ملاک شاد بودن در چیست؟
یادگیری و درس خواندن و مطالعه را میتوان به شاد بودن ربط داد؟
علاقهمندیها چطور؟
پریشب که در جشن آخر سال شرکت کردم چند مرد و زن پیر را دیدم که مشروب میخوردن و سرمست رقص و پایکوبی و شادی میکردن، بعد خانم کهنسال یک نگاه به من انداخت و بطری مشروب را تعارف کرد و از من خواست که در شادیشان شرکت و شریک شوم.
اما من با افکار پریشانی که داشتم و از طرفی به این فکر میکردم که من دیگر سیسال رد کردم و رفتهرفته گیسوانم دارد سپید میشود و دیگر این کارها برای من سبک است، اون لذتی که باید میبردم نبردم و نمیتوانستم به خودم تلقین کنم الکی خوش باشم، با اینکه دختران و پسران جوان و میانسال و حتی پیر از اون فضا لذت میبردن.
حتما من برای اینکار ساخته نشدم و شادی کردن را بلد نیستم.
نمیشود سرکوب و تحقیر و ممنوعیت دوران نوجوانی که در ایران رشد کردیم و افکار من در اون محیط شکل گرفت را در این موضوع بیربط بدانم. شاید دلیل اصلی همین عقدههای درونی است که از شادی کردن محروم بودیم و آن را زشت و سبک بدانیم.
شما هم همچین حسی دارید؟






































 
			
				 
			 
			
			 
		 
		 
		 
 
					
				 
			
 آیا میشود در کهنسالی شاد بود؟
 آیا میشود در کهنسالی شاد بود؟
				 
					
					
					
						 پاسخ با گفتآورد
  پاسخ با گفتآورد 
 
					
						









 

 نوشته اصلی از سوی Scary
 نوشته اصلی از سوی Scary
					
 
 
 آغازگر جُستار
آغازگر جُستار

