• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 520

    جُستار: هماکنون چی گوش می‌دهید؟

    Hybrid View

    1. #1
      نویسنده سوم
      Points: 5,572, Level: 48
      Level completed: 11%, Points required for next Level: 178
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خونسرد
       
      Rustin آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2015
      نوشته ها
      123
      جُستارها
      12
      امتیازها
      5,572
      رنک
      48
      Post Thanks / Like
      سپاس
      13
      از ایشان 83 بار در 51 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      چرا واقعا؟
      من دلایل مشخصی برای اینکه چرا این سبک را نمی‌پسندم دارم.
      مهم‌تر از همه برایم این سطح از سمبولیسم اغراق‌شده و افراطی‌ست.
      من این جلوه‌های متاموزیکال را نمی‌توانم به عنوان کاستی در متن ِ موزیک
      و کیفیت ِ آن نبینم.
      بستگی به طرز دیدتون به هنر داره. برای من این گروه و گروه‌های متال دیگه و حتی بطور کلی هر موسیقی‌دانی، هر فیلم سازی، نقاشی، نویسنده‌ای، طراح لباسی و ... همه Poser هستند. همه دارن به چیزی وانمود میکنن و هیچکدوم نمیتونن واقعن اونچیزی رو که میگن هستن، باشن. از این حیث هیچ برام فرقی نداره که چه مقدار سمبول بکار ببرن و چقدر به چیزی که نیستن وانمود کنن. هر چه بیشتر سمبول بکار ببرن سرگرم کننده تر و جذاب ترن. (بله من دیدی نسبتا مصرف گرایانه به هنر دارم و در هنر بدنبال کشف حقایق زندگی و رمز و رموز هستی نیستم. چرا که حقایق زندگی تنها از طریق زندگی کردن و از طریق تجربه دست اول شخصی بدست میان نه از طریق پنجره هنرمند.)
      من هنر رو بطور کلی صرفا برای تاثیر آنی که بر من میگذاره، مصرف میکنم. برای مثال موسیقی متال و بخصوص بلک متال رو به این خاطر بیشتر میپسندم چونکه فقط این سبک موسیقی هست که میتونه آمیگدالم رو تحریک کنه و اون تاثیر آنی رو بر من بگذاره.
      اینجا جاش نیست ولی حتی اگر بخایم اندکی فراتر هم بریم، بنظر من "جایگاه اجتماعی و قدرت اجتماعی" که ما به هنر و هنرمند میدیم صرفا بخاطر همین تاثیر آنی هست که بر ما میگذاره نه بخاطر این که واقعیتی متعالی (رو که اساسا فاقدش هست) بهمون منتقل کرده. بعبارتی یکنفر از طریق "رهبری گله" جایگاه و قدرت اجتماعی برای خودش میسازه یکنفر از طریق تاثیرگذاری بر آمیگدال!

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Rustin گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (01-29-2018)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rustin نمایش پست ها
      بستگی به طرز دیدتون به هنر داره. برای من این گروه و گروه‌های متال دیگه و حتی بطور کلی هر موسیقی‌دانی، هر فیلم سازی، نقاشی، نویسنده‌ای، طراح لباسی و ... همه Poser هستند. همه دارن به چیزی وانمود میکنن و هیچکدوم نمیتونن واقعن اونچیزی رو که میگن هستن، باشن. از این حیث هیچ برام فرقی نداره که چه مقدار سمبول بکار ببرن و چقدر به چیزی که نیستن وانمود کنن. هر چه بیشتر سمبول بکار ببرن سرگرم کننده تر و جذاب ترن. (بله من دیدی نسبتا مصرف گرایانه به هنر دارم و در هنر بدنبال کشف حقایق زندگی و رمز و رموز هستی نیستم. چرا که حقایق زندگی تنها از طریق زندگی کردن و از طریق تجربه دست اول شخصی بدست میان نه از طریق پنجره هنرمند.)
      من هنر رو بطور کلی صرفا برای تاثیر آنی که بر من میگذاره، مصرف میکنم. برای مثال موسیقی متال و بخصوص بلک متال رو به این خاطر بیشتر میپسندم چونکه فقط این سبک موسیقی هست که میتونه آمیگدالم رو تحریک کنه و اون تاثیر آنی رو بر من بگذاره.
      اینجا جاش نیست ولی حتی اگر بخایم اندکی فراتر هم بریم، بنظر من "جایگاه اجتماعی و قدرت اجتماعی" که ما به هنر و هنرمند میدیم صرفا بخاطر همین تاثیر آنی هست که بر ما میگذاره نه بخاطر این که واقعیتی متعالی (رو که اساسا فاقدش هست) بهمون منتقل کرده. بعبارتی یکنفر از طریق "رهبری گله" جایگاه و قدرت اجتماعی برای خودش میسازه یکنفر از طریق تاثیرگذاری بر آمیگدال!
      بخش‌هایی از سخنان شما چندان دقیق به نظر نمی‌رسند، اما آن مهم‌ترین بخش‌اش
      یعنی رابطه‌ی باواسطه‌ی هنرمند با اثر هنری‌اش که نه بطور مستقیم، که در بیان
      شما به شکلی عجیب، از طریق مخاطب برقرار می‌شود وجه جالبی از این تفکر
      اشتباه ضمنیِ همه‌پسند را به رخ می‌کشد که «چون همه فلان چیزها یا کس‌ها،
      یک صفت خاصی رادارند، پس همه آنها حتما به کیفیتی یکسان و در یک اندازه
      آن را دارا هستند» که خب چه جای بحث دارد این.

      علاوه بر آن در اینجا باید بگویم که نگاه من با شما در این مورد تفاوت‌هایی دارد که
      فکر می‌کنم هر کدام از ما را در منتهی الیه دو سوی مخالف این بحث قرار می‌دهد.
      برای من هنر، نه امری برای زندگی و نه حتی در مورد زندگی است؛ این شاید والاانگاری
      مضحکی به نظر برسد، اما برای من هنر چیزی فراتر یا حداقل جدا از زندگی است. نگاه من
      به هنر که البته بسیار شخصی‌ست، اگرچه همچنان لذت‌محور است، اما کاملا
      نسبت به آن جدی است، چنان که من موسیقی را نه برای اینکه یک صدایی پخش بشود یا در
      هر حال و زمان گوش بدهم. در واقع من موسیقی گوش نمی‌دهم که سرگرم شوم یا
      اساسا چیزی در مورد زندگی در آن پیدا کنم و یا حتی با آن زندگی را به کامم شیرین‌تر
      کنم، بلکه به آن گوش می‌دهم که از زندگی جدا بشوم، هر چند کوتاه و مقطعی.
      لذتی که از این طریق تجریه می‌کنم آنقدر ناب و عظیم هست که حاضر نیستم
      هرگز آن را با موسیقی‌های دست چندمی به سمت سقوط سوق دهم.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •