نوشته اصلی از سوی
Rustin
چرا گمان میکنید این راهی سخت و دشوار است؟!؟حتی طولانی هم نیست!دلیل اینکه من فردریش هایک رو برای خوندن به شما پیشنهاد کردم این بود که در شما تمایلات ذهن چپ رو میبینم. هیچکس به اندازهی هایک برای نابود کردن اون واپسمانده های فکری چپ بهتر نیست. من این رو بتجربه دیدم.از میل شما به حرکات انقلابی و تد کازینسکی (چون انقلاب و تغییر سریع از بنیانهای ذهن مبتذل چپ هست) تا اینکه مردم رو مشتی گوسفندِ بی اختیار میدونید که سیستم داره کنترلشون میکنه و اینها همچون گوسفند تا لب دره و یا شاید بیشتر هم برن و بازم نفهمن (بدون ذرهای اعتبار دادن به قدرت غریزی بشر) ... من تقریبا مطمئنم که شما پیش از این پیرو اندیشههای چپ بودید (اگر واقعن بودید بگین) ولی بخیال خامتون الان نیستین، ولی هستین!خود من وقتی درباره «جنون پیشه» اینجا مینوشتم بشدت هنوز تحت تاثیر اندیشه چپ بودم، اینه که میبینید همه جا از واژههای استثمار و اینچیزا استفاده کردم. ولی هایک (این مرد بی تکرار که نمونهی ایرانیش میشه موسی غنی نژاد) من رو حقیقتا از خایه پالایش و یکدست کرد. و هر چه ناخالصی اندیشه چپ در من بود رو شست و برد!اینه که من چون در شما چنین اندیشههایی میبینم بهتپن هایک رو پیشنهاد کردم.اریک برن رو هم برای اینکه کمی «رفتارهای دگرفریبانه و خودفریبانهی» مردم رو بیشتر بفهمید...+ بازی رو نصب کردی؟ خدایی بازی معرکه و خوش ساختی هست. داریوش شما هم که فعلن در فاز وید و آهنگ غرق شدین فکر کنم از این بازی کوتاه، کم حجم، اتمسفریک و تیره و تاریک بهتون بچسبه!
در پرسمان فندآوری جایی به یاد ندارم مردم گوسفند و سیستم چوپان دیده شده باشد, بساکه همانندی بسیار ساده شده بود که درست همچون پیکر خود آدم که برساخته از ٤ تریلیون یاختهیِ فرمانبردار و گاه
نافرمان (سرطانی, آسیب دیده, بیمار, ...) است, ولی همگی رویهمرفته فرمانبردار از سیستم فراتر از خود که همان «منش» ِ همراه با «خودآگاهی» کس باشد, یک اجتماع نیز بهمانند برساخته از میلیونها یاختهیِ
انسانی میباشد که این یاختهها نیز گرچه هرکدام در جایگاه خود فرمانبرداری و گاه نافرمانی میکنند, ولی رویهمرفته گرفتار و در کنترل سیستمی بزرگتر از خود به نام اجتماع میباشند که آنها را گردانندگی میکند.
کنترل اجتماع روی یاختهها
هنوز به تراز و اندازهیِ کنترل پیکر روی یاختههایِ خود نیست و این هنوز از آنجایی ریشه میگیرد که تراز ِکنترل وابستگی هر چه بالاتری به پیچیدگی سیستم دارد و این با دریافت ما از
اجتماع و تاریخ فرگشت اجتماعهایِ آدمی سازگار است. ما هر چه به گذشته میرویم آزادی کس بیشتر میشود و هر چه جلوتر میاییم, آزادی کس رویهمرفته کمتر و کمتر میشود. برای نمونه, شما به سیستم
جنگل که نگاه کنید آزادی و به همراه آن ریسک زندگی بالاتر است و ما هم زمانیکه میخواهیم بگوییم جایی قانون نیست میگوییم «قـانون جنگل». در سیستمهای پیشرفتهیِ اجتماعی امروز ولی قانونها همواره
بیشتر و بیشتر میشوند و زندگی کس گرچه با ریسک پایینتر همراه, ولی بهمتراز آن به آزادی کمتر میانجامد, به اینگونه که کس در کنترل آیندهیِ خود هر چه ناتوانتر شده و آزادیهای وی تنها دربرگیرندهیِ گزینههایِ
شسته رفتهای میشود که سیستم تکنولوژیک پیش روی او مینهد. این فرایند با پیشرفت روزافزون
هوشوارهها (AI) شتاب خواهد گرفت زیرا این درزهای شکننده و آشوبناکی که در اجتماع یافت میشوند برآمده از
نافرزامی (imperfection) فندسالاران و کسانی میباشد که قانونها را اعمال میکنند, ولی هر چه ابزارهای گردانندگی و کنترل پیشرفتهتر بشوند, آنگاه درزهای سیستم نیز کوچکتر خواهند شد و آزادی کس بهمان فراخور, کمتر.