روال خاصی برای مسائلی تا این اندازه شخصی وجود ندارد گرامی، هرکس به هر نحوی که بخواهد رفتار میکند. برخی از روی اجبار ازدواج میکنند، برخی با آن مخالف هستند، برخی ایرادی در آن نمیبینند، شماری باور دارند که هیچ معنایی بجز آنچه انتخاب میکنید به آن بدهید ندارد، بعضی دیگر آنرا مرحلهای مهم از زندگی اجتماعی میدانند و... من شدیدا با آن مخالفم، و چند سالیست که با دوستدخترم زیر یک سقف زندگی میکنم، بدون ازدواج و عقد و نامزدی و اینها. البته هر سال مراسم آشناییمان را دو نفری جشن میگیریم.
کافر به اسلام؟ بله.
اما «دیوید هیوم» یهودی غیرمذهبیست. نکتورن، جوینده و به گمانم فیلیپ مسیحی هستند.. اگناستیک گرامی هم که اگناستیک است!
زنده باد زندگی!
البته من به شوخی این را گفتم
چون به نظرم این واژه کمی تا اندکی توهین آمیز است
همانگونه که این دوستانمان در آیینِ مسلمانان کافرند در آیینِ اینها نیز مسلملنان کافرند ! :)
گفتید دیوید هیوم ؛ من هی پیش خودم فکر میکنم "هیوم" چه ربطی دارد :) البته من کاربران اینجا را نمی شناسمکافر به اسلام؟ بله.
اما «دیوید هیوم» یهودی غیرمذهبیست. نکتورن، جوینده و به گمانم فیلیپ مسیحی هستند.. اگناستیک گرامی هم که اگناستیک است!
پس مسلمان ندارید .
sonixax (09-20-2012)
برای اینکه(دستکم نزد من)دوستدختر واژهای به مراتب درجات سکسیتر و زیباتر و گوشنوازتر از «همسر» و «زن» و «خانوم» و غیره است،
«فقط» دوستدختر؟ مثل اینست که بفرمایید «شما چرا میخواهید فقط انسان باشید»..
برای من بالاتر از این نیست، چراکه ازدواج را پیوندی از بنیاد در تضاد با عشق میدانم.
زنده باد زندگی!
این هم نگرش زیبایی است.
اگر پیمان زناشویی همان پیمان بستن و قرارداد باشد، خوب زمانیکه دو آدم در جایگاه دوست دختر و دوست پسر
با هم زندگی میکنند بمانند پذیرفتن ضمنی (implicit) این پیمان است بی اینکه آنرا هیچگاه آشکارا به زبان آورده باشند.
پیمانهای ضمنی بدید من همیشه زیباتر هستند. من دوست ندارم هیچ جای دیگر مگر جایی که پای قرارداد تجاری در میان است روشن و آشکار همه چیز را بررسی کنم.
مانند این میماند که مادر بخواهد فرزندش را با پیمان فرزندی بپذیرد: "من تو را چون فرزند من هستی در جایگاه .. پذیرفته .. و همیشه.. و دوست خواهم داشت"!![]()
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
به فرزند و این چیزها که فعلا نمیاندیشیم، اما شاید، اگر روزی تصمیم بگیریم.. چراکه نه؟
ازدواج نه فقط بیمعنا، بلکه زیانآور و مخرب و بر پاد ِ هر نوعی از عشق است. زیرا تا روز قبل از ازدواج شما با خانم/آقای X هستید چراکه میخواهید با او باشید، اما از روز بعد از آن دیگر آنچه میخواهید فاقد اهمیت میشود، و شما با یک پیوند سفت و سخت قانونی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی «تضمین» و «تعهد» دادهاید که با او باشید. همین سقط شدن حق انتخاب باعث میشود که مهر و علاقه هر روز کمتر بشود، زیرا به باور من انسان ذاتا مشتاق به آزادی و آزادگیست، به خصوص پیرامون پدیدهای همچون «عشق».
میبینیم که امروز در جوامع مدرن(از جمله ایران)چه مایه ازدواجها بیبنیاد و دوام هستند، زیرا اساسا این چنین پیوندی بدویست و پیشتر هم اگر «کار میکرده» به این خاطر بوده که همیشه یک طرف(معمولا زنان)از خواستهها، امیال، آرزوها و بلندپروازیهای خود به سود ِ همانهای طرف دیگر چشمپوشی میکرده. حالا که فردیتها سترگتر شدهاند و کسی زیر بار «تحمل» و «بساز و بسوز» و .. نمیرود، میبینیم که شمع بسیاری از این ازدواجها روشن نشده آب میشود(و همینطور هم باید باشد). هرجای جهان که بند ِ دگمهای اجتماعی شلتر شده آمار طلاق بالاتر رفته(لینک).
زنده باد زندگی!
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)