نوشته اصلی از سوی
Havadar_e_Democracy
ای بگی نگی!!! هر چند یه جاهایی هنوز برام سوال هست. مثلا جریان اون 3 تا سوالی که طبری نوشته یهودی ها از محمد میپرسن و میگن تو تورات نوشته شده!!!
جالب اینجا بود که تو بالاترین یکی از دوستان میگفت نه کوروش هست نه اسکندر نه کس دیگه,یه شخصیت افسانه ایه و ذوالقرنین هم معنیش میشه به هم متصل کننده و نه صاحب دو شاخ!!! یعنی چون اون دوتا کوه رو در واقع به هم متصل کرده....
من تفسیر طبری را چک نکردهام. امّا، تفسیر ابنکثیر که یکی از مهمترین تفاسیر هست، أسباب نزول این آیه را چنین عنوان کرده است:
(توجّه شود که این برگرفته از ورژن کوتاهشده/اصلاحشده تفسیر ابنکثیر هست. این ورژن توسط جمع بزرگی از اسکالارهای اسلامی در مؤسسهی دارالسلام تهیه شده و تمام اخبار ضعیف و اسرائیلیات از آن حذف شده است.)
قریش النضر ابن الحارث و عقبة ابن ابیمعیط را برای رفتن پیش عالمان یهود در مدینه، مامور کردند، و به آنان گفتند: «از آنها دربارهی محمد بپرسید، مشخصاتِ او را برای آنان وصف کنید، و آنها را از گفتههای او باخبر گردانید. آنها کتابداران نخستین هستند، و نزدِ آنان علمی از انبیا است که نزدِ ما نیست.» پس آنها رهسپار شدند تا به مدینه رسیدند، و در موردِ محمد از عالمان یهود پرسش کردند. ... آنها (عالمان یهود) گفتند: «از او دربارهی این سه چیزی که به شما میگوییم، پرسش کنید. اگر به آنها پاسخ داد، او نبیای مرسل است. اما، اگر پاسخ نداد، او چیزهایی میگوید که حقیقت ندارند و در اینصورت دیگر با شماست که با او چه کنید. از او راجع به چند مرد جوان که در گذشتهها میزیستهاند پرسش کنید، چراکه داستان آنها داستانی عجیب است. از او راجع به مردی پرسش کنید که سفرهای زیادی کرده است، و به شرق و غربِ زمین دستیافته است؛ بپرسید، ماجرای او چه بود؟ و از او راجع به چیستی ِ روح بپرسید. ...» [پس آن دو نفر نزدِ قریش بازگشتند و آنچه عالمان یهودی گفته بودند را برایشان تعریف کردند.] ...
پس، آنان پیش رسول الله (ص) رفتند و به او گفتند: «ای محمد، به ما بگو!» و آن سه پرسش را از او پرسیدند. رسول الله (ص) به آنان گفت: «آن چه پرسیدید را فردا به شما پاسخ خواهم داد.» اما، نگفت "اگر خواستِ الله چنین باشد." پس آنها برفتند و رسول الله برای مدتِ ۱۵ روز بدون وحیای از جانب الله بهسر برد، و جبرئیل (علیه السلام) نیز به نزدش نیامد. مردم مکه دربارهی او به شک افتاده بودند، و میگفتند: «محمد (آن روز) به ما قول داد که فردا پاسخمان را بدهد، اما تا کنون ۱۵ روز بگذشته و او پاسخی نداده است.» پس، رسول الله از اینکه وحیای نازل نمیشود غمگین شد، و آنچه مردم مکه میگفتند بر او گران آمد. پس، جبرئیل سورهی الکهف را از جانبِ الله برایش بیاورد که دربردارندهی سرزنش او، برای اهمیت دادن به گفتههای بتپرستان، نیز بود. در این سوره، الله او را راجع به آنچه بتپرستان پرسیده بودند آگاه گرداند.
http://rowzeh.blogsky.com/1386/09/28/post-16
به تفسیر طبری نیز بعدها سری خواهم زد.