ویرایش از سوی مزدك بامداد : 09-19-2013 در ساعت 01:35 PM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
Mehrbod (09-18-2013),sonixax (09-18-2013),undead_knight (09-18-2013)
ویرایش از سوی مزدك بامداد : 09-19-2013 در ساعت 01:38 PM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
sonixax (09-18-2013),undead_knight (09-18-2013)
البته چون اینجا داری چیزهایی رو رو میگی که من خودم ازش سرسختانه دفاع میکنم به سختی میتونم مخالفت بکنم ولی خب هنوز هم تفاوت هایی در دیدگاهمون موجوده:
1-من میپذیریم که تمامی آگاهی و دانش ما ناشی از چیزی جز تجربه نیست، حتی ریاضیات و منطق که به قول انگلیسی ها hardcore ترین ها هستند:))
2-با اینکه من میگم همه دانش ما استقراییه ولی خب استنتاج رو میشه قوی ترین استقرا از این دید تعریف کرد، بنابراین استقراهای ریاضی(و بعضی استقراهای منطقی) تقریبا بی مانند هستند چون ما میبینیم که دانش هایی مثل فیزیک، شیمی، زیست شناسی و... دچار تغییرات بی وقفه(از دید تو کامل شدن) هستند ولی ریاضیات با وجود گسترده شدن استحکامی دارند که بی نظیره.دلیل اصلیش هم اینه که ریاضیات به سختی نیاز به مشاهده داره ولی علوم تجربی بدون مشاهدات و استقراهای زیاد کاری از پیش نمیبرند و تازه باز هم همین استقراها مشکلاتی دارند که باعث میشه به تئوری های و مشاهدات بیشتر نیاز باشه.
3-مسئله ازرش عملی رو هم تائید میکنم، قضیه باور داشتن هست ممکنه یک نفر بگه نمیدونه خدا هست یا نیست ولی در عمل نیمتونه بگه نمیدونم به خدا باور دارم یا نه:))
در مورد تجربه استقرایی هم من میگم اصولا موجودات مادی هرگز نمیتونند ماورا رو(در صورت وجود) درک کنند چون ماورا بنا به تعریف مادی نیست.
4-اینکه ریاضیات زبان طبیعت باشه رو من باهاش مشکل دارم، من ریاضیات رو مدلی از طبیعت میدونم که به طور اتفاقی داره طبیعت رو توضیح میده مگرنه اگر ریاضیات رو نه مدل بلکه یک واقعیت بدونیم اون وقت این پرسش فلسفی پیش میاد که واقعیت ریاضی در کجا هستند؟!آیا جهانی جز جهان ماده دارند؟
5-اینکه منطق برای چی ایجاد شده ربطی به این نداره که الان چه استفاده هایی ازش میشه یا چه اهدافی داره، بنابراین بیشتر از اینکه من منطق رو راهنمایی برای بقا بدونم اون رو راهنمایی برای فهم تجربه های استقرایی میدونم.(البته عملا این فهم به بقا هم کمک میکنه ولی خود بقا رو نمیشه هدف منطق دونست)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Mehrbod (09-18-2013),sonixax (09-18-2013),مزدك بامداد (09-18-2013)
سپاس و آفرین، ما در ۹۰% سخنان همرآی ( موافق ) هستیم .
ولی شور و شیرینی گفتگو در همان اندک جاهای ناسازگار است!
در باره ی آماج فرنودسار هم باید گفت که آماج هرکار ما هومن ها
در این جهان، همان بهزیستی و فرازیست ژن ماست. شما اگر به
ته زنجیر انگیزشی کردار های ما بروید جز این چیزی را نخواهید یافت.
اینکه گفتیم که مزدائیک زبان طبیعت می باشد، یک سخن نمادین است
که گالیله نخستین بار، اگر درست یادم باشد، گفته است. *
زبان برای چیست؟ برای داد و ستد آگاهی دو سامانه (سیستم) باهم.
پایه همه دانشها و فندآوری ها به مزدائیک بر میگرددد و این زبانی است
که ما با آن طبیعت را دریافته و با او سخن میگوییم، اگر درست سخن بگویم،
هواپیمای ما سرنگون نمیشود !
*
The Book of Nature is written in the language of mathematics
•
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
به نظر من این مسئله سودی به نفع شما نیست. بحث بر سر این نیست كه اگر یك مورد دیده میشد استقرای شما میشكست یا خیر. استقرای شما از یك مقدمه (فرض) و یك نتیجه گیری تشكیل شده است. مقدمه ی آن این است كه "ما تا كنون آفرینشی ندیده ایم".
از نظر یك معتقد به خلقت هم اصولا میبایست همینطور باشد. ما نباید شاهد خلقت بوده باشیم. بنابراین مقدمه ی شما را عینا معتقد به خلقت نیز میپذیرد و اگر به جز این باشد او هم احتمالا معترض خواهد شد.
لذا از این مقدمه همانقدر كه شما حق دارید نتیجه بگیرید آفرینش وجود نداشته، او هم محق است تا بگوید آفرینش یكبار و قبل از زمانی كه مشاهدات شما شروع شود، انجام شده است.
بنابراین، نتیجه ای كه شما از این مقدمه میگیرید میبایست بر اساس شواهد دیگری باشد.
از مجموع آنچه كه درباره ی انرژی بحث كردیم، من اصلا به این نتیجه نرسیدم كه انرژی جنبش خالی است. برعكس با توجه به جرم داشتن انرژی و اینكه جنبش از نظر فلسفی نمیتواند خود به خود و بدون وابستگی به چیزی وجود داشته باشد، بیشتر به این نتیجه نزدیك شدم كه انرژی میبایست جنبش چیزی جرم دار باشد. استقرای من هم همین را تایید میكند.
در مقابل شما تنها تكرار كرده اید كه انرژی جنبش جرم دار است كه تازه این جرم داشتن را هم به دشواری قبول نموده اید و به جای نشان دادن اینكه چطور جنبش میتواند وجود مستقل از چیز داشته باشد، فرموده اید كه عقل من چون با مفاهیم قدیمی مشاهده شده بار آمده است، قادر به درك مفاهیم جدید فیزیكی نیست.
توضیحات شما مرا به این فكر رهنمون شده كه اصولا فیزیكی كه نتواند اصول خود را برای عوام قابل فهم سازد، چگونه فیزیكی است؟
به شدت مشتاقم این فرنودها را برایم بیان نمایید.
sonixax (09-18-2013)
در فیزیک دو جور تنمایه داریم، یکی ماندمایه (جرم سکون rest mass )
و یکی تنمایه ی همارز انرژی (equivalent mass of Energy) .
الکترونی که با تُندا در جنبش است، هم ماندمایه دارد
( بی جنبش هم دارای ماندمایه است) و هم انرژی جنبشی که
همارز آن هم بروی ماندمایه ی ان افزوده میشود. الکترون اگر
به ایستد هم باز ماندمایه دارد، از میان نمیرود. فوتون، به وارونه
هیچ ماندمایه ای ندارد و تنمایه ی آن تنها همان همارز انرژی آن است.
به زبان دیگر، فوتون نمیتواند به ایستد چون نیست میشود !
( برای نمونه در هنگام برخورد با الکترون، فوتون از میان میرود
و جنبش و انرژی آن به الکترون میرسد) . پس میبینیم که میان ایندو ،
یک دگرسانی است و برای همین، این بازکاوی شما شکسته است.
( اینهم که میگویید فلسفه بهمان میگوید هم از "آروین" و همان
"بازکاوی" امده و از هوا نیامده، پس یک فرنود جداگانه نیست).
•
ویرایش از سوی مزدك بامداد : 09-18-2013 در ساعت 11:32 PM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
یه سوال از آقای مزدک.
برخی از نوشته ها و کامنت های بچه ها رو که میخوندم متوجه شدم که شما تاثیر زیادی روی چندتا از این بچه ها گذاشتید..
واقعا خودتون خداناباورید؟ بچه ها این تفکرشونو از شما یاد گرفته اند... !
چجور این همه سواد و تجربه میتونه به خداناباوری برسه؟؟!!
یادمه زیست شناسی دبیرستان رو که میخوندم بیشتر به وجود خدا معتقد میشدم..
شما که این همه ادبیات بلدید، قطعا هم باید مطالب عرفانی و اشعار خافظ و مولوی رو هم خونده باشید. معنای اونها رو هم فهمیده اید... چجور باز هم خداناباورید؟؟!
نمیگویم هرکی حافظ بخونه خدا باور میشه ها! منظورم اینه که این همه شعر در ستایش و اثبات خدا نوشته شده که همگی منطقی و اصولی هستند. شما با توجه به نوع علاقه تون، رشته اتون، بازهم خداناباورید؟!
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
Alice(09-18-2013),kourosh_bikhoda (09-19-2013),Mehrbod (09-19-2013),sonixax (09-18-2013),Unknown (09-19-2013)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)