برای همین هم گفتیم نمیتوان به میانگین تکیه کرد، بایستی میان کسانی که شرایط را داشتهاند نگاه کرد و دید بهره هوشی ایشان چه اندازه است.
خوب اینکه یک عدهای بخواهند از بالاتر بودن بهره هوشی خود به نژادپرستی برسند، پیش از هر چیز بایستی به هوش خود ایشان شک کرد.
اگر هم باهوش دانستن خود به توهم بیانجامد، پس روشن میشود که آن اندازه هم که فکر میکردهایم باهوش نبودهایم و رویداد ویژهای رُخ نمیدهد.
از سوی دیگر اگر بخواهیم بنابگفته روشنفکرهای امروزی رفتار کنیم، نباید به خودمان و گذشتهامان افتخار کنیم (نژادپرست میشویم!)،
نباید به بهره هوشی خود ببالیم (نژادپرست میشویم!)، نباید در پی بالا بودن خود و بهتر بودن از کشورها و مردمان دیگر باشیم (نژاد پرست
میشویم!!) و رویهمرفته، برداشتن هر گامی که در جایگاه بهتر کردن خود باشد بد است و بهتر است برنداریم تا خدای نکرده نژادپرست نشویم!
این مزخرفاتی است که میشنویم. هر آدمی بایستی به خود، خانواده خود، دوستان خود و در نهایت کشور
خود و پس از آن بشریت بنازد و در پی بهتر کردن و بالاتر بردن جایگاه آن باشد و نیازی به خودسانسوری بیشتر هم در این میان نیست.
هر آینه، تعریف نژادپرستی میشود:
- برتر شمردن خود از دیگران از روی ریشههای ژنتیکی
و اصولا هر چیزی در ایران کار بکند، این یکی کار نمیکند، چرا که همچنان که گفتیم، این
گوناگونی نژادی خود یکی از مهمترین دلایل شکوفایی است و در ایران بسیار یافت میشود.
نمونه زنده بسیار خوب دیگر از گوناگونی نژادی را نیز در آمریکای امروز میبینیم.