به عبارت دیگر
این مقاله داره فریاد می زنه که درسته که با استناد به علم بعضی از حفره های جهل ما پر شده اما
نه تنها از وسعت این حفره چیزی کم نشده بلکه هر چه عالم تر شده ایم حفره وسیع تر شده و نسبت مقدار علم و وسعت حفره همچنان برقرار است؛
هر چه عالم تر می شویم حفره های بیشتر و بزرگتری نمایان می شود به گونه ای که عقلا چاره ای جزء پذیرش مدیریت هوشمند هستی باقی نمی ماند.
با ساده انگاری و بازی با واژگانی همچون تکرار بی نهایت تولید حتی یک دانه گندم هم ممکن نیست چه رسد به توضیح موجودات بسیار پیچیده
یعنی همین مقدار که نهایتی برای هستی موجود قابل تصور نیست برای درک بزرگی این هستی کافی نیست؟البته موارد دیگه ای هم در اون مقاله وجود داره. مثلن اگر بدونید که کمتر از 5 درصد جهان هستی برای انسان قابل مشاهده و درک هست، شاید شوکه بشید و برای پر کردن این خلاءها با تئوری خدا یه مقدار دست نگه دارید.
نسبت هستی موجود با تمام عرض و طول وحشتناک آن در مقایسه با بی نهایت صفر است
و اگر میلیاردها بار دیگر این هستی تکرار شده باشد باز در مقایسه با بی نهایت اندازه ای معادل صفر دارد و اگر بی نهایت بار این پروسه تکرار شود نتیجه چیزی جز صفر نیست !
امیدوارم شوکه نشده باشید و بتوانید این بزرگی دهشتناک را با چیزی غیر از خدا توجیه کنید.