عبلفضل: حسین من دارم میرم آب بیارم، یک آخوند شیعه باهام بفرست!!
حسین تشنه لب: آخوند برای چی دیگه ؟؟!!
عبلفضل: می خوام هرچی تو ذهنم هست اونجا بگم آخونده بنویسه تا بعد برای شیعیان تعریف کنه بیشتر گریه کنن!!!
********************************
نقل است زمانى كه امام حوسين على اصخر ٦ ماهه را جلوى لشكريان يزيد روى دستش بلند كرده بود، اصخر با چشمانى گشاد رو به پدرش كرد و فرمود: اوسكل منو بذار پايين! مگه نميبينى دارن تير ميندازن؟
********************************






































آغازگر جُستار



پاسخ با گفتآورد