همه از مرگ می‌ترسند، من از زندگی سمج خودم!
چقدر هولناک است وقتی که مرگ آدم را نمی‌خواهد و پس می‌زند!
تنها یک چیز به من دلداری می‌دهد، دو هفته پیش بود، در روزنامه خواندم که در اتریش کسی سیزده بار به انواع گوناگون قصد خودکشی کرده و همه‌ی مراحل آنرا پیموده: خودش را دار زده ریسمان پاره شده، خودش را در رودخانه انداخته، او را از آب بیرون کشیده‌اند و غیره...
بلاخره برای آخرین بار خانه را که خلوت دیده با کارد آشپزخانه همه‌ی رگ و پی خودش را بریده و این دفعه‌ی سیزدهمین می‌میرد!
این به من دلداری می‌دهد!

✍صادق هدایت
📚زنده به گور