Such an irony. در دورهای که همه به غیبت و قرنطینگی میروند، غایبترین عضو انجمن دوباره برمیگردد. خیلی خوش برگشتید. اما بعد:
یومالفاجعه آمد و کرونا به دامت افاضةهای واتیکان شیعیان (قم) فهماند که طبیعت نسبت به دعا و ندبه و تضرع به بیبی فاطمه زهرا و رقیه و سایر «زینب زیادی»ها بیتوجه است. البته دوباره به «دستهای پنهان استیکبار» اشاره میکنند. طبیعت غدار هنگام تولد انسانها به کسی عدالت بدهکار نیست، اما در بیمار کردن انسانها گویا عدالت را رعایت میکند: ملحد و مسلمان و نصرانی و یهودی اگر در پیشگاه حاکم شرع خودشان در دادگاههای انقلاب برابر نباشند اما در پیشگاه طبیعت برابرند و محکوم به بیماری و انقراض.
چین و ممالک احتمالی آسیبدیده از کرونا احتمالاً در ظرف چند سال خود را از آنچه امروز بودند بهتر بازسازی خواهند کرد، اما در مملکت محروسۀ ایران احتمالاً تا چند قرن کنار خرابههای پاساژ لبافها نشستهایم و با شعرهای عرفانی از دستهای اجانب شکوه میکنیم که نگذاشتند این واکسن اسلامی که دستپروردۀ سالها مجاهدت آیتاللهها در فقه و سنن و استخاره بود به ثمر نشیند.
اما فارغ از این قصهها، دربارۀ پیشگیری:
راههای فردی نمیشناسیم، اما راههای پیشگیریِ دارایِ قاطعیت وجود دارند. این روزها دیده شد که «تیکآبی»های توییتر مدام تکرار میکردند که وحشت از این ویروس غیرعقلانی است و لازم نیست اقتصاد را فلج کنیم. سطح استدلالشان در این حد که «امروز شکر از باروت بیشتر آدم کشته است، پس بیاییم بهجای مبارزه و سرمایهگذاری روی مبارزه با تروریسم، روی مبارزه با شکر تمرکز کنیم».
نه فقط روحانیون، بلکه حتی سیاستمدارهای غرب و شرق هم این حرفها را تکرار میکردند (استثنایشان روری استوارت است). سوت و هورای کاربرها برای این حرفها نگرانکننده است و خدا میداند جان چندین نفر به خطر میافتد. بنابراین چیزهایی که اینجا و آنجا خواندهایم را خلاصه به اشتراک میگذاریم تا واقعاً اطرافیان را قانع کنیم که چرا یک «ترس غیرمنطقی» و وسواس و قرنطینهشدن برای بقا مفیدتر است. بیشتر اینها را مدیون «پلیس آمار و احتمالات در توییتر» (نسیم نیکولاس طالب و رفقایش) هستیم. این ترس غیرمنطقی یعنی شما در وضعیتی هستید که اگر سودی نکنید اما ضرری هم نمیکنید، اما اگر یک بار ضرر کنید، گویی برای همیشه ضرر کردهاید.
حتماً این را خواندهاید که میگویند آمار کسانی که در تصادفات جادهای مردهاند یا از نردبان افتادهاند بیشتر از کسانی است که از ویروس مرده باشند. «پس جادهها را ببندیم و نردبانها را جمع کنیم؟» سؤالی که ناخواسته سایر فاکتورهای پنهان در آمار دادن را نادیده گذاشته است. فرق میان مرگ بر اثر ویروس و مرگ بر اثر تصادفات جادهای و سقوط از نردبان در این است:
1. که در دومی شانس انقراض بشر بر اثر آنها «صفر» است، اما در اولی میتواند «صددرصد» باشد.
2. مردن بر اثر تصادف برای فرد گران تمام میشود، اما نه برای کل جامعه. درصورتیکه بیماری واگیردار گریبان بقیه را هم خواهند گرفت.
3. شانس اینکه افراد کشتهشده-بر-اثر-افتادن-از-نردبان سال آینده (با فرض اینکه تغییری در جمعیت رخ ندهد) دو برابر افزایش پیدا کند به اندازهی شانس وجود مثلث چهارگوش ناچیز است، اما شانس اینکه ویروس سال آینده میزان تخریبش بیشتر شود حتی بیش از دو برابر است.
بنابر یک تئوری، بیگانههراسی اجداد ما نه لزوماً نتیجۀ نژادپرستی، بلکه احتمالاً نتیجۀ هراس از بیمار شدن بود. انسانهای غریبه که از راه دور به یکدیگر میرسیدند، بیآنکه بخواهند، بیماریهایی به یکدیگر تحمیل میکردند. بنابراین همیشه جاهای دور از تمدن که راه آدمها و کالاها بر آنها بسته بود از چنین بیماریهایی مصون میماندند. شاید اگر کشتی وجود نداشت تا به کافا برود و سپس به سیسیل برگردد، هرگز بوسۀ لوسیفر (طاعون) اینقدر قربانی نمیگرفت.
اما امروز کشتیها با هواپیما جایگزین شدهاند و راههای شیوع هم فراوانتر. تصادفات جادهای و شکر واگیردار نیستند و نرخ مرگومیرشان ثابت میماند، اما برای ویروس واگیردار چنین موضوعی پیش نخواهد آمد. مقایسۀ میان این دو، یعنی مقایسۀ ریسک fat-tail با thin-tail. تماشای این ویدئوی یوتیوبی هم در این مورد مزید امتنان خواهد بود (Why it's better to panic early: Nassim Nicholas Taleb & Yaneer Bar-Yam).
پینوشت: حتی اسم یک دکتر و مطلبی مربوط به پزشکی هم نیامد، اما چه اهمیتی دارد؟ سفسطهی کارپنتر یعنی وقتی کسی در کازینو و قمار کردنهایش پول گزافی بهدست میآورد، بهجای پرسیدن دلیلش از کسی که احتمالات میداند، از خود قمارباز سؤال کند.