خب مجبور نیستی وقتی متوجه نشدی جواب بدی، همین یک جمله رو
میگفتی نصف این چیزها که گفتی لازم نبود:
متاسفانه تو همش داری مثال میزنی و تعریف نمیکنی؛ چاره ای جز این ندارم که خودم وارد عمل بشم :))
اندازه ناکنجکاوی معمولا از عوارض مغزشوییست.
عدم کنجکاوی دلایل متفاوت میتونه داشته باشه. در مورد من دلیلش این هست که در مورد چیزی که فکر میکنم میفهمم و میشناسمش کنجکاوی خاصی ندارم، صد البته این فهم و شناخت میتونه توهم باشه.
شما موضعت (حداقل در ظاهر برای خودت) این بوده که نظر دیگران برای من
اهمیت ندارد !! اینست که اساسا نه دفاعت را باید جدی بگیری نه هیچ نظری
را که دربارهیِ قانون و فرهنگ و جامعه میزنی. اینکه من حداقل یک موقع قبول
مسئولیت کردم و حالا دربارهیِ همان قضاوت میکنم تنها نشان میدهد که من
برخلاف شما میدانم که دارم چه میگویم.
توصیه میکنم بهم توصیه در مورد اینکه چی رو باید جدی بگیرم و چی رو نگیرم نکنی:))
اگر هم میخوای استدلال کنی که به هر دلیلی که مربوط به شخصیت من هست، حرف و استدلال هام نادرست هست دچار سفسطه شدی.
مخصوصا اگر فکر میکنی مسالهیِ آزادی بیان
در چنین جایی ناموجود است بد نیست به آن نگاهی بیاندازی.
تابو کردن انکار هلوکاست نه مشکل مدیریتیست و نه مشکل «آزادی بیان»
مساله اینست که
Red herring
اگر بحث سر آزادی بیان نیست، چرا پای آزادی بیان رو وسط میکشی، یا اینکه وقتی نادرستی استدلالت رو نشون میدم لازم هست استدلال جدیدی رو مطرح کنی؟
افسانهیِ هلوکاست شده افسانهیِ عاشورای جدید، با این تفاوت که غربیها و جدیدا
انسان مدرن در آن سپاهیان یزید هستند. پیام افسانه بجای جشن گرفتن فرهنگ
و نژاد خود شده یهودپرستی و لعن و نفرین بر پدران و مادرانشان. بزرگی جایش
را به سرخوردگی شرمساری از هویت خود داده. اینست افسانهیِ جدید دین
«لیبرالیسم». اینکه ژاپن را مجبور کنیم از کردهیِ پدرانش عذرخواهی کند بحث
«تاریخی» نیست، شکنجهیِ روانی یک ملت است. وینستون باید خودش باور کند که
برادر بزرگ را دوست دارد، هیچ چیز کمتر از آن کافی نیست.
بر فرض درست بودن این واقعه، چرا یک ملت "نباید" از کرده های پیشینیانش شرمسار باشه ولی افتخار بهشون ایرادی نداره!؟
موضع من این هست که شرمساری و افتخار هردو کسشر هست،متاسفانه این رو هم خیلی وقت پیش ها گفتم
من اساسا با هرچیزی که رنگ و بوی دینی داشته باشه مشکل دارم(و البته دین از منظر خودم رو میگم چون تو که لب وا نمیکنی!)
تمدن فعلی از "دین" رنج میبره، و البته این دین انواع و اقسام مختلف داره، از دین شدن "علم گرایی"( ودر نمونه محدود تر فرگشت) تا دین شدن "پیشرفت" و جلو رفتنی که مشخص نیست هدفش چیه...
ولی داروی شما(دینی "بهتر") خودش یک بیماری محسوب میشه جانم.
انتحاریهایِ داعش معادلی در طرف مقابل ندارد چون کسی تخم آنرا ندارد،
نکتش این هست که این "تخم" به راحتی و با پروپاگاندایی بسیار کوتاه تر از طول عمر یک آدم قابل تغییر هست و شخص بی تخم رو میتونه تخم دار بکنه، همونطور که زباله های غرب که به داعش میپیوندند و بعضیاشون "تازه مسلمان" هستند از این موهبت برخوردار شدند.
داعش هرچه هست در طرف مقابل درصدش صفر است
عا عا، نمیشه از این به راحتی رد بشی.نکته این هست که حتی مغزشویی ایدولوژیک دینی هم نمیتونه اکثر آدمها رو واسه مردنی چنین مطمئن و بی برو برگرد خر کنه، بله انتحاری های دیندار تعدادشون زیاده ولی اکثر آدمهای دیندار همون ترسوهایی هستند که در غرب هست.
شما میتونید ریسک پذیری در آدمها رو بالا ببرید ولی کشتن ترس از مرگ به این سادگیا نیست و اگر "داروی" دین اینقدر موثر بود اکثریت دیندار رو میتونست مشابه همون انتحاری ها بکنه(در صورتی که حمایت گسترده ای از همین انتحاری ها در حرف وجود داره)
مرد
لیبرال هم
قول میدهم شلوار خودش را خیس خواهد کرد. رانهیِ طبیعی بقا از انسان مدرن همانقدر جنگجو میسازد
که میتواند باعث شود یک نفر غارنشین با دیدن ساز برای شما بتهون بنوازد.
یکی از 16 سرباز انگلیسی که سپاه گرفته بود و بعد آزاد کردند گفته بود که آیپاد او را
گرفته بودند و او تا صبحش گریه کرده بوده !! من گمان میکنم عزیزان بجای فیلم نگاه کردن
کمی دقیقتر به داعش نگاه کنند و ببینند چطور کک به تمبان صاحبان برترین تکنولوژی
نظامی انداخته، کمی تحقیق دربارهیِ آنها بد نیست.
خجالت نکش بگو زن، غریبه نیست که زن ستیزیتون رو بخواید پنهان کنید :))
لازم به قول دادن و تعریف کردن خاطره های دوزاری نیست، همین سربازهای "شاشو" در مواقع دیگه هستند که مثلا عملیات کشتن بن لادن رو انجام میدند.
اگر از این خاطره گویی و سناریوهای فیلما دور بشیم واقعیت جنگ خودش رو بهتر نشون میده، آدمهایی که برای چیزی(از پول گرفته تا باورهاشون) "ریسک" میکنند و شمار خیلی کمیشون حاضر هستند واقعا بمیرند.
من گمان میکنم عزیزان بجای فیلم نگاه کردن
کمی دقیقتر به داعش نگاه کنند و ببینند چطور کک به تمبان صاحبان برترین تکنولوژی
نظامی انداخته، کمی تحقیق دربارهیِ آنها بد نیست.
در تاریخ کهن درگیری ها نظامی، همیشه گروه های نامنظم برای گروه های منظم و بزرگ دردسر بودند، نه عجیب هست و نه خارق العاده.مثلا ایمان جنجگجویان طالبان خیلی کمتر داعشی ها بود؟!نه، ولی چون در ابتدای جنگ افغانستان در جنگ منظم با آمریکا درگیر شدند به راحتی شکست خوردند ولی بعدها که به حملات نامنظم روی اوردند خیلی مشکل بزرگتری برای امریکا شدند.
اگر گمان میکنی که نازیها نهایت سیاهی کارنامهیِ بشر هستند، بد نیست نگاهی
کنی به تاریخ، باور کن از خندیدن به ج.ا آموزندهترست. اینکه در انقلاب فوق ترقی خواهانه
و فوق مدرن روسیه چه گذشت و در جنگ جهانی دوم چه شد. تقریبا هر جنایتی را که نازیها
کردهاند، طرف مقابل بدترش را مرتکب شده و حتی جاهای خوب خوب آن، مثل کمپها را نازیها
از طرف مقابل آموختند، ولی چطور شده که برندگان جنگ شدهاند الگوی سیاسی و الهیِ
مقدس و نازیها شدهاند شمر، بد نیست اینرا بعد از بالاکشیدن کلاهی که سرتان رفته از
چپها بپرسید.
این اعتماد به نفس رو از کجا میاری که فکر میکنی از اینها خبر ندارم :))
یا اینکه مثلا جنایات شوروی رو برای حمله به موضع یک "ضد کمونیست" استفاده میکنی؟حالت خوبه؟! :))
حالا اگر واقعا به تازگی با اینها آشنا شده باشی شاید برات نشون دهنده "حقایق" جدیدی باشه.
اتفاقا من اون رو برای این اوردم که نشون بدم "تمدن" نه مانع جنایت کردن هست و نه اینکه لزوما هرقدر جایی متمدن تر باشه از لحاظ اخلاقی جایگاه والاتری داره. یک وحشی آفریقایی که کاملا نامتمدن هست از نظر من شرف داره به یک کارمند متمدن شوروی در قلب جهان تکنولوژیک و مدرن که آدمها رو به اردوگاه کار اجباری میفرسته.
پس نخیر تمدن نه از نظر من "خوب مطلق" هست و نه اینکه مساوی "نازک دلی و کون گشادی" هست.
+اساسا کسی که آدمها ها رو قالب اعداد و ارقام میبینه نمیتونه متوجه بشه ارزش جون انسان ها چقدر هست، به همین خاطر طبیعی هست که همچین ارزش قائل شدنی رو بخواد به احساسات تقلیل بده.
نه دقت نکردی، اگر دقت کرده بودی میدیدی که ایرادات به «کمونیسم» ناوارد هست.
کمونیسم مدل سخت این کارها را انجام میداد. «لیبرالیسم» مدل نرمش را میپسندد.
شما هم که دلنازک هستی ظاهرا مدل نرم را ترجیح میدهی، ولی بهگمان من
در اینجا بد نیست قدری به شکنجهگران و ترجیح آنها بر «شکستن سوژه» تا شکنجهیِ
سخت، نگاه کنی و در انتخابت تجدید نظر کنی.
again red herring
به جای اینکه قبول کنی استدلالت در مورد خودکشی رد شد، استدلال جدیدی رو به میون میکشی.
[QUOTE]«لیبرالیسم» هم مدافع خوبی برای شما نیست، من بیخود داخل کوت نگذاشتهام که.
مواد به شما تزریق شده، بدن انسان با خون کار میکند و ماهی در آب شنا میکند.
این «پا کوبیدن» و «حق حق» کردن انسان مدرن تنها باعث شده که نفهمد چه چیزی
به او تزریق میشود.
[/QUOTE
راسل جان اینکه خودت همچین شرایطی رو تجربه کردی که دلیل نمیشه بتونی این رو به من هم تعمیم بدی
شما اساسا آبشخوری فکری من رو اشتباه گرفتی و خب حمله به لیبرالیسم خیلی به نکات مورد نظر من ربط نداره، و تازه با حملاتی که سرشار از نمونه های ناقص هست هم میخوای چیزی رو رد کنی که مدل پیشنهادی جایگزینت به مراتب بدتر از اون هست.
من از سقوط لیبرالیسم قطعا خوشحال میشم ولی نه وقتی در برابر سنت گرایی چنین اتفاقی رخ بده.