
نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
به دید من اینها بیش از اندازه فانتزیپرورانه میایند, بویژه اینکه این نگرهی «روانیان در برابر درخودماندگان» بیش از اندازه سادهوارانه
آدمها را دو دسته کرده است, هنگامیکه در واقعیت بیشتر میخورد هر کس بسته به بافتار و پریستارهای پیرامون خود گه اینجور باشد
و گه آنجور.
همانجور که یک آلفا نیز همواره آلفا نیست, ولی ذهن آدمی از آنجاییکه بیش از اندازه نیرومند نیست همواره میکوشد چیزها
را به الگوهای ساده و هضمپذیر ساده کند اینجور میانگارد که آلفا همیشه آلفاست, هنگامیکه اگر نیک در زندگی یک مرد آلفا
نگریسته شود دیده میشود که در گذر سالها چه اندازه فراز و نشیب میگذراند و همین آلفا یکجا بتاست, یکجا آلفا و تنها رویهمرفته,
از آنجاییکه در نگاه ناظر بیرون, در بیشتر زمانها آلفا آمده ناگاه فرایافت آلفامنشی کسی از «بیشتر زمانها» به «همیشه» دگرگون شده.
این تغییر «۹۵% به ۱۰۰%» را بسیار میبینید, برای نمونه اگر شما بگویید «بیشتر دخترها در ریاضی بد اند» ناگهان میبینند که مشتی
آدم سرتان ریختهاند که میگویند «کی گفته همهی دخترها در ریاضی بد اند؟؟! من یکیشان را میشناسم که بهمان و بیسار و ...»
گفتمان فندآوری یک پرسمان اندیشیک است و آنرا نمیتوان «باور» خشک و خالی انگاشت. اگر بیشتر از هر چیز دیگری من
به آن میپردازم ازینروست که ارزش و اثرگذاریای که در زندگی ما دارد بسادگی, بیشتر از هر چیز دیگریست.
اینکه روباتهای هوشمند دارند ساخته میشوند از «باورهای درخودماندهی من» نیست, بساکه از واقعیتهای
پیش پا افتادهی پیرامون ما است. پیدایش و پیشرفت هوشوارهها یک امر واقعیست, دستکاری ژنتیکی
یک امر واقعیست و ساخت ابزارهای مغزخوانی و مغزشویی نیز بهمانند, امرهایی واقعیت و اندر رویداد.
همسنجی تکنولوژی با کمونیسم نیز همسنجی نابجاست, زیرا خود کمونیسم در بستر تکنولوژی تعریف میشود و دربارهی
برتری یا کهتری یک سیستم سخن میگوید, هنگامیکه تکنولوژی دربارهی نیستی یا هستی آدمی. زمانیکه آدمی به «تکینگی
فندین / technological singularity» دست یابد همهی آدمی میتواند بآسانی نیست و نابود شود و ازینرو گیر به
تکنولوژی نه «استثمار \ بهرهکشی» بساکه گرایشی ما, بویژه من, به فرازیستن (survival) و بردهی سیستم نشدن است.