این دلیل نمیشود که بگوییم تمدن چیز بدیست!!!
      سوال اینست که ارزش غایی سیستم اخلاقی شما چیست که بر مبنی آن اصل تمدن را زیر سوال می‌برید؟ بر چه اساسی دارید بر تمدن داوری می‌کنید که وجوهی از آن پذیرفتنی و مقبول و وجوهی دیگر ناپذیرفتنی و نامقبول به نظر می‌رسند؟ هیچ ارزش غایی بجز تمدن وجود ندارد و تنها معیار عینی سنجش خوب و بد یک ایده یا کنش یا مفهوم اثر و تناسب آن با تمدن است.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی sonixax نمایش پست ها
      سر کافر را بریدن از نظر سید علی خامنه ای خیلی هم خوب است! از نظر من بد است. حال به شکل طبیعی حق با کسی هست که پشتیبانی فکری اکثریت را داشته باشد.
      حق با کسی‌ست که قادر است اراده‌ی خود را به نحوی موثر تحمیل بکند و این تحمیل را در بازه‌ی زمانی بلندتری تداوم ببخشد. لیبرال‌دموکراسی قادر بوده اراده‌ی اعلامی خود را به فضل‌الله نوری تحمیل بکند، اما شب دراز است و قلندر بیدار.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی sonixax نمایش پست ها
      من پیشتر هم گفته ام! وقتی کسی برای دیگران نسخه ای میپیچد نفر نخست خودش باید به آن پایبند باشد وگرنه در حال نمایش بازی کردن و مردم خر کردن است. من وقتی از دین بیزارم از آن دوری میکنم!! نه اینکه اینجا بنویسم مرگ بر دین و بعدش بروم برای سر بریده حسین سینه بزنم!!!
      این همان چیزیست که بارها به مهربد گفته ام و به جز سکوت چیزی از جانبش نرسیده!!! مهربد که با این همه اشتیاق دعوت به زندگی به دور از تمدن و در جنگل میکند چرا خودش نفر اول به دل طبیعت باز نمیگردد ؟! از همین روی حرفهایش فقط شعار و پوچ هستند.
      اگر منظورتان متلکی تلویحی به منست که من هرگز نگفته‌ام مرگ بر دین، حتی در دوران جاهلیت کبیر من اینجا از همه کمتر دین‌ستیز بودم و با آن رابطه‌ای رمانتیک داشتم. ضمن اینکه شما نمی‌توانید به مبلغ دین انگ ریاکاری بزنید زمانی که دینی زندگی کردن را تبدیل به جرم فرهنگی کرده‌اند و در همه‌ی عرصه‌های اجتماعی با آن به ستیز برخاسته‌اند. هدف من در مرحله‌ی نخست تشکیل اندیشه‌ای منسجم و قدرتمند، سپس جذب آدم‌های برایم محترم با این دستگاه فکری و در مرحله‌ی آخر زیستن به سبک اندیشیدن منست. بعد هم من واقعا فکر می‌کنم این حرفها از یک لیبرال‌دموکرات به راستی مضحک است، به خصوص که پایبندی به برخی ارزشهای اخلاقی مورد علاقه‌ی شما(مثل داوری یکسان بر همه فارغ از نژاد و جنسیت و ...) اندک‌اندک در می‌یابیم که از منظر جسمانی هم برای ما ممکن نیست و هرگز فراتر از ژستی ریاأود نمی‌تواند رفت.
      زنده باد زندگی!

    8. یک کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (05-21-2015)

    9. #5
      مدیر تالار
      Points: 424,596, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      گاز نگیر!
       
      متعجب
       
      sonixax آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      کره ی زمین
      نوشته ها
      9,105
      جُستارها
      110
      امتیازها
      424,596
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      47,087
      از ایشان 15,109 بار در 7,094 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      89 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      سلام میلاد جان. میزان همدلی میان ما زیاد است، ولی خب یکسری نکات را باید یادآور شد.
      ببنید مخالفت شما با مهربد بر سر اصل «پیشرفت» نیست، بر سر میزان و شدت آنست. شما ترقی‌خواه دیروز هستید که می‌خواهید وجوهی از تمدن را حفظ بکنید، او ترقی‌خواه فرداست که می‌خواهد کل آثار آنرا محو بکند، آرش ترقی‌خواه امروز است که می‌خواهد فقط یکی دوتا مورد را نگه بدارد و باقی را دور بریزد... سوسیالیسم و ناسیونالیسم و لیبرالیسم و ... همگی جنبشهایی مدرن هستند، یعنی چی؟ یعنی برپایه‌ی این درک از جهان پی‌ریزی شده‌اند که فضیلت یکی‌ست، و آن «میهن‌پرستی، نوع‌دوستی، آزادی‌خواهی» و (یا هرچه می‌خواهید در گیومه بگذارید). من مدرنیته را از آغاز حرکتی در برابر «تمدن» و جلوه‌های آن، به سود چیزی پیشاتمدن و اصیل ردیابی می‌کنم که آثار آن از ماکیاوولی تا روسو، از مونتسکیو تا حتی میل آشکار است. آنچه در مدرنیته رخ می‌دهد اینست که یک فضیلت والا را برمی‌گیرند، سپس همه‌ی فضایل دیگر را انکار می‌کنند و خواستار «نابودی ظواهر فریبنده» و بازگشت به «اصل آغازین و فاسدنشده» می‌شوند. انتقاد آته‌ایست به مسیحی آن است که چرا به اندازه‌ی کافی مسیحی نیست، نه آنکه چرا مسیحی‌ست. مارتین لوتر برای مثال خواستار «بازگشت به ذات فاسدنشده‌ی مسیحیت» بود، ابن وهاب و ابن تیمیه به دنبال بازگشت به اسلام «سلف صالح» بودند و ... این میل به بازگشت به بدویت برخوردی‌ست که مدرنیته با همه‌ی نهادهای جامعه‌ی بشری انجام داده.
      درود امیر گرامی
      اصل پیشرفت یعنی جرکت رو به جلو! من هرگز هیچ مخالفتی با آن نداشته، ندارم و نخواهم داشت. هر چیزی که عکس این باشد دیگر نامش پیشرفت نیست. یعنی بازگشت به دامان طبیعت و زندگی در جنگل و به دور از تکنولوژی برای من نام و معنیش میشود پسرفت.
      شاید من با سوسیالیسم که مشخصن برآمده از تکنولوژی و تمدن هستش باشم! ولی این دلیل نمیشه که من بگم با کلیت تکنولوژی و تمدن مشکل دارم. بر خلاف نظر شما من باور دارم سوسیالیسم، ناسیونالیسم، لیبرالیسم نه تنها مدرن نیستند بلکه بسیار کوچکتر از آنی هستند که بخواهیم مخالفت با یکی دو تا از آنها را مخالفت با کلیات هویت بشر امروزی که این هویت در کنار تکنولوژی و تمدن معنا پیدا میکند بدانیم.

      سوسیالیسم، ناسیونالیسم، لیبرالیسم، نازیسم، و باقی انواع و اقسام ایسمهای دیگر قدمتی به اندازه کل تاریخ بشری دارند!!! فقط رفته رفته و با پیشرفت جوامع به روز شده اند و شکل مدرن تری گرفته اند! پس به نظر من اینها تنها نسخه ی مدرن و امروزی انواع پیش از خودشان است. هر چه جوامع بزرگتر و پیچیده تر شده اند نیازمندتر به بهینه سازی و بهبود سازوکار های کنترلی آن شده اند! پس جای ریش سفیدان قبیله را مجلس، جای رئیس قبیله را شاه، رئیس جمهور، رهبر و ... گرفته اند. عملن اینها همان کار را میکنند ولی به شکل مدرنتر و امروزی ترش.

      خیلی ساده بخواهم بگویم چرتکه => ماشین حساب => کامپیوتر. هر سه یک کار را میکنند ولی از اولی به آخر هی مدرنتر شده اند و توانایی محاسبه بیشتر پیدا کرده اند. جوامع ما هم همین گونه بوده اند.

      بگذریم، مهربد اما میگوید همه اینها به دردنخور و بد هستند، شیوع طاعون را نشانه تمدن میداند و با همین استدلال کلن تمدن را بر نمیتابد. آن اصلی که مهربد ازش حرف میزنه یعنی زندگی در دل طبیعت به صورت فردی و به دور از اجتماعات و تمدن همان راهیست که نئاندرتالها رفتند و منقرض شدند!!!!


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      شما در تمام مسائل مهم این جهان، از جنسیت تا دولت، از ارزشهای اخلاقی تا چینش جامعه خواستار حرکت از مدل مبتنی بر نهادینگی «سنتی» به مدل مبتنی بر بی‌نظمی هستید که در حقیقت همان شرایط انسان بدوی‌ست: سکس منهای ازدواج(آداب و رسوم نمادین برای والایش امر طبیعی و ریختن آن در قالب فرهنگی)، یعنی بدویت. آزادی از بندهای «فرهنگی» برای به عینیت درآوردن اراده‌ی فردی و ترجیح این اصل به سلامت و حتی وجود جامعه‌ی انسانی یعنی بدویت. مبارزه با ظواهر برای رسیدن به جوهر یعنی بدویت. جامعه فاقد مذهب یعنی جامعه‌ای محکوم به تقسیم نامحدود و رسیدن به مرحله‌ای که همه‌ی «همکاران» آن دارای ریشه‌های مشترک ژنتیکی هستند، که خود یعنی بدویت. به چالش کشیدن معیارهای مستقر برای آفرینش انسانی و تلاش برای آزاد کردن «روح انسان» از بند قواعد در هنر، آگاهی و زبان یعنی بدویت. بنگرید به مخالفت هیستریک چپ با «برساخته‌های فرهنگی» و تلاش برای تغییر آنها، بنگرید به نحوه‌ی برخورد آنها با سیستم‌های ارزشمدار متفاوت و بنگرید به ارزشهایی که خودشان محور و بنیاد اصلی عقایدشان قرار داده‌اند تا دریابید مذهب‌ستیزی بدویت‌گرایی در امر مذهبی‌ست، آزادی‌خواهی بدویت‌گرایی در امر سیاسی‌ست، برابری‌طلبی بدویت‌گرایی در امر اقتصادی‌ست، تاکید بر ملیت بدویت‌گرایی در امر اجتماعی‌ست و ...
      من با هیچ کدام از اینهایی که گفتید مخالفتی ندارم! برای من سکس با ازدواج یا بی ازدواج فرقی نمیکند! با هیچ کدام نه موافقم و نه مخالف!!! جامعه فاقد مذهب هم اصولن نشدنیست و من هرگز دنبال چنین چیزی نبوده و نیستم. بندهای فرهنگی بد و خوب دارد! من با آنهایی که خوب میدانم هیچ گرفتاری ندارم.
      با همه اینها حتا اگر اینچنین هم باشد رسیدن به آنچه شما گفتید به هیچ عنوان رسیدن به بی نظمی نیست!!! خود نوعی نظم نوین است. هر طور بخواهیم بنگریم انسانهای نخستین که چه عرض کنیم! حتا میمونها هم در قبایل و گروه های خود درگیر یک سری قید و بند هستند که رهایی از آنها اصولن امکانپذیر نیست.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      پس ناسیونالیسم و اسلام‌گرایی و کل پروژه‌ی مدرنیته جزئی از تمنای انسان معاصر برای نابود کردن «ظواهر ریاکارانه»(=تمدن)و «بازگشت به اصل راستین زندگی به دور از بندهای برساخته‌های فرهنگی»ست. شما، تا آن لحظه که سوژه‌ی این نقد دین، ملیت، نژاد، جنسیت، قومیت و دیگر هویت‌های انسان متمدن است همراهی می‌کنید و جزئی از آن هستید، اما به محض آنکه همین رهیافت به تکنولوژی و علم تعمیم پیدا کرد(که اجتناب‌ناپذیر و مرحله‌ی بعدی از تکامل طبیعی اندیشه‌ی ترقی‌خواه است)، مثل من «ارتجاعی» می‌شوید و طرفدار «حفظ آنچه هست» در برابر پیشرفت به سمت آنچه می‌باید باشد.
      رهایی از علم و تکنولوژی به هیچ عنوان اجتناب ناپذیر نیست! مرحله بعدی از تکامل اندیشه هم نیست. این اندیشه و طرز فکر شماست و چون اینگونه می اندیشید آن را ترقی خواهانه و درست میپندارید! در صورتی که این طرز فکر با حقیقتی که هزاران سال است در جریان است فاصله ای بسی زیاد دارد.
      زندگی به دور از اینها حتا برای خود مهربد به قدری وحشتناک است که حاضر نیست حتا برای چند روز امتحانی به آنچه بر زبان میاورد عمل کند!!! و مدام در برابر این خواسته سکوت میکند با اینکه میداند هیچ یک از خوانندگان اینجا نمیرود بالای سرش تا ببیند به راستی به آن عمل میکند یا نه!!! یعنی حتا موافقت سطحی و ظاهری با آن برایش سخت و غیر ممکن است. عین همین مشکل را مزدک هم داشت!!! مدام از برتریهای کمونیسم بر بقیه ایسمها برای همه سخنرانی میکرد ولی به محض اینکه با پرسش "پس شما در دل سرمایه داری چه میکنید و چرا به این همه کشور کمونیستی روی زمین کوچ نمیکنید؟!" مواجه میشد به نوعی ناتوان در بیان سخنانش و پاسگویی میشد!!!!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      همه‌ی ما بصورت «قیاسی» در تناسب با نوعی از «پیشرفت» و «ترقی» ارتجاعی محسوب می‌شویم، شما در قیاس با مهربد ارتجاعی هستید، من در قیاس با شما. من علاوه بر تکنولوژی و علم، به هنر والا، تجربه‌ی مذهبی، ابرهویت‌های اجتماعی و مردسالاری نیز پایبندم و برای توجیه آنها دست به استفاده از استدلال می‌زنم.
      نظر من را بخواهید در اینجا مهربد است که دارد دنده عقب حرت میکند و طرز فکرش هر روز متعصبانه تر و ارتجاعی تر میشود. هر کسی مشخصن در این دنیا با یک سری چیزها مخالف است! بخواهیم از قید و بند این کلمات گنده گنده خلاص شویم، کافر با گوشتخواری مخالف است، شیرین با قرمه سبزی! من با هیچ کدام! پس من در قیاس این دو مرتجع هستم چون گیاهخواری را دوست ندارم ولی قرمه سبزی دوست دارم ؟!

      دلیل اینکه من سطح استدلال خودم رو به قرمه سبزی تقلیل دادم اینه که درکش برای خواننده و حتا خود شما و خودم راحت تر باشه که لزومن موافقت یا مخالفت با چیزی نشان از مرتجع بودن مخالف یا موافق آن چیز ندارد مادامی که ماهیت وجودی آن به بقیه آسیب واقعی نرسناند!!!
      در اینجا تکنولوژی نه تنها آسیب نرسانده و نمیرساند بلکه بسیار سودمند و مفید و ضامن بقای نسل بشر و شاید حیات هم هست.
      در حال حاضر تنها نقطه ای که میدانیم قطعن درش زندگی (به خصوص انواع هوشمندش) وجود دارد کره زمین است! پس اگر به راستی ما تنها و یگانه باشیم این تکنولوژیست که بقای ما را تضمین میکند، بقای زندگی را تضمین میکند، بقای هوشمندی را تضمین میکند نه زندگی در جنگل!!!!
      اگر هم اینچنین نباشد، باز این تکنولوژی و تمدن است که به ما شانس و امکان مقابله با گونه های هوشمند دیگر را میدهد!!!

      اگر بخواهیم کلی کلی به همه چیز نگاه کنیم میرسیم به آنچه شما رسیده اید! ولی وقتی بخش بخش و کوچکش کنیم هم استدلال کردن راحت تر میشود و هم حقیقت بازتر!!!
      درست برای همین است که مهربد دچار سرگیجه شده! یک شکل کلی به نام تمدن را میبیند! در دل این تمدن چه چیز نهفته است را نمیبیند!
      برای همین است که پیشنهاد میکنم شما هم به جای اینکه فقط کلیات ابرهویت اجتماعی یا مردسالاری یا ... را ببینید و در بحث ازش استفاده کنید کمی آنها را باز کنید و ریز به ریز ببینید. قطعن بررسی تمام زوایای آن امکانپذیر نیست ولی در مورد مثلن تکنولوژی همان پنی سیلین به تنهایی میتواند پاسخ شما را بدهد! که پیشتر به آن تاخته بودید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      مهربد بیش از همه‌ی ما در جنون ترقی‌خواهی، مدرنیته و خردگرایی پیش رفته، این صرفا اما مناقشه در شدت جنون است نه اصل آن. شما هر دو پیرامون ارزش بودن ازادی توافق دارید، اما مشکلتان اینست که آیا تکنولوژی از آن کاسته یا به آن افزوده. من می‌گویم بیایید در ارزش بالذات تلقی کردن آزادی بازاندیشی کنیم.
      آزادی هر کس جایی تمام میشود که آزادی دیگری شروع! این اصلیست که من همیشه خیلی سخت به آن باور دارم. پس من آزادی برای خراب کردن زدگی یکی دیگه را آزادی نمیبینم و نمیدانم.
      تعریف من از آزادی با تعریف مهربد از آزادی به شدت متفاوت است، مثلن من آزادی در کشتار اکثریت یک جامعه را به خاطر خودم یا ارزشهای خودم آزادی نمیدانم! ولی مهربد میداند. به جایش من آزادی در ترک آن جامعه را آزادی میدانم ولی مهربد این را آزادی نمیداند!!!!!
      یا مثلن مهربد میخواهد آزاد باشد که در انفجار اتمی کشته نشود!!!!! من این را اصولن بی ارزش تر از آنی میدانم که حتا بخواهم بهش فکر کنم!!!!!
      پس در اینجا مشخصن تکنولوژی به آنچه من آزادی تعریف میکنم افزوده و همه روزه بیشتر هم میفزاید. هر چه تکنولوژی وسعت بیشتری پیدا کند آن آزادیهایی که از نظر من به راستی ارزشمند هستند هم پررنگ تر میشوند!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      توافق جمعی ربطی به حقیقت ندارد، این اصول منتج از پروسه‌ای شبه‌داروینی در طول تاریخ هستند و که بر مبنی تجربه‌ی تاریخی ملل و فرهنگ‌های گوناگون شکل گرفته و حداکثر ارزش متصور برای آن ملل محسوب می‌شوند. هزاران مذهب همچون اسلام وجود داشته‌اند، از جمله لامذهبی، اینکه تنها اسلام به ما میراث رسیده «دلیلی» دارد. و این دلیل چیزی بجز آنست که اسلاف ما ذات‌باوران نادانی بودند ناتوان از تفکر انتقادی.
      حقیقت هما اصول نیست!
      اصول یک جامعه آن چیزیست که اکثریت آن جامعه روی آن توافق داشته باشند. پس اگر اکثریت یک جامعه به زنده زنده سوزاندن کافر عقیده داشته باشند آن کار هم ارزش است، هم اصل، هم عین اخلاق!!! به همین دلیل است که میگویم این اصول همگی نسبیست.
      اما حقیقت به کل یک تعریف دیگر است! مثلن اینکه داعش به سر بریدن عقیده دارد و برایش یک اصل است، یک حقیقت است. اینکه بقیه دنیا آن را زشت و غیر انسانی میدانند هم یک حقیقت دیگر است. پس این دو اصولن مجزا از هم هستند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      سوال اینست که ارزش غایی سیستم اخلاقی شما چیست که بر مبنی آن اصل تمدن را زیر سوال می‌برید؟ بر چه اساسی دارید بر تمدن داوری می‌کنید که وجوهی از آن پذیرفتنی و مقبول و وجوهی دیگر ناپذیرفتنی و نامقبول به نظر می‌رسند؟ هیچ ارزش غایی بجز تمدن وجود ندارد و تنها معیار عینی سنجش خوب و بد یک ایده یا کنش یا مفهوم اثر و تناسب آن با تمدن است.
      من تمدن را زیر سوال نبردم امیر جان! من گفتم وجوهی از تمدن خوب و قشنگ است، وجوهی از آن زشت و نا پسند. تازه باز همین باز میگردد به طرز فکر من - یعنی همان نسبیت میلادی که بالاتر گفتم!!
      هر یک از وجوه یک تمدن میتواند از نظر افراد مختلف ارزشهای متفاوت داشته باشد! پس بهتر آن است آنچه را که اکثریت میپسندند را خوب و آنچه را که اکثریت نمیپسندند را بد بدانیم. که باز برای اینکه خود این بخش بخش نشود اکثریت فرهنگها و سلایق مردمان کل جهان را در اینجا معیار ارزشگذاری قرار میدهیم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      حق با کسی‌ست که قادر است اراده‌ی خود را به نحوی موثر تحمیل بکند و این تحمیل را در بازه‌ی زمانی بلندتری تداوم ببخشد. لیبرال‌دموکراسی قادر بوده اراده‌ی اعلامی خود را به فضل‌الله نوری تحمیل بکند، اما شب دراز است و قلندر بیدار.
      این همان جاییست که من و شما دو مسیر مختلف را میرویم!!! شما در اینجا به زور باور دارید و من به اکثریت. از نظر من اگر لیبرال دموکراسی توانسته خواست خود را اجرایی کند به خاطر این بوده که اکثریت آن را پذیرفته و خواسته. طبیعتن هر وقت این اکثریت آن را نخواهد مثل بسیاری نمونه های دیگر مرگش فرا خواهد رسید!!!


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      اگر منظورتان متلکی تلویحی به منست که من هرگز نگفته‌ام مرگ بر دین، حتی در دوران جاهلیت کبیر من اینجا از همه کمتر دین‌ستیز بودم و با آن رابطه‌ای رمانتیک داشتم. ضمن اینکه شما نمی‌توانید به مبلغ دین انگ ریاکاری بزنید زمانی که دینی زندگی کردن را تبدیل به جرم فرهنگی کرده‌اند و در همه‌ی عرصه‌های اجتماعی با آن به ستیز برخاسته‌اند. هدف من در مرحله‌ی نخست تشکیل اندیشه‌ای منسجم و قدرتمند، سپس جذب آدم‌های برایم محترم با این دستگاه فکری و در مرحله‌ی آخر زیستن به سبک اندیشیدن منست. بعد هم من واقعا فکر می‌کنم این حرفها از یک لیبرال‌دموکرات به راستی مضحک است، به خصوص که پایبندی به برخی ارزشهای اخلاقی مورد علاقه‌ی شما(مثل داوری یکسان بر همه فارغ از نژاد و جنسیت و ...) اندک‌اندک در می‌یابیم که از منظر جسمانی هم برای ما ممکن نیست و هرگز فراتر از ژستی ریاأود نمی‌تواند رفت.
      متلک ؟! من خیلی روشن و به دور از کنایه مهربد را مخاطب قرار دادم نه شما را!!! دین یک مثال بود در مورد خودم برای روشن تر شدن موضوع!!! نه شما.
      بگذارید این طور بگویم، من که همه جا میگویم مرگ بر دین ریا کار هستم اگر در خفای خودم دین باور باشم یا مرگ بر دین نگویم. پس من اگر در دفترچه دشمن دین باشم و در جامعه مبلغ دین نمونه بارز و عینی خود انسان ریاکار هستم! انگی دیگر در کار نیست.
      برعکس کسی صادق است که همه جا بر روی اصول خودش ثابت قدم باشد (حال شاید فردا نظرش عوض شود، ولی باز باید یکرنگ و روراست باشد) - یعنی چه ؟! یعنی یک مسلمان که در دفترچه و بالاترین و فیس بوک مسلمان است و مبلغ اسلام و در جامعه خودش هم همان شخصیت و ارزشها را دارد برای من بسیار بسیار ارزشمندتر از کسیست که در وب دشمن دین است ولی در زندگی شخصی خودش نامه بنویس ته چاه برای امام زمان!!! برای همین است که مثلن در اینجا برای من MBK با اینکه یک ترول است ارزش بیشتری از مزدکی دارد که ترول نیست!!! چرا که مزدک دو شخصیت متفاوت از خود نشان میدهد و نیازی نیست در کنار مزدک باشی تا بفهمی! این تضاد آن قدر بزرگ است که از پشت مانیتور هم پیداست.
      امیدوارم متوجه منظور من شده باشید و سخن خیلی صریح و مستقیم من را متلک به خود برداشت نکرده باشید!! من اصولن اهل متلک پرانی نیستم و باید این را تا کنون فهمیده باشید! من صاف میزنم وسط برجک مخاطب بی رودربایستی.
      همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
      دکتر ساسی

    10. #6
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      هرچند اولین بار آنجا بود که بیش از لطیفه‌هایی سخیف جدی گرفته شدند
      خودتان چرا این ایده‌های خودتان را این اندازه جدی گرفته‌اید؟!:
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      یک جمعی درست کرده‌ام که در آن اعضا موظف به آمادگی برای فداکاری جانشان برای یکدیگر در صورت لزوم هستند

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      ضمن اینکه شما نمی‌توانید به مبلغ دین انگ ریاکاری بزنید زمانی که دینی زندگی کردن را تبدیل به جرم فرهنگی کرده‌اند و در همه‌ی عرصه‌های اجتماعی با آن به ستیز برخاسته‌اند.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      صد سال بعد است و از اسلام در جامعه حتی نامی هم باقی نمانده
      منظورتان چیست که نامی هم از اسلام در کشور نمانده و مومن اسلامی شدن تبدیل به جرم شده؟!

      بعد یک پرسش دیگر:
      چرا فکر می‌کنید چرا در جوامع مدرن، انسان‌ها توانایی تشکیل نهادهایی درون ِخود را ندارند
      که در آنها عضویت دیگران، مستلزم ِ صرف هزینه، ماندن در آن مستلزم نشان دادن ِ شایستگی
      و ترقی در آنها نیاز به جهد اعظم داشته باشند؟

      من این پرسش‌ها را به این خاطر می‌پرسم که خب برای فهم موضع شما حیاتی هستند، مثلا
      من تلاش شما برای دستیابی به مکانیزمی که ضامن تجدید نسل و تولید مثل باشد را می‌بینم
      و از طرفی هم نقد شما به مصرف افسارگسیخته را که نتیجه‌ی افزایش بی‌مهار ِجمعیت
      است را؛ آیا سنت تولید مثل ِ کنترل‌شده دارد؟ یا آنکه مصرف کنترل‌شده؟
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    11. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (05-24-2015),undead_knight (05-27-2015)

    12. #7
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      چرا فکر می‌کنید چرا در جوامع مدرن، انسان‌ها توانایی تشکیل نهادهایی درون ِخود را ندارند
      که در آنها عضویت دیگران، مستلزم ِ صرف هزینه، ماندن در آن مستلزم نشان دادن ِ شایستگی
      و ترقی در آنها نیاز به جهد اعظم داشته باشند؟
      دلیل سقوط را زمانی می‌توانیم به بحث بگذاریم که شما اصل آنرا بپذیرید، اگرنه تا زمانی که گمان می‌کنید برابری‌طلبی ندای «عدالت‌خواهی» بوده و آزادی فی‌النفسه ارزش است و به رغم این رازشهای سالم به اینجا رسیده‌ایم، «چرا» پرسش بی‌جایی‌ست.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      من تلاش شما برای دستیابی به مکانیزمی که ضامن تجدید نسل و تولید مثل باشد را می‌بینم
      و از طرفی هم نقد شما به مصرف افسارگسیخته را که نتیجه‌ی افزایش بی‌مهار ِجمعیت
      است را؛ آیا سنت تولید مثل ِ کنترل‌شده دارد؟ یا آنکه مصرف کنترل‌شده؟
      همه چیز کنترل شده است چون ما همچنان تحت نظام اقتصادی طبیعت هستیم، و عناصر و سیستم‌های عمیقا ناکارآمدی که وجود را با تهدید روبرو می‌کنند امکان پدید آمدن ندارند. امروز ابزار اینکه روشهای ناکارآمد به طور (دستکم ظاهرا) نامحدود ادامه پیدا بکنند در اختیار ماست، پیش از این اما چنین نبود و اگر شما به جای تربیت بچه‌ها «آزادی» آنها را محور قرار می‌دادید خیلی زود بازی را به کسی که چنین اشتباهی نکرده می‌باختید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      راست‌اش از تو چه پنهان امیر جان، من آن اوائل و تا همین اواخر این فکر ِ منحرف
      و مسخره به سرم زده بود که اینجا جایی‌ست که کاربران میل به باندبازی‌ها و گروه‌بازی‌ها
      و جنا‌ح‌بندی‌های خویش را در بیرون از اینجا ارضاء کرده‌ و می‌کنند و در اینجا می‌توان
      بی‌طرفانه و بی‌غرض به بحث پرداخت؛ خب تقصیر من چیست که نمونه‌های موفق ِ
      همین مدل دفترچه را به تعداد زیاد در فروم‌های خارجی دیده بودم و فکر می‌کردم
      اینجا هم بی‌آنکه به دنبال یارگیری و محفل‌سازی باشیم می‌توان به گفتگو نشست؟! :(

      راست‌اش آن اوائل تقریبا همینطور هم بود...
      بگذریم.
      آقای عزیز همین شما نبودید که چهار صفحه پیش از برهم خوردن باند فضای خودمانی بحث از سوی من و راسل به طور تلویحی گله می‌کردید؟! به نظر می‌رسد که نه اصل باندبازی احتمالی، که فقط این نمود آخری آن مورد انتقاد شما باشد. ولی کلا مرد مدرن باند و ایدئولوژی و دسته و مذهب خودش را آنچه که هست نمی‌بیند بلکه وضع طبیعی و بی‌طرفی و بی‌غرضی تلقی می‌کند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      ین چطور است؟
      Aum Shinrikyo - WiKi
      خب به نظر می‌رسد که فقط روش بحث کردنتان نیست که به آرش شبیه شده و حس طنازی او را هم اتخاذ کرده‌اید.
      ویرایش از سوی Ouroboros : 05-25-2015 در ساعت 09:21 AM
      زنده باد زندگی!

    13. #8
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      توضیح زیردیپملی موضوع برای باقی نماندن جای هیچگونه سوء تفاهم:

      پدران ما برخی مشکلاتی را که ما قادر به حل آن‌ها نیستیم و به نظر می‌رسد کُل موجودیت جامعه‌ی ما را با تهدید روبرو کرده است به آسانی حل کرده بودند. بر حسب «اتفاق»، تمامی این مشکلات ریشه در «روش» داشته‌اند، مثلاً مشکل لاینحل پدر مدرن در تربیت فرزندی قدرشناس که بابت آورده شدنش به این دنیا از شما نه بیزار و طلبکار که شاکر و قدرشناس است. ما برخی مشکلاتی را که پدرانمان از حل ایشان عاجز بوده‌اند را حل کرده‌ایم. دوباره بر حسب «اتفاق»، تمامی این مشکلات حل شده، مربوط به «ابزارآلات» هستند، مثلاً درمان سل. هرکجا پای روش در میان است، زندگی ما به نحوی عینی و قابل مشاهده از چهارصد سال پیش به اینسو روبه سقوط بوده، هرجا پای ابزار در میان است، روبه پیشرفت.



      مدافعان مدرنیته، چون در مرحله‌ای از خودآگاهی می‌دانند که سیستم اجتماعی غرب پس از روشنگری کوچکترین پیشرفتی در روش ارتباط انسان‌ها با یکدیگر بدست نیاورده، و بالعکس، تمامی دستاوردهای انسان از آغاز تمدن تا پانصد سال پیش را نیز به کلی از دست داده، این دو امر ِ کاملاً از هم جدا را به هم وصل می‌کند تا به نحوی بتواند از سبک زندگی مطلقاً غیرقابل دفاع خود دفاع بکند.


      اذهان اغلب عادت کرده به فست‌فود فکری بشر مدرن این مدل نگاه سخیف و مبتذل به تاریخ را بسیار می‌پسندد، بالاخره هر بازنده‌ی مفلوکی بازنده و مفلوک می‌ماند به این دلیل که قادر بوده موقعیت خود را به نحوی توجیه بکند که فردیت او از زیر بار ثقیل واقعیت نجات بیابد، اینهم که من خیلی باهوش‌تر و برجسته‌تر و آدم‌حسابی‌تر از اسلافم هستم کم‌کم به مرحله‌ی هیستری و جنون‌جمعی می‌رسد، به‌خصوص آنکه ما امروز حتی نمی‌توانیم زندگی در سطح همان پدرانمان داشته باشیم و آنچه آن‌ها داشته‌اند امروز برای ما کاملاً خارج از دسترس به نظر می‌رسد، و اگر در یک نسل چنین از هم وارفته‌ایم، خدا به فریاد آیندگانمان برسد!


      مدافعان بی‌چیز مدرنیته البته ناچار هستند این پسرفت‌ها به مرحله‌ی حیوانیت و حتی از آنهم فروتر را نادیده بگیرند و زیر عربده‌هایی که ابزارآلات پیشرفته را به ما یادآور می‌شود پنهان بکنند، مهم نیست که زندگی ما هیچ ارزش یا هدفی ندارد، مهم آنست که پلی‌استیشن و پینی‌سیلین داریم. اینکه آیا ما با ارزش‌های والا نیز می‌توانستیم به این‌ها برسیم یا نه بر ما پوشیده است، اما این به معنی نتیجه‌ی خودکاری که مدرنیست از این مجهول می‌گیرد نیست، تکنولوژی، یا پیشرفت در ابزار، صد هزار سال بدون رها کردن ارزشهای والا میسر بود و همه‌ی پیشرفت‌های ابزاری بشر در این پانصد سالی که به کثافت درافتاده به دست نیامده‌اند، اما حتی اگر هم اثبات بشود که بدون کونی شدن مردان و جنده شدن زنان ما همه محکوم به زندگی در غارها هستیم، آنوقت زندگی در غار باز هم برتر است از زنده ماندن در کثافت. وانگهی این‌ها همه شلوغ‌کاری و هوچی‌گری‌ست، هیچ سند یا استدلالی وجود ندارد که بازگشت به یکی الزام‌آور بازگشت به دیگری‌ست.

      زنده باد زندگی!

    14. #9
      شناس
      Points: 10,250, Level: 67
      Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
      Overall activity: 89.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      demeter آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2012
      نوشته ها
      49
      جُستارها
      1
      امتیازها
      10,250
      رنک
      67
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12
      از ایشان 131 بار در 46 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      با توجه به بحث های پیش آمده و به پیشنهاد امیر لازم دانستم از دو تن از کسانی که اینجا
      اسم نبرده شده اما در این مساله کار کرده اند نام برده شود ؛ یکی حسین نصر است و دیگری
      جواد طباطبایی و احتمالا افراد دیگری که من آشنایی با آنها ندارم .
      با توجه به اینکه نصر شناخته شده است به طور اجمالی و مبتذل در مورد طباطبایی بگویم که
      با توجه به شکافی که در تاریخ ایران رخ داده و به قول خودش ایران هیچوقت قرن 18 را تجربه نکرده
      از اندیشه به انحطاط دچار شده و باید رگه هایی که از سنت پاره شده است را گرفته و به شکافی
      که ایجاد شده بازگشته و ترمیم کنیم یا هر چیز دیگر که مبهم است .
      تاکید زیادی بر روی منابع قدیمی و زبان دارد تا زبان کنونی ایران که توانایی فکر کردن را ندارد تا حدی
      به زبان اندیشه بیامیزد اما به نظر چون زبان فارسی کنونی به طور ضعیفی این توانایی را دارد آموختن
      زبان های اروپایی را واجب می داند .
      با اینکه بسیار دقیق است اما بسیار هم مبهم است اما با توجه به شناخت او از ایران نظریات او ارزش
      بررسی دارد .

      نکته دیگر بحث های ژیژک است که تا حدودی به این موضوع ربط پیدا میکنند که مسائلی مانند " جامعه ریسک "
      را مطرح می کند که ریسک هایی هستند که به دست انسان شکل گرفته اند که برای کاهش آنها به دستکاری
      تکنولوژیکی دست می زند و نتایج غیر قابل پیش بینی را به بار می آورد زیرا با پدیده های مبهمی روبرو هستیم
      و اصولا قدرتی بالایی وجود ندارد که این فجایع را بخواهد کنترل کند ، به همین دلیل جامعه معاصر به شدت فرد گرا
      و بدون تکیه بر سنتی است و فقط به خودمان پاسخگو هستیم .
      چیز جالب دیگر این است که ژیژک با افول ارزش های جامعه و ... را علت بروز پارانویا و موج افکاری که به حمله
      فضایی ها و آخر الزمان می انجامد را می بیند .

      باز هم یک بحث دیگر در جامعه مدرن ، از هم گسیختگی حلقه دولت - نهاد - خانواده است که هگل هم مطرح کرده بود
      و در دورکیم هم مطرح می شود . که در جامعه مدرن شکستن این حلقه با فاسد شدن خانواده است .

      از گسیختگی مباحث عذرخواهی میکنم به این دلیل بود که شاید با نظرات دوستان سرفصل های جدیدی باز شود .
      ویرایش از سوی demeter : 05-20-2015 در ساعت 09:11 AM

    15. 2 کاربر برای این پست سودمند از demeter گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (05-20-2015),Russell (05-21-2015)

    16. #10
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی demeter نمایش پست ها
      با توجه به بحث های پیش آمده و به پیشنهاد امیر لازم دانستم از دو تن از کسانی که اینجا
      اسم نبرده شده اما در این مساله کار کرده اند نام برده شود ؛ یکی حسین نصر است و دیگری
      جواد طباطبایی و احتمالا افراد دیگری که من آشنایی با آنها ندارم .
      با توجه به اینکه نصر شناخته شده است به طور اجمالی و مبتذل در مورد طباطبایی بگویم که
      با توجه به شکافی که در تاریخ ایران رخ داده و به قول خودش ایران هیچوقت قرن 18 را تجربه نکرده
      از اندیشه به انحطاط دچار شده و باید رگه هایی که از سنت پاره شده است را گرفته و به شکافی
      که ایجاد شده بازگشته و ترمیم کنیم یا هر چیز دیگر که مبهم است .
      تاکید زیادی بر روی منابع قدیمی و زبان دارد تا زبان کنونی ایران که توانایی فکر کردن را ندارد تا حدی
      به زبان اندیشه بیامیزد اما به نظر چون زبان فارسی کنونی به طور ضعیفی این توانایی را دارد آموختن
      زبان های اروپایی را واجب می داند .
      با اینکه بسیار دقیق است اما بسیار هم مبهم است اما با توجه به شناخت او از ایران نظریات او ارزش
      بررسی دارد .

      نکته دیگر بحث های ژیژک است که تا حدودی به این موضوع ربط پیدا میکنند که مسائلی مانند " جامعه ریسک "
      را مطرح می کند که ریسک هایی هستند که به دست انسان شکل گرفته اند که برای کاهش آنها به دستکاری
      تکنولوژیکی دست می زند و نتایج غیر قابل پیش بینی را به بار می آورد زیرا با پدیده های مبهمی روبرو هستیم
      و اصولا قدرتی بالایی وجود ندارد که این فجایع را بخواهد کنترل کند ، به همین دلیل جامعه معاصر به شدت فرد گرا
      و بدون تکیه بر سنتی است و فقط به خودمان پاسخگو هستیم .
      چیز جالب دیگر این است که ژیژک با افول ارزش های جامعه و ... را علت بروز پارانویا و موج افکاری که به حمله
      فضایی ها و آخر الزمان می انجامد را می بیند .

      باز هم یک بحث دیگر در جامعه مدرن ، از هم گسیختگی حلقه دولت - نهاد - خانواده است که هگل هم مطرح کرده بود
      و در دورکیم هم مطرح می شود . که در جامعه مدرن شکستن این حلقه با فاسد شدن خانواده است .

      از گسیختگی مباحث عذرخواهی میکنم به این دلیل بود که شاید با نظرات دوستان سرفصل های جدیدی باز شود .


      حسین نصر متفکر جدی‌ایست و وارث سنت غنی و برجسته‌ی سنت‌گرایانی همچون گنون، تیتوس بورکهارت، کوماراسوامی، مارکو پالیس و مارتین لینگز محسوب می‌شود. من تعریف او از سنت را کامل‌ترین می‌دانم که بر طبق آن سنت انتقال مؤثر اصول منتج از یازهای حادث و ممکن یک مردم است. در تعریف او سنت صرفاً آداب نمادین یک مردم برای تداوم میمپلکس مورد نظرشان نیست بلکه نوعی تناوب کنش ارزشمند است، یعنی نمود چیزی فراتر از خود، یک تعالی یا «فراکنش» معنی. آگوستین معتقد بود که آنچه مسیحیت نامیده می‌شود از آغاز بشر وجود داشته و سنت اسلامی نیز رهیافتی مشابه دارد که با آن پیامبران قدیم یهود را «مسلمان» می‌نامد. طبق این رهیافت سنن گوناگون جلوه‌هایی مکان‌مند و زمان‌مند از حقایقی لامکان و لازمان هستند، این‌ها تنها حقایقی نیستند که صرفاً در سنت وجود دارند، بلکه اساساً حقیقت در سنت است که پدید می‌آید و امکان جلوه می‌یابد. خود حسین نصر یک نقلی می‌کند به گمانم از فریتیوف شوان:


      «خارج از سنت بی‌شک می‌توان حقایقی نسبی یافت، اما آموزه‌ای وجود ندارد که اثربخشی حقایق مطلق را – چنانکه سنت انجام می‌دهد – تسهیل و تسریع کرده، مفاهیم مربوط به واقعیت کامل را - از فرد به فرد و از جمع به فرد و از جمع به جمع - انتقال دهد»



      (بخش بولد شده از سوی من اضافه شده)، مُد دفاع این سنت‌گرایان از سنت متفاوت است با درکی که ما اینجا از آن به عنوان رکن اصلی مراقبت از تمدن در جوامع بشری قائل شده‌ایم. برای آشنایی بیشتر نگاه کنید به تعریف شوان از تمدن : «تمدن تنها به شرطی گواه هر نوعی از ارزش است که منشائی فرابشری داشته باشد و برای انسان متنمدن احساسی از امر قدسی همراه بیاورد. امر قدسی برای هر تمدنی اساسی‌ست زیرا برای آدمی اساسی‌ست. امر قدس، یعنی آنچه تغییرناپذیر، منزه، بی‌نهایت پرشکوه و عظیم است در نفس جوهر روح و هستی ماست». کمابیش تمامی جوامع سنتی بر این اساس شکل می‌گیرند که خود جامعه، خود انسان هیچ تقدس معنوی ندارد، بلکه امر قدسی از مرجعی بیرونی(فرابشری)به جامعه الهام می‌شود و برای آن جامعه همچون وضع طبیعی‌ست.


      از طرف دیگر خود حسین نصر در این رهیافت بیشتر نزدیک به کوماراسوامی و شوان است تا بورکهارت و گنون(و پیرو آن ژولیوس اوولا):



      «وقتی جهان مدرن با تمدن‌های سنتی قیاس می‌شود مسأله صرفاً درک خوبی‌ها و بدی‌ها در این طرف یا آن طرف نیست، خیر و شر همه جا هست، مسأله این است که در کدام طرف خیر مهمتر و در کدام طرف شر خردتر را می‌توان یافت… اگر کسی بگوید بیرون از سنت خیری وجود دارد در این شکی نیست، اما باید خیر بزرگ‌تر و مهمتر را انتخاب کرد و این قطعاً نزد سنت است. همینطور اگر کسی بگوید در سنت فلان شر پیدا می‌شود، جواب اینیست که باز هم شکی نیست، ولی باید شر کهتر را انتخاب کرد، و باز سنت است که آنرا در بر دارد…. هر تمدنی یک شمشیر دولبه است که تنها به واسطه‌ی آن مولفه‌های نامشهود که آنرا به نحو ایجابی تعین می‌بخشد خیر تام و تمام است…. تمدنهای دینی به عنوان پدیده‌های اجتماعی و مستقل از ارزش درونی‌شان به رغم کاستی‌های اجتناب‌ناپذیری که دارند، به مانند سدهای ساخلی هستند که برای مقابله با موج سرکش دنیادوستی، گناه، ویرانی، هبوط و تجدید دائمی آن‌ها ساخته شده‌اند».



      اینرا مقایسه بکنید با الگوی گنون یا اوولا در دفاع از مذهب به عنوان تنها مسیر و طریق انسان برای رسیدن به چیزی دارای حداقل‌های تمدن گروهی و حرکت از حیوانیت مطلق به بالا.


      من از آقای طباطبایی تنها سخنرانی که جنابعالی لطف کرده برای من فرستادید را شنیده‌ام، و به نظرم اشتباهاتی فاحش دارد. نخست آنکه تجربه‌ی تاریخی «امر مدرن»، یا مشکل مدرن به اندازه‌ی مسیر حرکت یک جامعه اهمیت ندارد. یعنی اگر ما هنوز تجربه‌ی مدل غربی را کامل نکرده‌ایم به این معنی نیست که نمی‌توانیم سیستم غریبه‌ی آن‌ها را در کشور خود تا اندازه‌ای پیاده‌سازی کنیم، چنانکه امروز سیستم‌های ارزشی غربی در جامعه‌ی ایرانی به طور کامل مستقر شده‌اند. مشکلاتی که این سیستم‌ها به بار می‌آورند بخشی مختص جوامع غیراروپایی‌ست، یعنی برآمده از تفاوت‌های قومی، ملی و نژادی انسان خاورمیانه‌ای و انسان اروپایی می‌باشد، برخی برآمده از تفاوتهای تجربه‌ی تاریخی دو مردم هستند(چنانکه جناب طباطبایی می‌گویند)، اما بخش بزرگ و نسبتاً بسیار مهمی، به زعم من مهمترین بخش از مشکلات، ارتباطی با جامعه‌ی میزبان و تضادهای میان «راه‌حل‌های غربی» و «بسر شرقی» ندارد، بلکه برآمده از ذات این راه‌حل‌هاست و خود جوامع غربی را بدتر از ما بیمار کرده، به قهقرا می‌راند. مشکل «اصلی» ناهمحوانی مدرنیته‌ی مید این فرنس با جامعه‌ی ایرانی نیست، مشکل اصلی ناهمخوانی آن با کُل طبع، میل و نیاز انسان است. تضاد خیلی پایه‌ای‌تر و بنیادی‌تر از خصایل قومی، تجربه‌ی تاریخی و جزئیات فرهنگی‌ست، عمیق‌ترین تمناها و نیازهای روح بشر، خود موجودیت اوست که به چالش کشیده شده.



      ژیژک مرد رند و بیماری‌ست که حقیقت را به زبان چپ‌پسند بیان می‌کند و دوز بسیار بالایی از آنرا برای مخاطب مبتذل و کندذهن خود تجویز می‌کند، من او را دیده‌ام که از سلسله‌مراتب(در برابر برابری‌طلبی)، مرکزیت سنتی(در برابر انقلابی‌گری)، قدرت متمرکز(در مقابل قدرت پخش و آشوب‌زده)، حقیقت(در برابر نسبی‌گرایی) و سلطه‌ی مشروع(در برابر ازادی‌خواهی مبتذل)دفاع کرده و تحت لوای استالینیسم، مدلی از فاشیسم بسیار اصیل را به خورد مخاطبان خود داده. مشکل او آنست که هدفی بجز ویران کردن اوهام چپ کلاسیک ندارد، که در عین آگاهی به حقیقت دروغ می‌بافد و قصدش بسیار مشکوک و سرانجامش از امروز مشخص است.
      زنده باد زندگی!

    17. 2 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      demeter (05-20-2015),Russell (05-21-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگوهایی پیرامون خردگرایی
      از سوی Dariush در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 68
      واپسین پیک: 03-10-2017, 01:54 AM
    2. پاسخ: 200
      واپسین پیک: 12-07-2015, 12:19 AM
    3. گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
      از سوی Mehrbod در تالار ادبسار
      پاسخ: 129
      واپسین پیک: 11-30-2013, 12:15 PM
    4. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    5. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •