نویسنده شدن، به معنای عمیق کلمه، نیازمند نوعی جنون، جریان شدید افکار و جاری شدن سیل آسای آنها در کاغذ یا صفحهی مانیتور می باشد!
...هنگامی که دیگر دغدغهی درک نوشتهی مان توسط دیگران به حاشیه می رود و دغدغهی نوشتن برای خود و دیگران، یکی می شود. هنگامی که نویسنده در نوشتناش جان می دهد، می میرد و برساخته می شود.
به همین خاطر فکر می کنم نوشتن همچون یک نویسنده، نیازمند یک بستر فکری شامل دغدغه هایی عظیم می باشد که با عباراتی همچون "دوست دارم" ، "کم رویی" ، "شهامتش را نه..." ، "عاریه گرفتن نام..." نمی توان توصیفش کرد!
پیشنهاد می کنم در راستای درک بهتر حرفم، نگاهی به زندگی و دغدغه های فکری فیلسوفان نویسنده و نویسنده های بزرگ ادبی بیاندازید.