درود
نه آماج در اینجا داوری کردن نیست بلکه تنها می خواستم بدانم هرکسی با چه نگاهی به دین می نگرد و اولین بارقه های بی دینیش کی پدید آمده است! ولی خب گویا برخی از دوستان تنها کلی گفتند و از خودشان و تجربیات و برداشت های شخصیشان و اینکه نخستین مسئله یا حکم و یا آیه ای که سبب شد تا در ایمانشان خلل وارد شود چیزی نگفتند. و البته من همه ی ایرانی ها را چه باورمند چه بی دین را با یک چوب نمی زنم چون در هر دو دسته خوب و بد فراوان هست. برای نمونه همین دوست دروان کودکی ام که بعد از سالها دوری او را در جایی کیلومترها دور تر از شهر و دیارمان، دیدم ، بسیار انسان نیک سرشت و نیکخویی هست و البته بسیار با سواد و فرهیخته و تحصیلکرده و از آنطرف هم دوستان وآشنایان مسلمان ِ نیک سرشت هم کم نبوده اند.
البته نکته ای که برایم گیراست آنست که در غرب معمولا افراد تحصیلکرده و اهل مطالعه و علم به سمت بی خدایی پیش می روند ولی در ایران برایم حیرت آور است چگونه فردی که ساکن یک چاله میدان هست و نام مادرش هم نمی دانم چی چی کماندو هست می تواند به بی خدایی برسد برای نمونه همین ترولِ فرومایه ی این تارنما که در این جستار خودش را جر می دهد تا من به او نگاه کنم
آنقدر که مدام چونان سگان ِ ولگرد به دنبالم زوزه می کشد و هر جا که پستی می گذارم می آید و نقل قول می گیرد :))) بیچاره نمی داند که او را هیچ هم حساب نکرده ام چه برسد آدم:))) البته این دسته از موجودات بیشتر به دنبال همان هرزگی و عیاشی هستند و چه با دین و چه بی دین به کار خود ادامه می دهند ولی خب بی دینش گویا بهتر است!!
اما در مورد یهود و آیات مربوط به یهودیت ، خب همانطور که می دانید ما دقیقا در قرآن آیاتی داریم که صراحتا می گوید با یهود دوستی نکنید! در جایی گفته شده با مسیحی ها دوستی می توانید بکنید ولی با یهودیان خیر . اما در یک آیه ی دیگر هم صراحتا مسلمانان را از دوستی با هر دو (یهودیان و مسیحیان) برحذر می دارد.
جناب mbk، شما دین را یک مسئله شخصی می دانید یا اجتماعی؟ آیا بر این باور هستید که دین یک امر شخصی و درونی است و به دیگران و زندگی دیگران مربوط نمی شود و یا نه بر این باورید که دیانت ما عین سیاست ماست و دین باید در همه ابعاد زندگی ما چه سیاسی فرهنگی علمی هنری سایه افکند؟