کاوه جان شما دقیقن چه بخش دیدگاه ما را مغرضانه میبینید؟
من فکر میکنم تفاوت چندانی دیدگاه ما و شما نداشته باشد،شما هم معتقدید در ایران چیزی ارزشمند از جنس تمدن و فرهنگ و هنر بوده که از دست رفته.ما میگوییم تا قبل از حمله اعراب فراز و فرود بوده ولی تمدن ادامه داشته ولی بعد از آن اتفاقی افتاده (که نمیدانیم دقیقن چیست و سوال ماست) که دیگر نتوانستیم کمر راست کنیم.
در آنچه ما میگوییم اینست که اسلام یک ایدئولوژی نظامیست بسیار متفاوت از مسیحیت و یهودیت (اگر چه بظاهر و بعلت قرار دادن الاهیات این دو در اسلام شبیه بنظر میرسند) که هدف آن جمع کردن مسلمانان برای بدست آوردن غنیمت یا گرفتن جزیه بوده.نتیجه اش هم این شده که بعد از گسترش اسلام و غارت تمدنهای دیگر،دیگر درامدی درکار نبوده و خون تمدنهای تحت سلطه هم مکیده شده بوده در نتیجه همگی مانند اعراب بادیه نشین بگدایی افتاده ایم تا اینکه یک حرکت جدیدی صورت گرفته در ایران و دوباره از صفر شروع کرده ایم ولی هرگز به انچه تمدن قبلی داشته نرسیده ایم بعنوان یک تمدن یکپارچه و سربلند.
خوب شما هم سخن ما را میگویید،در نبرد بربرها و همچنین حمله مغول این بربرها بودند که بعد از پیروزی نظامی دین تمدن مغلوب را پذیرفتند،در ایران و سایر تمدنهای تحت سلطه اعراب این برعکس است و سوال ما هم دقیقن همینجاست که چرا؟امپراطوری رم از میان رفت. ژرمن ها و سایر بربرها دین مسیحیت را بر خود گرفتند و مسیری در تبدیل به تمدن را در پیش گرفتند. (جزئی شدند از فرهنگ مسیحی رم غربی) دین قبلی آنان پاگانیسم بود که از بین رفت. در آن دوران مساله دین مرزبندیها را مشخص می کرد و امکان بقا در قلمرو اروپا بدون حمایت مسیحیت نبود و پاپ نبود.
در ایران اما مردم ایران بودند که دین جدید را بر خود گرفتند و دین قدیم را از دست دادند. در اسپانیا اما دین مسیحیت دلیل خوبی برای بیرون ریختن حکومتهای اسلامی آن منطقه بود چون اتصال با دنیای مسیحیت داشت و با این سیاست می شد مردم را برای مقابله با کفار مسلمان اجیر کرد و آنها را از اسپانیا بیرون ریخت.
در کل این ماجراها اهمیت دین به عنوان یک عنصر حیاتی قابل بررسی است. دنیای آن دوران به دو قلمرو اسلام و مسیحیت تقسیم شد. در این میان سیاست به هیچ سردار و سلسله پادشاهی در ایران اجازه نمی داد در میان قلمرو اسلام به عنوان خروج از اسلام و بازگشت به فرهنگ و دین ایران قدیم سر برآورد. در نهایت هم برای اتحاد ایران تشیع را وام گرفتند.
و نکته ما هم همین است که با از دست رفتن دین بومی و جایگزینی اسلام بوده که ما به این روز افتاده ایم.شما میگویی که تمدنها و قبایل به هم میخورند جنگ میکنند و ترکیب فرهنگها اتفاق میافتد و دینها بر اساس شرایط سیاسی تغییر میکنند،این درست است ولی گاهی اوقات یک حمله با چنان توحشی و خسارتی همراه میشود که یک تمدن بکل از صفحه تاریخ حذف میشود.ما هم با اینکه از صفحه تاریخ حذف نشدیم ولی چیزهای بسیار ارزشمندی را مثل اینکه گم کردیم.