آورده اند که در ظهر ناقورا و بحبوحه جنگ امام و عباسیون امام که از کمبود آب انگور کلافه شده بودند عسگری کوچولوی 6 ماهه را روی دست گرفته و رو به عباسیون گفتند: نامردا من واسه خودم نمیخام. یه پیک بدین این بچه تشنه نمونه. در این هنگام یکی از عباسیون کوردل با یک قبضه دراگانوف کالیبر 40 با یک اسنایپرشات دقیق بیضتین طفل را به خاکستر تبدیل کرد. امام هم که دید هوا پسه برگشت تو خیمه و پیمان صلح نوشت و امضا کرد!
بعد ها عسگری مدام به پدر سرکوفت زده و می‌گفت: فقط تخمای ما زیاد بود این وسط؟ حالا نسل ائمه که به فاک رفت هیچی!
(تخمهایم برای تو-استاد منقور ارضی)
متواتر محدث حضور ذهن ندارم