• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 79

    جُستار: علمِ ضد خدا، به سمت اثبات خدا پیش می رود

    Hybrid View

    1. #1
      رهگذر
      Points: 213, Level: 4
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
      Overall activity: 99.0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      حق گرا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Mar 2017
      نوشته ها
      22
      جُستارها
      0
      امتیازها
      213
      رنک
      4
      Post Thanks / Like
      سپاس
      5
      از ایشان 10 بار در 8 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      با درود

      چنانکه قبلا هم بیان کردم تمام این گره های کور معرفتی با درک دست وحدت وجود یکی بعد از دیگری قابل گشودن است
      در خصوص ظاواهر ادیان که با عقل ،علم و اخلاق تناقض اشکار دارد تمام مشکل به دیک نادرست از خدا و وحی برمیگردد یعنی اگر ما خدا را به درستی بشناسیم و جایگاه انسان را در سیستم وجود بیابیم متوجه میشویم که خدا انسان وار نیست بلکه خدا حقیقت و اصل هستی است که مجرد محض است و تمام این صفاتی که در ادیان به ان داده شده در ظرف معمرفتی بشریت است و اگر این درک شود متوجه خواهیم شد که رابطه مستقیم انسان و خدا به ان شکل که در ادیان بیان شده مطلقا ناممکن است ولی به ان معنی نیست که انبیا به دورغ خود را مرسل و مبعوث از طرف خدا دانسته اند بلکه حقیقت این است که انسان میتواند با طی مراحلی که عمده ان نفی خود و دیگر خواهی در سطوح مختلف است ضمیر وجود خود را با دیگر خواهی و نفی عالم مادی به مرتبه ای برساند که قادر به درک حقیقت هستی گردد و حقایق مجرد را در سطح درک و معرفت خود (که این خود نیز از نظر معرفتی تابع زمان و مکان است ) تنزیل دهد پس انچه انبیا بیان کرده اند میزان درک انها از حقیقت است نه همه حقیقت درست مانند این که ما یک حقیقتی داریم به نام آب که بیشکل است و ان را در هر ظرفی بریزی خود را شبیه ان ظرف میکند لذا ما در ظرفهای مختلف ابهایی به شکل ان ظروف داریم و این تفاوت در اشکال و حجمهای مختلف دلیل بر این نیست که چند نوع اب داریم بلکه نشان از این دارد که اب حقیقتی واحد دارد که میتواند خود را به هر شکلی در اورد .بنابر این انچه انبیا بیان کرده و اندکی در اشکال با ادیان دیگر متفاوت است به دلیل ظرف معرفتی که حاصل زمان و مکان است میباشد .
      بنابر این ظاهر هر دینی تنها متناسب با شرایط معرفتی ان دوران است و قابلیت انتقال به زمان دیگر را ندارد ولی باطن تمام ادیان حقیقتی واحد است که به نفی خود و دیگر خواهی برای تقرب به اصل وجود بر میگردد که ظهورش در ان دوران تنها متناسب با ان دوران است و به همین خاطر است که هر پیامبری ظهور کرده دست به اصلاحاتی دین قبلی زده و تقریبا تمام انها توسط طرفداران دین قبلی نفی شده اند .
      لذا ظاواهر دین اگر نتوانند هدف اصلی دین را که کمک به کمال انسانی است را محقق کنند خود به خود منسوخ میشوند وما اگر دین را بخواهیم خلاصه کنیم در یک کلام به دیگر خواهی ونفی خود خواهیم رسید . پس اگر احکام هر دینی نتواند این مهم را عملی کند اصلا دین نیست زیرا در دین حقیقی ما هیچ نفعی به خدا نمی توانیم برسانیم بلکه باید از طریق کمک به دیگران به اصل وجود که هستی بخش مطلق است برسیم زیرا در عالم هستی منیت با حق پرستی قابل جمع نیست و راه رسیدن به تکامل جز از راه دیگر خواهی ممکن نیست البته این دیگر خواهی در حقیقت عین خود خواهی است منتها فرق این خو دخواهی اصلی با ان خو خواهی کذایی فاصله بسیار است زیرا در خود خواهی عالم حیوانی ما باید دیگران را فدای خود کنیم ولی در خود خواهی حقیقی خود را فدای دیگران میکنیم وخود خواهی ما عین دیگر خواهی است . واین خلاصه مسیر تکامل انسان است که ریشه اخلاق و باطن ادیان است .
      اما در خصوص تباین ادیان با علم نیز چنان که بیان شد علم ادیان منحصر به علم زمان خویش است و ادیان در حقیقت مربوط به علم خود سازی است و کانال و روش علم تجربی در دستگاه خلقت از راه تعقل و کوشش و خطاست و تنها از این طریق است که بشر میتواند از رموز هستی در جنبه مادی پرده بردارد و این به این معنی است که تمام دانشمندان خود پیامبران عرصه علم هستند و تمام اکتشافات به نوعی الهام الاهی محسوب میشود و خواست الهی بر این است که انسان هم در حوزه علم و هم در حوزه اخلاق خود حقایق هستی را کشف کند تا لایق مقام خلیفه الاهی گردد و از همین جا به دو نکته اصلی اشاره میکنم یکی مسئله جبر و اختیار است که خلاصه ان این است که بشر وقتی به کمال میرسد که بتواند با تمام جبرهای بیرونی و درونی مقابله کرده و با قدرت اختیار جبر شکنی کند لذا هر قدم که بشر در علم پیشرفت میکند و هر قدم که در اخلاق رشد کند به نوعی جبر شکنی و کمال بشریت محسوب میشود .
      نکته دیگر اینکه خیر و شر تنها در حوزه معرفتی بشر صدق میکند و اصلا در مرتبه اصل وجود خیر و شری معنی ندارد زیرا خیر و شر یا به طبیعت برمیگردد یا به رفتارهای انسانی
      در بعد رفتارهای انسانی تماما به اختیار انسان برای صعود از مرتبه ای به مرتبه دیگر بر میگردد که خود داخل در اصل وجود است یعنی اگر طبق عالم حیوانی عمل کند بر حق است و اگر طبق عالم انسانی و دیگر خواهی عمل کند باز هم حق است و هر دو به خدا بر میگردند پس از نگاه کلان وجودی برای خدا که اصل وجود است تفاوتی ندارد ولی برای انسان که تکاملش در دیگر خواهی است در یک سمت صعود است و در سمت دیگر سقوط .
      در بعد شرور طبیعت و رابطه ان با انسان نیز از نظر ما مثلا زلزله یک شر است ولی از نظر اصل وجود که تمام مراتب وجود جلوه او هستند و هر مرتبه طبق قوانین خود عمل میکند این تنها یک تقابل مراتب وجود است که در عالم هستی مدام در جریان است و مراتب وجود مدام در حال تغییر و تحول هستند .
      این چند نکته را گفتم تا گواهی بر ادعای قبلی باشد که بیان کردم وحدت وجود همان حلقه اتصال علوم و گره گشای تمام معضلات تفکری بشر است که متاسفانه هر گز بشر درک درستی از ان نداشته ولی به گمانم مسیر تکامل بشر به درک این حقیقت بسیار نزدیک شده .
      البته هر کدام از این مباحث خود میتواند در چنیدن شاخه به طور مفصل بحث و بررسی شود و این تنها نمونه ای از خلوار بود تا دوستان از هر زاویه که خواستند وارد شوند و اگر خدا بخواهد لایق پاسگوئی باشم .در پناه حق
      با سپاس

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از حق گرا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      folaani (03-30-2017)

    3. #2
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی حق گرا نمایش پست ها
      ...
      بد نبود ولی بنظرم درمورد دیگرخواهی یک مقدار اغراق میکنید!
      شاید هم برای انسانهایی در سطح روحانی ما، دیگرخواهی فقط تا یک حدی ممکن/عاقلانه است. مثلا من هرچه فکر میکنم توی کتم نمیرود که خودم را تحت هر شرایطی فدای دیگران کنم، آن هم چه دیگرانی مثلا یک مشت آدم دوزاری شارلاتان؟ این خشم مرا برمی انگیزد! مگر اینکه اول/همزمان منافع خودم هم کم و بیش حفظ شود.
      بهرحال شما هم شاید دارید یک اشتباه مطلق گرایان و افراطی های مذهبی را تکرار میکنید و آن اینکه مدام دم از دیگرخواهی میزنید، درحالیکه هرچیزی یک مراتب و ظرفیت و سیرتکاملی را طلب میکند و اکثریت مطلق انسانها در سطحی نیستند که بتوانند این دیگرخواهی را بقدر کافی درک و عمل کنند، و اگر تلاش و سعی در تلقین و اجبار در این راه داشته باشند چه بسا هم که در کل و در نهایت به نتایج منفی بیانجامد (مثلا سرخوردگی) و مایهء پشیمانی شود. اصلا شاید یکی از دلایلی که خود بنده از دین کلاسیک زده شدم همین نفی بیش از حد خودخواهی بود.

      پس همیشه سعی کنید در گفته هایتان نسبیت را رعایت کرد و از سطح معمول انسانها خیلی بالاتر نروید چون عملا قابل درک و عمل نخواهد بود بلکه میتواند گمراه کننده و آزاردهنده و خسارت آفرین باشد.
      ضمنا گاهی جواب صریح چیز خوبیست! مثلا من از شما این سوال صریح را دارم: به تجربه و عقل خود سودی در نماز خواندن ندیده ام و وجدانم نیز میگوید خویش را بیهوده برای پیروی از این کلیشه های مبهم آزار نده؛ آیا در این صورت بنده مجاز هستم که نماز نخوانم؟ آیا بنظر شما نماز بر من هم واجب است و نخواندن آن برایم باعث گناه میشود؟
      لطفا جواب صریح بفرمایید: بله - خیر - نمیدانم - یا نمیخواهم در این مورد نظری بدهم! (فکر میکنم بالاخره هرکسی حق این گزینهء آخری را هم دارد).

      راستی مطالب شما جالب است، اما آنها را در این فروم که کاربر و بازدید زیادی ندارد درج میکنید، ضمنا این فروم در ایران فیلتر است و از سوی دیگر بخاطر ظاهر و محتوای ضد دین و ضدنظام آن خیلی ها جرات نمیکنند یا تمایل ندارند مطالب آن را نگاه کنند، آیا اگر مطالب خود را در یک فروم دیگری مثل فروم هممیهن نیز درج کنید مفید نیست؟

    4. #3
      رهگذر
      Points: 213, Level: 4
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
      Overall activity: 99.0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      حق گرا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Mar 2017
      نوشته ها
      22
      جُستارها
      0
      امتیازها
      213
      رنک
      4
      Post Thanks / Like
      سپاس
      5
      از ایشان 10 بار در 8 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی folaani نمایش پست ها
      بد نبود ولی بنظرم درمورد دیگرخواهی یک مقدار اغراق میکنید!
      شاید هم برای انسانهایی در سطح روحانی ما، دیگرخواهی فقط تا یک حدی ممکن/عاقلانه است. مثلا من هرچه فکر میکنم توی کتم نمیرود که خودم را تحت هر شرایطی فدای دیگران کنم، آن هم چه دیگرانی مثلا یک مشت آدم دوزاری شارلاتان؟ این خشم مرا برمی انگیزد! مگر اینکه اول/همزمان منافع خودم هم کم و بیش حفظ شود.
      بهرحال شما هم شاید دارید یک اشتباه مطلق گرایان و افراطی های مذهبی را تکرار میکنید و آن اینکه مدام دم از دیگرخواهی میزنید، درحالیکه هرچیزی یک مراتب و ظرفیت و سیرتکاملی را طلب میکند و اکثریت مطلق انسانها در سطحی نیستند که بتوانند این دیگرخواهی را بقدر کافی درک و عمل کنند، و اگر تلاش و سعی در تلقین و اجبار در این راه داشته باشند چه بسا هم که در کل و در نهایت به نتایج منفی بیانجامد (مثلا سرخوردگی) و مایهء پشیمانی شود. اصلا شاید یکی از دلایلی که خود بنده از دین کلاسیک زده شدم همین نفی بیش از حد خودخواهی بود.

      پس همیشه سعی کنید در گفته هایتان نسبیت را رعایت کرد و از سطح معمول انسانها خیلی بالاتر نروید چون عملا قابل درک و عمل نخواهد بود بلکه میتواند گمراه کننده و آزاردهنده و خسارت آفرین باشد.
      ضمنا گاهی جواب صریح چیز خوبیست! مثلا من از شما این سوال صریح را دارم: به تجربه و عقل خود سودی در نماز خواندن ندیده ام و وجدانم نیز میگوید خویش را بیهوده برای پیروی از این کلیشه های مبهم آزار نده؛ آیا در این صورت بنده مجاز هستم که نماز نخوانم؟ آیا بنظر شما نماز بر من هم واجب است و نخواندن آن برایم باعث گناه میشود؟
      لطفا جواب صریح بفرمایید: بله - خیر - نمیدانم - یا نمیخواهم در این مورد نظری بدهم! (فکر میکنم بالاخره هرکسی حق این گزینهء آخری را هم دارد).

      راستی مطالب شما جالب است، اما آنها را در این فروم که کاربر و بازدید زیادی ندارد درج میکنید، ضمنا این فروم در ایران فیلتر است و از سوی دیگر بخاطر ظاهر و محتوای ضد دین و ضدنظام آن خیلی ها جرات نمیکنند یا تمایل ندارند مطالب آن را نگاه کنند، آیا اگر مطالب خود را در یک فروم دیگری مثل فروم هممیهن نیز درج کنید مفید نیست؟


      قسمت اعظم جواب شما در مطالبی که در جستار «عرفان چیست» بیان شد زیرا سوال تقریبا مشترک بود مضاف برا ین که اگر دقت کنیم بنده عرض کردم سیتم فطری بشر بسیار هوشمند است و اگر درست به کار گرفته شود خود به خود و مرحله به مرحله با افزایش مراتب افزایش ظرفیت نیز به ما عطا می کند و اینکه ما گاهی سرخورده میشویم دو علت دارد .یا لقمه را بزرگتر از دهن برداشته و به عبارتی مثلا از دنده یک یک دفعه به دنده چهار پریده و رعایت سلسله مراتب را نکرده ایم و یا اینکه ذهنیت غلطی از نفی خود داشته و مثلا توقع داشته ایم که اگر جایی کار خیر کرده و از خود گذشته ایم باید سریع عکس العمل ان را ببینیم و یا اینکه خدا مثلا در جای دیگر هوای ما را داشته باشد و اتفاقا من در هر دو مورد تجربه اش را داشته و خود نیز به ورطه خطرناکی افتاده و از اساس منکر همه چیز شدم ولی از ان جا که سیتم الاهی به گونه ای است که نیت خیر و نفی خود نزد خدا گم نمی شود این دفعه این خود خدابود که در جای خود و به وقتش دست گیری کرد
      گرچه حافظ در رنجش زدو پیمان بشکست /لطف او بین که به صلح از در ما باز امد
      نکته دگر انکه ما حقیقتا در نفی خود چیزی از دست نمی دهیم بلکه در واقع خود را پرورش میدهیم و به عبارتی ما در دیگر خواهی که به نفی خود منجر میشود از دیگران استفاده ابزاری میکنیم و در حقیقت ماجرا به خود خدمت میکنیم و در درون خود با گزینش گرایشات بهتر در درون به بقا اصلح دست پیدا میکنیم به عبارت روشن ترنظام هستی به گونه ای تنظیم شده که با وجود اختلاف در تمام زمینه ها این فرطت برای ما فراهم میشود که با استفاده از هم به کمال میرسیم مثلا غنی با فقیر و فقیر با غنی ،قوی با ضعیف و ضعیف با قوی و.. در حقیقت سیتم بشری نیز مانند سیستم مکانیکی باید اجزایی متفاوت داشته باشد تا این اجزا با هم جفت شوند و مجموعه واحدی را به حرکت دراورند .
      بنابر این نظام هستی در مرتبه بشریت قانون خاص خود را دارد که در یک کلام دیگر خواهی و نفی خود است حال اگر کسی توانست خود را با این شرایط سازگار کرد که برد کرده در غیر این صورت محکوم به قانون دیگر میشود
      یعنی نظام هستی یک ابر نرم افزار بسیار پیچیده است که برای هر عمل اختیری ما برنامه دارد و ما اجبارا در این نرم افزار هستیم ولی این اختیار را داریم که کدام مسیر را انتخاب کنیم درست مانند نرم افزار رایانه که برای هر کلیدی برنامه تعریف کرده و شما نمی توانی خارج از این برنامه عمل کنی ولی این اختیار را داری که با زدون دکمه های درست بهترین استفاده را از این نرم افزار بیری

      در خصوص سوال از نماز
      مشکل شما با نماز علتش این است که فلسفه درست ان را نشناخته ای و تنها به قالب ان نگریسته ای از نگاه ما نماز یک تمرین است برای اینکه شما اولا بتوانی با رکوع و سجود ان تکبر و خودبینی خود را بشکنی تا بتوانی با تمرین و تکرار این خود شکنی را در ذهنت ملکه کنی تا بتوانی در نبرد با خود که کل عرصه زندگی را در بر میگیرد تقویت شوی .
      نکته دیگر در مورد نماز این است که نماز به ما کمک میکند با یاد اوری یاد خدا پنج بار در روز بر یکی از جبرهای درونی یعنی گرایش به ماده و فراموشی معنا غالب اییم و به مرور زمان حضور خدا را در خود پررنگ کنیم تا جایی که هیچگاه بین خود و او فاصله ای نبینیم و تمام حرکات و اعمال ما تبدیل به نماز گردد البته این درک حضور خدا مستلزم عوامل دیگر هم هست ولی نماز نیز در این راستا میتواند کارگشا باشد .البته نماز محاسن دیگری هم دارد ولی مهمترین انها همین است حال اگر با این دید به نماز نگاه کنی میتوان گفت نماز به هر شکلی و در هر زمانی میتواند محقق شود و در حقیقت نماز یک حقیقت است که میتواند به هر شکلی جلوه کند البته این جنبه فردی ان است که میتوان قالب شکنی کرد ولی بعد دیگر نماز بعد احتماعی ان است که به نسبت تاثیری که بر دیگران میتواند داشته باشد کمی دست و بال ما را میبندد که خود بحث مفصلی است
      بنابر این نماز اگر باطنش درک نشود ونتواند ان دو هدف را محقق سازد عملا به هیچ دردی نمی خورد زیرا نماز صرفا برای انسان است و مطلقا سودی برای خدا ندارد و اگر نتواند نفعی به ما برساند بیفایده خواهد بود .
      لذا بنده شما را اگر متدین و مقید به دین هستید به باطن گرایی در کلیه احکام دعوت میکنم زیرا تمام احکام در ادیان در جهت دوری از خود و نزدیکی به حضرت حق است و اگر فلسفه ان به درستی درک شود به راحتی میتوان احکام را به روز کرد و ان را به بهترین شکل در مسیر تکامل به کار برد در غیر این صورت تنها وبالی است که ما را از معنویت دور خواهد کرد و شامل تمام احکام در هر دینی میشود و هیچ دین و ایینی از این قاعده مستثنا نیست



      اتفاقا در شبکه هم میهن هم فعال هستم اما انتخاب این شبکه به این علت است که غالبا خدا ناباور یا ندانم گرا هستند و انصافا با وجود کمیت از نظر کیفی در سطح بالایی قرار دارد و کاربران فعال ان از قدرت تجزیه و تحلیل خوبی برخوردار هستند و این برای بنده که دو هدف را دنبال میکنم مکان مناسبی است
      ان دو هدف این است که هدف اصلی من مبارزه با بیخدایی است و هدف دوم این است که دوست دارم افکارم نقد شوند و برای این کار احتیاج به نقاد قوی دارم تا بتوانم افکارم را تست کنم
      با سپاس
      ا

    5. یک کاربر برای این پست سودمند از حق گرا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      folaani (04-02-2017)

    6. #4
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی حق گرا نمایش پست ها
      مشکل شما با نماز علتش این است که فلسفه درست ان را نشناخته ای و تنها به قالب ان نگریسته ای از نگاه ما نماز یک تمرین است برای اینکه شما اولا بتوانی با رکوع و سجود ان تکبر و خودبینی خود را بشکنی تا بتوانی با تمرین و تکرار این خود شکنی را در ذهنت ملکه کنی تا بتوانی در نبرد با خود که کل عرصه زندگی را در بر میگیرد تقویت شوی.
      اولا در خودم تکبر و خودبینی نامعقولی نمیبینم که بخوام بشکنمش.
      یعنی اصولا تکبر و خودبینی برام زیاد مفهوم نیست. من فقط دنبال منافعم هستم، ولی غرور ندارم به اون شکل. خدا رو هم قبول دارم و حاضرم در برابرش کرنش کنم، ولی نماز یه چیز کلیشه ای تکراری بی معنیه از نظر من که فقط زحمت و اتلاف وقت و انرژی بی مورده برام.
      نکته دیگر در مورد نماز این است که نماز به ما کمک میکند با یاد اوری یاد خدا پنج بار در روز بر یکی از جبرهای درونی یعنی گرایش به ماده و فراموشی معنا غالب اییم و به مرور زمان حضور خدا را در خود پررنگ کنیم تا جایی که هیچگاه بین خود و او فاصله ای نبینیم
      خب من همینطوریش هم همیشه تمایل زیادی به ماده گرایی ندارم!
      البته تا ببینیم تعریف و منظور از ماده گرایی چیه. چون بهرحال ما در این جهان مادی داریم زندگی میکنیم و مجبوریم برای خودمون امکانات مادی خاصی رو فراهم کنیم. مثلا من میبینم توی این دنیا باید تلاش کرد قوی شد چون بقول معروف ضعیف در این دنیا پایمال میشه، بخاطر همین همیشه دنبال قدرت بوده و هستم و مثلا ورزش میکنم، به دانش و توانایی های علمی و تخصصی و کلا زندگی خودم اضافه میکنم؛ منظورم از ماده لزوما پول نیست، بلکه بیشتر قدرتهای اصیل و درونیه (قدرت بدنی و جنگندگی، قدرت روح و روان و ذهن و علم و ...).

      ولی بعد دیگر نماز بعد احتماعی ان است که به نسبت تاثیری که بر دیگران میتواند داشته باشد کمی دست و بال ما را میبندد که خود بحث مفصلی است
      منظورتون رو از این قسمت متوجه نشدم.

    7. #5
      رهگذر
      Points: 213, Level: 4
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
      Overall activity: 99.0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      حق گرا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Mar 2017
      نوشته ها
      22
      جُستارها
      0
      امتیازها
      213
      رنک
      4
      Post Thanks / Like
      سپاس
      5
      از ایشان 10 بار در 8 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی folaani نمایش پست ها
      اولا در خودم تکبر و خودبینی نامعقولی نمیبینم که بخوام بشکنمش.
      یعنی اصولا تکبر و خودبینی برام زیاد مفهوم نیست. من فقط دنبال منافعم هستم، ولی غرور ندارم به اون شکل. خدا رو هم قبول دارم و حاضرم در برابرش کرنش کنم، ولی نماز یه چیز کلیشه ای تکراری بی معنیه از نظر من که فقط زحمت و اتلاف وقت و انرژی بی مورده برام.

      جواب
      خود بینی و نفی خودی که مد نظر بنده است بسیار پیچیده تر و تو ر تو تر از این است که شما گمان کنی از ان مبرا هستی زیرا این گراایشات ذاتی ماست و خروج از ان غایت کمال بشریت است که در جستار عرفان چیست در جواب یکی از دوستان بیان شد و بیان شد که نماز ظاهری که در ادیان به اشکال مختلف وجود دارد یک استارت اولیه است که شما مرحله به مرحله بتوانی بر این گرایشات خود خواهنه فائق ایی تا تانایی درک بهتر خود و سپس خالق خود را داشته باشی و چنان که بیان کردم بنده اصلا تاکیدی بر ظاهر خاصی از نماز ندارم و معتقدم نماز به هر شکلی که باشد میتواند ما را به کمال نزدیک کند اگر به باطن ان توجه شود

      شما
      خب من همینطوریش هم همیشه تمایل زیادی به ماده گرایی ندارم!
      البته تا ببینیم تعریف و منظور از ماده گرایی چیه. چون بهرحال ما در این جهان مادی داریم زندگی میکنیم و مجبوریم برای خودمون امکانات مادی خاصی رو فراهم کنیم. مثلا من میبینم توی این دنیا باید تلاش کرد قوی شد چون بقول معروف ضعیف در این دنیا پایمال میشه، بخاطر همین همیشه دنبال قدرت بوده و هستم و مثلا ورزش میکنم، به دانش و توانایی های علمی و تخصصی و کلا زندگی خودم اضافه میکنم؛ منظورم از ماده لزوما پول نیست، بلکه بیشتر قدرتهای اصیل و درونیه (قدرت بدنی و جنگندگی، قدرت روح و روان و ذهن و علم و ...).

      جواب
      این گرایشات مختلف در وجود ما مانند حب قدرت ،ثروت ،زیبایی.حقیقت و...همگی در جای خود به حق هستند منتها چون انسان موجودی دو بعدی است این گرایشات در هر بعدی معنی خاصی پیدا میکند به عبارت دیگر این حقایق ذو مراتب هستند که در هر مرتبه تجلی خاص ان مرتبه را دارند .مثلا همین قدرت که بیان فرمودی از جنبه عالم مادی و حیوانی ما همان است که در عالم حیوانات هست منتها با قدرت تعقل اشکال ان پیچیده تر و گسترده تر میشود لی ماهیت ان یکسان است و ان در یک جمله یعنی دیگران را فدای خود کردن یا کسب قدرت به هر شکل ممکن .اما در عالم انسانی کسب قدرت دقیقا معنی متضادی پیدا میکند زیرا کمال عالم انسانی با کمل عالم حیوانی دو مقوله متفاوت است یعنی کمال عالم حیوانی حفظ خود و خود خواهی است ولی کمال عالم حیوانی در دیگر خواهی و نفی خود است لذا قدرت در عالم انسانی به این است که شما بتوانی هر چه بیشتر خود خواهی خود را نفی کنی و به عالم دیگر خواهی راه پیدا کرده و از قوانین عالم ما که فنا و تغیر و تحول مدام در چرخه حیات است نجات پیدا کنی و به عالم مجردات که عالم بقا و پایداری است راه پیدا کنی و به اصل وجود نزدیک گردی پس در حقیقت شما در عالم انسانی به دیگر خواهی به قدرت میرسی ولی در عالن حیوانی با خود خواهی و نفی دیگران به عبارت روشن تر خو خواهی و قدرت عالم انسانی به اثبات دیگران منجر میشود ولی قدرت عالم حیوانی با نفی دیگران اثبات میشود و این یعنی تکامل انسانی از علم حیوانی

      شما
      منظورتون رو از این قسمت متوجه نشدم.
      جواب
      یعنی شما مثلا وقتی در یک محیط مذهبی زندگی میکنی و پایبندی یا عدم پایبندی شما به ظاهر احکام مانند نماز بر دیگران تاثیر مثبت یا منفی دارد شما اگر چه میتوانی بدون نیاز به ظاهر نماز به خدا نزدیک شوی یعنی از ظاهر به باطن شریعت رهنمون شده ای و اصلا تمام اعمالت در طی روز به نوعی نماز محسوب میشود زیرا خدا را همیشه و همه جا حاضر میبینی و ان را در درون خو مییابی دیگر نماز ظاهری در اوقات مشخص مفهومی ندارد (مانند حضرت علی و زرگان دگر )ولی باز هم بنا به مصالحی به ظاهر ان پایبند میمانی هرچند عملا دیگر نماز ظاهری سودی به حال شما ندارد . مانند کسی که فیزیک معمولی را پشت سر گذرانده و با شناخت فیزیک کونتوم پی برده که بسیاری از قوانین فیزیک به ان اقتدار قبلی نیست ولی باز هم برای دانش اموزان متوسطه همان علوم را تجویز و تدریس میکند زیرا درک کوانتوم را مستلزم درک ابتدائی فیزیک میداند و این مسیر بید پله ای طی شود تا درک ان ممکن باشد .
      امید که مطلب رسا بیان شده باشد
      با سپاس

    8. #6
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی حق گرا نمایش پست ها
      خود بینی و نفی خودی که مد نظر بنده است بسیار پیچیده تر و تو ر تو تر از این است که شما گمان کنی از ان مبرا هستی زیرا این گراایشات ذاتی ماست و خروج از ان غایت کمال بشریت است که در جستار عرفان چیست در جواب یکی از دوستان بیان شد و بیان شد که نماز ظاهری که در ادیان به اشکال مختلف وجود دارد یک استارت اولیه است که شما مرحله به مرحله بتوانی بر این گرایشات خود خواهنه فائق ایی تا تانایی درک بهتر خود و سپس خالق خود را داشته باشی و چنان که بیان کردم بنده اصلا تاکیدی بر ظاهر خاصی از نماز ندارم و معتقدم نماز به هر شکلی که باشد میتواند ما را به کمال نزدیک کند اگر به باطن ان توجه شود
      ...
      این گرایشات مختلف در وجود ما مانند حب قدرت ،ثروت ،زیبایی.حقیقت و...همگی در جای خود به حق هستند منتها چون انسان موجودی دو بعدی است این گرایشات در هر بعدی معنی خاصی پیدا میکند به عبارت دیگر این حقایق ذو مراتب هستند که در هر مرتبه تجلی خاص ان مرتبه را دارند .مثلا همین قدرت که بیان فرمودی از جنبه عالم مادی و حیوانی ما همان است که در عالم حیوانات هست منتها با قدرت تعقل اشکال ان پیچیده تر و گسترده تر میشود لی ماهیت ان یکسان است و ان در یک جمله یعنی دیگران را فدای خود کردن یا کسب قدرت به هر شکل ممکن .اما در عالم انسانی کسب قدرت دقیقا معنی متضادی پیدا میکند زیرا کمال عالم انسانی با کمل عالم حیوانی دو مقوله متفاوت است یعنی کمال عالم حیوانی حفظ خود و خود خواهی است ولی کمال عالم حیوانی در دیگر خواهی و نفی خود است لذا قدرت در عالم انسانی به این است که شما بتوانی هر چه بیشتر خود خواهی خود را نفی کنی و به عالم دیگر خواهی راه پیدا کرده و از قوانین عالم ما که فنا و تغیر و تحول مدام در چرخه حیات است نجات پیدا کنی و به عالم مجردات که عالم بقا و پایداری است راه پیدا کنی و به اصل وجود نزدیک گردی پس در حقیقت شما در عالم انسانی به دیگر خواهی به قدرت میرسی ولی در عالن حیوانی با خود خواهی و نفی دیگران به عبارت روشن تر خو خواهی و قدرت عالم انسانی به اثبات دیگران منجر میشود ولی قدرت عالم حیوانی با نفی دیگران اثبات میشود و این یعنی تکامل انسانی از علم حیوانی
      خب همهء این حرفایی که میزنید در تئوری قشنگه، ولی این تئوری ها کاملا ثابت نشدن، و کسی حاضر میشه برای اونا مایه بذاره که مثلا ایمان قوی ای داشته باشه، درحالیکه اکثریت مردم ایمان قوی ندارن.
      بنده خودم حاضر نیستم برای چیزهایی که هنوز وجود و کیفیت اونا بر من اثبات نشده و درشون شک و ابهامات زیادی هست، زیاد از خودم مایه بذارم و خودم رو قربانی کنم!
      در حدی در زندگیم مقید هستم و به خودم زحمت میدم که بصورت تجربی و عقلانی و وجدانی برام توجیه کافی داشته باشه. مثلا سعی میکنم نان حرام نخورم (منظورم حق الناسه)، و انتظار دارم روزی ام هم بقدر کفایت باشه حداقل، که هست، و غیر از این باشه بعید میدونم بتونم برای مدت و سختی زیادی تحمل کنم.
      خب خیلی چیزهای دین و عرفان هست بنظر بنده در همین حد هم آدم عمل کنه در زندگی نتایج و نشانه هاش رو میتونه کاملا لمس کنه، چون خودم در زندگیم اینطور تجربه و حس داشتم و حتی در زندگی های دیگران هم دیده ام. و فکر میکنم همینقدر برای آدمهای بی ایمان کفایت میکنه و بهرصورت نمیتونن بیشتر هم باشن، و البته فکر میکنم باوجود همین حداقل ها هم آدم به مرور از نظر روحانی پیشرفت میکنه.

    9. #7
      رهگذر
      Points: 213, Level: 4
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
      Overall activity: 99.0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      حق گرا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Mar 2017
      نوشته ها
      22
      جُستارها
      0
      امتیازها
      213
      رنک
      4
      Post Thanks / Like
      سپاس
      5
      از ایشان 10 بار در 8 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی folaani نمایش پست ها
      خب همهء این حرفایی که میزنید در تئوری قشنگه، ولی این تئوری ها کاملا ثابت نشدن، و کسی حاضر میشه برای اونا مایه بذاره که مثلا ایمان قوی ای داشته باشه، درحالیکه اکثریت مردم ایمان قوی ندارن.
      بنده خودم حاضر نیستم برای چیزهایی که هنوز وجود و کیفیت اونا بر من اثبات نشده و درشون شک و ابهامات زیادی هست، زیاد از خودم مایه بذارم و خودم رو قربانی کنم!
      در حدی در زندگیم مقید هستم و به خودم زحمت میدم که بصورت تجربی و عقلانی و وجدانی برام توجیه کافی داشته باشه. مثلا سعی میکنم نان حرام نخورم (منظورم حق الناسه)، و انتظار دارم روزی ام هم بقدر کفایت باشه حداقل، که هست، و غیر از این باشه بعید میدونم بتونم برای مدت و سختی زیادی تحمل کنم.
      خب خیلی چیزهای دین و عرفان هست بنظر بنده در همین حد هم آدم عمل کنه در زندگی نتایج و نشانه هاش رو میتونه کاملا لمس کنه، چون خودم در زندگیم اینطور تجربه و حس داشتم و حتی در زندگی های دیگران هم دیده ام. و فکر میکنم همینقدر برای آدمهای بی ایمان کفایت میکنه و بهرصورت نمیتونن بیشتر هم باشن، و البته فکر میکنم باوجود همین حداقل ها هم آدم به مرور از نظر روحانی پیشرفت میکنه.
      با درود
      نکته اول اینکه فرضیه ای که بنده بیان کردم اثباتی دو زمانه دارد یعنی در یک سطح وظیفه من است که در برابر اصحاب اندیشه دلایل خود را مستدل بیان منم و سطح دیگر این است که ان را هر کسی باید در درون خود به اثبات برساند و خالق هستی تمام لوازم ان را در درون ما فراهم کرده که قبلا هم بیان شد ما هم به نیروی تعقل و هم با تدبر در گرایشات فطری درونی و محوریت وجدان قادر هستیم این فرضیه را اثبات کنیم و خواست خدا هم همین است که انسان خود اختیارا این اثبات را انجام دهد البته این را قبول دارم که گرایشات و قدرت تعقل و حتی اراده و همت در انسانها به یک اندازه نیست لذا نتایج نیز یکی نیست ولی باز هم این جبر های بیرونی و درونی حرف اخر را نمی زند و هر کس به وسع خود باید تلاش کند و خود همین تفاوتهاست که ضرورت انبیا و حکما را اثبات میکند زیرا این گونه افراد زحمت استخراج قوانین عالم معنا را بنا به استعداد ذاتی خود فراهم کرده و مستضعفین این عرصه از زحمات انها استفاده میکنند درست مانند همین تخصصهای علوم طبیعی که افراد مستعد هر کدام در زمینه ای به بشر خدمت میکنند و لایه های معرفت الاهی در عرصه عالم ماده را کشف میکنند و به این ترتیب عالم بشریت به عنوان یک مجموعه واحد در تمام ابعاد رشد میکند
      نکته دیگر اینکه عرفان قانون «همه یا هیچ »نیست بلکه یک حقیقت تشکیکی و ذو مراتب است که در تمام جنبه های زندگی جاریست و شما مختاری که هر چقدر مایلی در این راه گام برداری و به قول معروف «هر چقدر پول بدی اش میخوری » البته قبول دارم که مسیر مسیر دشواری است زیرا قالب شکنی عالم ماده در عین اینکه تمام بیرون و درون ما را به ماده می خواند کاری بس دشوار است زیرا شما میبایست با جبر شکنی از مرتبه مخلوقیت به عالم خالقیت گام برداری و این ارتقا مرتبه کمی نیست و به سختی ان می ارزد نکته دیگر اینکه این عرصه نیز مانند عرصه های عالم مادی پله پله است یعنی مانند یک وزنه بردار که ابتدا وزنه های سبک را بلند میکند و به مرور با تمرین مدام بر وزنه ها افزوده و نهایتا قادر میشود وزنه ای را بزند که شاید خودش هم تصور نمیکرد .
      نکته دیگر اینکه این نظریه دو نتیجه مشخص دارد یکی افزایش مرتبه انسانی و اثاری که مربوط به بعد از مرگ میشود ودیگری اثاری که در همین زندگی مادی دارد که حتی اگر مردم به حداقل این فرضیه که رعایت اخلاقیات سطح پایین است عمل کنند همین دنیا نیز به یک دنیای ایده ال تبدیل خواهد شد .بنابر این شما از هر زاویه به این دیدگاه نگاه کنی خیر محض است و هیچ زیان و شر حقیقی ندارد
      باسپاس

    10. یک کاربر برای این پست سودمند از حق گرا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      folaani (04-05-2017)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 62
      واپسین پیک: 12-14-2014, 10:43 PM
    2. ترور‌های پیامبر اسلام
      از سوی Theodor Herzl در تالار دین
      پاسخ: 2
      واپسین پیک: 05-03-2012, 05:14 AM
    3. پاسخ: 7
      واپسین پیک: 02-18-2012, 07:58 PM
    4. دوستی با مسلمانان و پیروان دیگر مذاهب
      از سوی Russell در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 11
      واپسین پیک: 02-17-2011, 11:09 PM
    5. کار گروهی پیدا کردن دلایل عقب ماندگی ایران
      از سوی sonic در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 21
      واپسین پیک: 01-24-2011, 04:03 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •