• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 76

    جُستار: شناختشناسی - Epistemology

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      مفهوم "من" در اینجا به عنوان بنیادی ترین اصل شناخت شناسی همچون مقوله ای جوهری و ذاتی مورد نظر است.
      اینکه تماشاگر ممکن است کیستی خود را به جای بازیگر بپندارد، تفاوتی در جایگاه اساسی "من" نخواهد داشت! زیرا همواره منی(چه بازیگر چه بیننده) ضرورتا وجود دارد به عنوان هستنده ای اداراک کننده.
      پس بحث ما در این تراز شناخت شناسی "کیستی" نیست. و مثال شما خدشه ای در آنچه بیان می کنم وارد نمی کند.

      چند مثال برای درک بهتر موضوع:
      - شخصی ممکن است در اثر تصادف، حافظه، نام و کیستی خود را به کلی فراموش کند، اما همچنان من(اساس وجود خود) را تصدیق کند.
      - من ممکن است تاکنون خود را انسانی بدانم دارای دست و پا و سر و بدنی هومنی با فلان کیستی و فلان هویت، اما ناگهان (همچون برخاستن از رویا)
      دریابم که بدنی حیوانی دارم و تاکنون به اشتباه می پنداشتم که انسان هستم. اما همچنان "منیت" به عنوان اساسی ترین اصل شناخت شناسی وجود داشتن مرا
      ضرورتا تایید می کند.
      - یا اینکه ما در مواجه با دیگر انسان ها هیچ دلیلی محکم تر از وجود شباهت در خودآگاهی خودمان در ارتباط با تایید خودآگاهی آنها نداریم. یعنی دیگر انسان ها ممکن است موجوداتی سایبورگ، روبات و یا زامبی باشند!

      نمونه‌های رویا نمونه‌های خوبی بودند, ولی آیا این «من» در خواب از میان نمیرود؟ آیا در خواب تاکنون
      پیش نیامده هیچکس یا هیچ‌چیز نباشید یا از بیخ بودن خودتان را بفراموشید؟
      از اینها میتوان برداشت کرد که من یک چیز دومّینه است و از پس هستی, فرا میرود.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      آن "من شک کننده " در فلسفه ی دکارت نیز، به کیستی دکارت محدود نمی شود. بلکه مفهومی جوهری، مطلق و ضروریست.
      همچنین دکارت آن را ابتدا صرفا به عنوان "چیزی فکر کننده" بیانگر اینکه چه در رویا و چه در اثر فریب الهه ای خبیث، در هر صورت "وجود دارد" بیان داشت. اما سپس در مقایسه ی ماهیت آن با دیگر تجربیات، ایده ها و پنداشت ها، تفاوت اساسی آن را تبیین نمود.
      که بگویایی نیست. آزمایش اندیشیکی دیگر, بیانگارید که کم کم از نیروی هشیاری و خودآگاهی کس با برداشتن
      مغز او کاسته میشود, او نخست یک کیستی و من دست نخورده دارد, سپس کمتر کمتر خودآگاه میشود و به تراز
      میمون‌های هوشمند فرو میافتد, و پس از آن کم کم به یک جاندار تبدیل میگردد که هیچ خودآگاهی ندارد و
      کم کم, به تراز گیاهی میرسد که هتّا ناخودآگاه هم دیگر ندارد و سراپا حس و کنش و واکنش گشته است.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      بالاخره اگر "زمان" چنانچه نیوتن معتقد بود هستی ای فربودین(مستقل از مغز ما) ندارد، در تراز بنیادین شناخت شناسی می شود=> توهم.
      من براستی درنمی یابم هنگامی که خودتان آن را مفهومی وابسته به مغز می دانید، چه طور ارزشی شناخت شناسی در این تراز گفتگو برایش درنظر می گیرید!

      این به فلسفه‌ی من بازمیگردد که در هم‌میهن بدان پیشتر پرداخته بودم. ترازهای هستی اینگونه‌اند:
      [indent]
      هستندگان (existent): دربرگیرنده‌ی هر چه پنداشتنی‌ و بودنی‌ست. نمونه‌وار اژدهای سه سر, یا اسب تک‌شاخ.
      باشندگان (being): هستنگانی که در کنار هستن نیز میباشند. برای نمونه اسب آبی, یا سگ دریایی.
      [indent]

      برخی از هستندگان را میتوان «شایندگان» برنگریست, نمونه‌وار اسب تکشاخ گرچه تنها یک پنداره است و
      براستی نمیباشد, ولی توانایی بودن را دارد. سه‌گوش چهارگوش در سوی دیگر, گرچه یک
      هستنده و یک چیز "پنداشتنی"‌ست ولی نمیتواند هرگز تجسم یافته و "بباشد".


      اینک, توّهم یک چیز "هستنده" است, ولی توّهمی که ساختارمند و فرنودین باشد دیگر تنها
      یک توهم نیست, بساکه یک انگاره است, برای نمونه, اسب بالدار.
      زمان در اینجا هستنده‌ای‌ست سراسر ساختارمند و فرنودین و نمیتوان آنرا
      در تراز نمونه‌وار "سه‌گوش چهارگوش" انگاشت و یکسان دید.


      دیگر اینکه، توضیحتان از ذهن، آگاهی و خودآگاهی از کجا نشات می گیرد؟ از تجربه و مشاهده؟ هنگامی که ما می دانیم به شدت غیرقابل اعتماد و دارای خطا هستند؟ و حتی خودشان برای شناسا شدن، به ذهنیت و آگاهی و خودآگاهی وابسته هستند؟!
      آیا این اصالت دادن شناخت به "تصویر" به جای "اصل" نیست؟
      به هر روی شناخت و آروین (تجربه) همه‌ی چیزی اند که ما داریم و میتوانیم تا جاییکه شدنی‌ست با
      کاربرد فرنودسار (منطق)
      بکوشیم به دریافتی درست از واقعیت برسیم. اینک اینکه هیچکس دریافت ۱۰۰% راستین ندارد به
      این معنی نیست که دریافت ۹۰% درست همانا یکسان با ۳۹% درست است.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      نمونه‌های رویا نمونه‌های خوبی بودند, ولی آیا این «من» در خواب از میان نمیرود؟ آیا در خواب تاکنون
      پیش نیامده هیچکس یا هیچ‌چیز نباشید یا از بیخ بودن خودتان را بفراموشید؟
      از اینها میتوان برداشت کرد که من یک چیز دومّینه است و از پس هستی, فرا میرود.
      کیستی من، بدن جسمانی و جهان اطراف در رویا ممکن است از میان بروند و دگرگون شوند، اما مفهوم "من"، بر اساس چیزی که در فلسفه دکارت بیان شده و
      در اینجا مورد تاکییدم می باشد، از میان رفتنی و فراموش شدنی نیست.
      بلکه به وارونه، معنای فراموش شدن، کیستی، واقعیت داشتن جهان خارجی همگی بدان وابسته است.

      من ممکن است هم اکنون در تایپ این مطالب در حال دیدن رویا باشم و این جهان رویایی بیش نباشد.
      حتی می توان قدم را فراتر گذاشت، من(کیستی ام) و جهان ممکن است در رویای پروانه ای وجود داشته باشم!
      اما همچنان "من" دلالت کننده ی هستی و به عنوان تنها معتبرترین مفهوم شناخت، ضرورتا وجود دارد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      که بگویایی نیست. آزمایش اندیشیکی دیگر, بیانگارید که کم کم از نیروی هشیاری و خودآگاهی کس با برداشتن
      مغز او کاسته میشود, او نخست یک کیستی و من دست نخورده دارد, سپس کمتر کمتر خودآگاه میشود و به تراز
      میمون‌های هوشمند فرو میافتد, و پس از آن کم کم به یک جاندار تبدیل میگردد که هیچ خودآگاهی ندارد و
      کم کم, به تراز گیاهی میرسد که هتّا ناخودآگاه هم دیگر ندارد و سراپا حس و کنش و واکنش گشته است.
      این توصیف بیولوژیکی و زیست شناسانه از ماجراست.
      در این تراز گفتگو(شناخت شناسی بنیادین)، با محدودیت ها و پیش انگاشت های فراوانی دست به گریبان است که پیش تر اشاره ای کردم.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      این به فلسفه‌ی من بازمیگردد که در هم‌میهن بدان پیشتر پرداخته بودم. ترازهای هستی اینگونه‌اند:[indent]
      هستندگان (existent): دربرگیرنده‌ی هر چه پنداشتنی‌ و بودنی‌ست. نمونه‌وار اژدهای سه سر, یا اسب تک‌شاخ.
      باشندگان (being): هستنگانی که در کنار هستن نیز میباشند. برای نمونه اسب آبی, یا سگ دریایی.[indent]

      برخی از هستندگان را میتوان «شایندگان» برنگریست, نمونه‌وار اسب تکشاخ گرچه تنها یک پنداره است و
      براستی نمیباشد, ولی توانایی بودن را دارد. سه‌گوش چهارگوش در سوی دیگر, گرچه یک
      هستنده و یک چیز "پنداشتنی"‌ست ولی نمیتواند هرگز تجسم یافته و "بباشد".


      اینک, توّهم یک چیز "هستنده" است, ولی توّهمی که ساختارمند و فرنودین باشد دیگر تنها
      یک توهم نیست, بساکه یک انگاره است, برای نمونه, اسب بالدار.
      زمان در اینجا هستنده‌ای‌ست سراسر ساختارمند و فرنودین و نمیتوان آنرا
      در تراز نمونه‌وار "سه‌گوش چهارگوش" انگاشت و یکسان دید.
      آری. "زمان" به همراه فضا، علیت و ویژگی های قابل تجربه ی ماده(بٌعد،وزن،جنبش و...) شناختی تجربی از جهان را ممکن ساخته اند. به طوری که
      زندگی در این جهان، بر طبق این اصول و سازوکارهای آن میسر است.
      اما از طرف دیگر، حتی این جهان و سازو کارهای تشکیل دهنده ی شناخت در آن(همچون زمان)، سابجکتیو و منحصر به سوژه ای که جهان را درک می کند هستند.
      اگر کسی مقوله ی زمان را همچون دیگران درک نکند و یا بدان پایبند نباشد، دیگر مشاهده کننده گان به صرف اینکه رفتار او و اسکن مغزی اش با دیگران متفاوت است،
      او را بیمار خوانده و دچار مشکلی مغزی در درک زمان می دانند.
      اما "زمان" هر چه قدر هم در این جهان، نقشی اساسی ایفا نماید، در این تراز گفتگو، چیزی جز توهم نیست. و توهم بودن آن را از هزاران سال پیش برخی فلاسفه
      همچون پارمنیدس بیان کرده بودند. اما فیزیک(شناخت تجربی) در همین چند قرن اخیر بدان پی برده است.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      به هر روی شناخت و آروین (تجربه) همه‌ی چیزی اند که ما داریم و میتوانیم تا جاییکه شدنی‌ست با
      کاربرد فرنودسار (منطق)
      بکوشیم به دریافتی درست از واقعیت برسیم. اینک اینکه هیچکس دریافت ۱۰۰% راستین ندارد به
      این معنی نیست که دریافت ۹۰% درست همانا یکسان با ۳۹% درست است.
      مشکل اینجاست که شما با عینک تجربه گرایی اصرار دارید به شناخت شناسی آن هم در بنیادی ترین تراز آن بپردازید!
      به همین خاطر اصل شناخت شناسی دکارت و سخنان مرا از پشت عینک تجربه گرایی و هیاهوی یافته های دانشیک مورد بررسی و توضیح قرار می دهید.

      اساسا شناخت حاصل شده از تجربه، فقط در این جهان دارای اعتبار، آن هم در میان دیگر تجربیات است. وگرنه "تجربه" به خودی خود در برابر فاعل شناسا
      هیچ ارزش مستقل شناخت شناسی ندارد!
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    3. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      کیستی من، بدن جسمانی و جهان اطراف در رویا ممکن است از میان بروند و دگرگون شوند، اما مفهوم "من"، بر اساس چیزی که در فلسفه دکارت بیان شده و
      در اینجا مورد تاکییدم می باشد، از میان رفتنی و فراموش شدنی نیست.
      بلکه به وارونه، معنای فراموش شدن، کیستی، واقعیت داشتن جهان خارجی همگی بدان وابسته است.

      من ممکن است هم اکنون در تایپ این مطالب در حال دیدن رویا باشم و این جهان رویایی بیش نباشد.
      حتی می توان قدم را فراتر گذاشت، من(کیستی ام) و جهان ممکن است در رویای پروانه ای وجود داشته باشم!
      اما همچنان "من" دلالت کننده ی هستی و به عنوان تنها معتبرترین مفهوم شناخت، ضرورتا وجود دارد.


      این توصیف بیولوژیکی و زیست شناسانه از ماجراست.
      در این تراز گفتگو(شناخت شناسی بنیادین)، با محدودیت ها و پیش انگاشت های فراوانی دست به گریبان است که پیش تر اشاره ای کردم.
      از دید منطق, زمانیکه کس به یاد نمیآورد "من" دارد پس این من بباید یک چیز نیازین و همیشه‌باشا نیست.

      اینکه شما نگاه تجربی یا زیستشناسانه را نمیپسندید چون با نگرش‌های دیگر همخوانی پیدا نمیکند از دید من
      فرنود بسنده نیست که کنار گذاشته بشوند. من, کیستی و ... همه خود برآمده‌ی تجربه و اندیشه میباشند و در
      روند شناخت‌شناسی, اینکه «دریافت» و «شناخت» ما از «من» از چه خاستگاهی برخاسته‌اند تجربه و اندیشه را نمیتوان نادیده انگاشت.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      مشکل اینجاست که شما با عینک تجربه گرایی اصرار دارید به شناخت شناسی آن هم در بنیادی ترین تراز آن بپردازید!
      به همین خاطر اصل شناخت شناسی دکارت و سخنان مرا از پشت عینک تجربه گرایی و هیاهوی یافته های دانشیک مورد بررسی و توضیح قرار می دهید.

      اساسا شناخت حاصل شده از تجربه، فقط در این جهان دارای اعتبار، آن هم در میان دیگر تجربیات است. وگرنه "تجربه" به خودی خود در برابر فاعل شناسا
      هیچ ارزش مستقل شناخت شناسی ندارد!
      مگر جهانی دیگر هم داریم؟
      همه‌ی راه‌ها از تجربه میگذرند و نمیتوان آنرا نادیده انگاشت!

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    4. #4
      رهگذر
      Points: 57, Level: 1
      Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
      Overall activity: 99.0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      khorak آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2018
      نوشته ها
      13
      جُستارها
      8
      امتیازها
      57
      رنک
      1
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1
      از ایشان 2 بار در 2 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      مگر جهانی دیگر هم داریم؟
      همه‌ی راه‌ها از تجربه میگذرند و نمیتوان آنرا نادیده انگاشت!
      جهان های موازی رو مگه کسی دیده؟
      مگه کسی قبلآ کهکشان های دور دست رو میدید؟
      پس چیزی که دیده نشده وجودش منتفی نیست و به صورت امکان همیشه احتمال وجود داشتنش هست.

    5. #5
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی khorak نمایش پست ها
      جهان های موازی رو مگه کسی دیده؟
      مگه کسی قبلآ کهکشان های دور دست رو میدید؟
      پس چیزی که دیده نشده وجودش منتفی نیست و به صورت امکان همیشه احتمال وجود داشتنش هست.
      ایده‌یِ جهانهای همراستا همزمان با نگره‌های کوانتومی به میان آمد و راه هر دو از بیگمان از «تجربه» میگذرد.

      در دست دیگر, اگر چیزی در ریاضیات ثابت شود بباید نمیگوید که هستی دارد, پس میبینید که همچنان واپسین پاسخ را «آروین» یا تجربه میدهد.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. #6
      شناس
      Points: 2,558, Level: 30
      Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Canary آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2017
      نوشته ها
      80
      جُستارها
      2
      امتیازها
      2,558
      رنک
      30
      Post Thanks / Like
      سپاس
      69
      از ایشان 31 بار در 25 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      ایده‌یِ جهانهای همراستا همزمان با نگره‌های کوانتومی به میان آمد و راه هر دو از بیگمان از «تجربه» میگذرد.

      در دست دیگر, اگر چیزی در ریاضیات ثابت شود بباید نمیگوید که هستی دارد, پس میبینید که همچنان واپسین پاسخ را «آروین» یا تجربه میدهد.
      مخالفم.
      به نظر من همونجور که کانت میگه عقل بدون حس گنگ و حس بدون عقل توخالیه.
      تجربه پاسخ نهایی به کسی نمیده بلکه تجربه هم ارض عقل درستی و نادرستیه گزاره های ترکیبی رو از هم تمییز میده.
      یه مثال سادش تماشاچی صحنه شعبده بازیه،تماشاچی با این که به جز جادو جمبل چیزی رو آروین نمیکنه اما به واسطه معرفت پیشینی که از شعبده بازی بازی داره تشخیص دیگری درباره توانایی های شعبده باز میده در صورتی که چه بسا حتی یه بارم ترفندایی رو که شعبده بازا برای انجام تردستیاشون انجام میدن رو از قبل ندونه.

    7. #7
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Canary نمایش پست ها
      مخالفم.
      به نظر من همونجور که کانت میگه عقل بدون حس گنگ و حس بدون عقل توخالیه.
      تجربه پاسخ نهایی به کسی نمیده بلکه تجربه هم ارض عقل درستی و نادرستیه گزاره های ترکیبی رو از هم تمییز میده.
      یه مثال سادش تماشاچی صحنه شعبده بازیه،تماشاچی با این که به جز جادو جمبل چیزی رو آروین نمیکنه اما به واسطه معرفت پیشینی که از شعبده بازی بازی داره تشخیص دیگری درباره توانایی های شعبده باز میده در صورتی که چه بسا حتی یه بارم ترفندایی رو که شعبده بازا برای انجام تردستیاشون انجام میدن رو از قبل ندونه.
      شعبده‌بازی آروین نیست, بساکه تنها دیدن است و درست از همانرو پذیرفته نمیشود که آروین یا تجربه‌یِ ما میگوید یک یک چیز نمیتواند همزمان دو جا باشد
      و گرچه میبینیم شعبده‌باز یک خرگوش را دو تا میکند, ولی باور نمیکنیم براستی دو تا کرده باشد. در دست دیگر, در تراز کوانتومی اینک دریافته‌ایم که یک
      چیز همزمان میتواند دوجا هم باشد و ناچار از پذیرش آن میباشیم, گرچه با آروین روزانه‌یِ ما نیز همخوانی ندارد, ولی بجایش با آروین دانشیک ما دارد.

      آروین یک فرایافت کلّی‌تر است و دریافت شما از تجربه گویا یک آمیزه‌ای از "دیدن" و "شنیدن" و اینهاست, آروین به بازنمود داشتن یک پدیده در جهان گفته میشود که
      به راه‌های گوناگون دریافت‌پذیر است, ولی تا زمانیکه از بازنمود یافت نشده باشد, نمونه‌وار تنها در "ریاضیات ناب" هستی داشته باشد, در حکم نبود است.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    8. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Canary (01-16-2018)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •