از نظر صرف فرضیه و منطق بخوای بررسی کنی نمیشه این داستانها رو رد کرد، ولی بنظرم نکته اساسی نادیده گرفته شده یا نادانسته اینجاست که انسان موجودی فراتر از صرفا یک عقل و هوش و علم مادیه، و زندگی و جهان هم پر است از شواهد و نشانه ها و دلالت ها و حتی معجزات، حال به شکل و انواعی که هر فرد باید خودش درک کنه و بفهمه.
من در حدی نیستم که با یقین بگم خدایی هست و به چه شکلی، و مثلا پافشاری کنم که او همان الله اسلام است، اما میتونم بگم با این داستانها هم ما بجایی نمیرسیم.
ما بعنوان انسان بهرحال در نهایت چاره ای نداریم جز رجوع به وجدان و تجربیات خودمان، در کنار تمام منابع و ابزارهای دیگر. حالا بیش از این اصولا در توان و کنترل ما نیست. فرض مثلا ما تحت کنترل توسط ابررایانه های موجودات فرازمینی باشیم، خب این یک فرضیه است که شاید نتوان رد کرد، اما بهرصورت یکی از فرض های احتمالا بیشمار که نمیتوان زندگی را بر اساس آن بنا کرد، و سودی به حالمان ندارد.
وقتی در زندگی شواهد ماوراء را حس میکنی، به مراتب عاقلانه تر و مفیدتر است که رفتار و زندگی خودت را بر اساس آن تنظیم کنی، حتی اگر ندانی، نتوانی مطلقا اثبات کنی، که آن منشاء چیست.
انسان را نباید زیادی هم بزرگ و نامحدود فرض کرد.
بهرحال چیزهایی هست که شاید در دسترس دستیابی و فهم ما، حداقل فعلا، و تا زمانی نامعلوم، نباشند.
و ما بهرحال نمیتوانیم آیندهء خویش را بطور مطلق پیشبینی و کنترل و تضمین کنیم.
بنظرم بهترین و عاقلانه ترین کاری که میتوانیم بکنیم، بجای این فرضیه و داستان پردازی ها، تعمق و قضاوت بی طرفانه و وجدان کردن و نیت خوب داشتن است، صادق و خالص بودن، و اینکه فکر کنیم و نگاه و حس کنیم، در ذره ذرهء حیات و زندگی خویش، عارفانه، سعی کنیم شواهد حقیقتی فراتر از این جهان مادی هرچند به ظاهر خشن و بیرحم را حس کنیم، با چشم دلمان ببینیم.
چرا عرفا اینقدر بارها تصریح کرده اند که عقل و علم بشری محدود و ضعیف است و لنگ میزند؟
فکر میکنم در وجود ما انسانها نیروها و سنسورهایی وجود دارند که خیلی از انسانها از وجود آنها آگاه نیستند یا به خوبی بلد نیستند از آنها استفاده کنند.
و یک افسانهء بشر مدرن این است که فقط و فقط عقل و منطق وجود واقعی دارد یا عاقلانه و مفید است، و بقیهء چیزها ارزش فکر کردن و آزمون کردن هم ندارند.