جالب اینجاست آنهایی که این به قول شما "بدیهی ترین و ابتدایی ترین خواسته ی ساده مردانه" را طلب میکنند در صورتی که زنان ناراضی باشند اما به دلیل کولی هایی که از مردان می گیرند دم بر نیاورند،متجاوز محسوب می شوند.
یک سوال بنیادین که برای من پیش آمده اینست که چگونه فمینیستها به خود اجازه می دهند مردان متاهل را صرفا به این دلیل که زنان شان نمی خواهند سکس داشته باشند،به تجاوز متهم کنند؟
مگر نه اینکه زنان در پیوند ازدواج هزار و یک هزینه ی مادی و غیر مادی بر مردان تحمیل می کنند و این جزو وظایف بی چون و چرای مردان است و سرباز زدن از این وظایف گناهی نا بخشودنی است؟
چگونه است که مردان باید مثل سگ جان بکنند و تمام بار زندگی بر دوش ایشان باشد و زمانی که کار به "تنها" سودی(؟) که مردان از ازدواج می برند می رسد این کار می شود تجاوز؟
چنان از تجاوز سخن می گویند ، توگویی سکس یک سویه است و زنان این میان هیچ خوشی ای نمی برند.
از سوی دیگر این زنانی که یکسره به آنها "تجاوز" می شود چرا هیچ گاه در مقابل این عمل نمی ایستند و تقاضای طلاق نمی کنند؟نکند از ترس از دست دادن مزیت هایی است که از ازدواج با مرد به دست می آورند.
چگونه است که ما روسپیگری را تجاوز نمی دانیم(که براستی هم نیست) اما زمانی که پای سکس با شوهر بدبخت زبان بسته ای که خود را به در دیوار می کوبد تا خرج زندگی را تامین کند به میان می آید،این عمل تجاوز محسوب می شود؟
این چه تجاوزی است که زن ده ها و شاید صدها پوئن در قبال آن دریافت می کند؟چرا این نغمه ها و نوحه ها برای آن جوشکار،کارگر عمله،رفته گر ویا کارگر معدن ( که بی شک خیلی هاشان اگر بتوانند شغل بهتری بیابند یک روز هم ادامه نمی دهند)خوانده نمی شود؟
اگر بخواهم حرفم را درست بیان کنم باید بگویم که:
-آن کارگر در قبال وظیفه ای که انجام می دهد پول دریافت می کند اما ناراضی است چرا که نسبت کاری که می کند با پولی که دریافت می کند قابل مقایسه نیست.
-از سویی زنان هم در قبال سودی(پولی) که دریافت می کنند وظیفه ای! را انجام می دهند که به گمانشان نسبت کاری که می کنند با سودی که دریافت می کنند برابر نیست
.
چگونه است که باید یکسره برای مورد دوم داد و فغان راه بیاندازیم اما مورد اول چشمش کور باید انجام دهد؟
همه ی این صحبت ها در حالیست که با فرض دردناک بودن سکس( آن هم با مردی که اکثرا خودشان برگزیده اند)برای زنان و خوشی آور بودن برای مردان پیش برویم.
به دید من این زنان پس از اینکه با نظر خودشان ازدواج می کنند،پس از مدتی از مرد بینوا دلزده می شوند اما نه شهامت و نه جسارت تنها زندگی کردن و کشیدن بار زندگی به تنهایی را دارند و از سویی سکس با شوهر هم برایشان مانند گذشته خوشی آور نیست.* از اینرو این حق را به خودشان می دهند که سکس را تجاوز بخوانند.
به دید من بیشینه ی موارد تجاوز نیست مگر در حالتی که شوهر با زور زن را به ادامه ی زندگی وادار کند.
*نگاه کنید به واپسین پیک من در جستار
سکس شناسی که پژوهشی است درباب اینکه زنان هراندازه که رابطه به دراز می کشد بیش از مردان از رایطه دلزده می شوند.