بد نیست اول ادعا های شده توسط شما رو مجدد یاد آوری کنم!
در تمامی این ادعا ها دچار مغلطه استدلال از سکوت شدین.
دقیق 1 ماه است که شما همچین ادعا های مسخره ای کرده اید و بدون اینکه بتوانید اثبات کنید دائما روی آن پافشاری کودکانه میکنید.و از مدارکی حرف میزنید که وجود خارجی ندارن....
در این 1 ماه هر کس دیگری بود حداقل میتوانست 5 عدد از مطالب زندیق رو مجدد نقد کند.
نگو سخته بگو توانایی این رو ندارم با منطق مطالب رو نقد کنم بگو یه زری زدم حالا نمیتونم جمعش کنم بگو...
و چرا بیهوده توضیح دهید؟
نوشتارهایی تحت عنوان نقد زندیق در آرشیو گفتگو وجود داره اگر تونستید پیدا کنید و بگذارید اینجاشما ادعا میکنید در آرشیو نقد زندیق وجود داره پس خودتون هم باید اثبات کنید من با دادن لینک آرشیو 90 درصد راه رو نشانتان دادم
به جای این همه به در و دیوار کوبیدن و خود پاره کردن بفرمایید درست و حسابی مزخرفات زندیق را نقد بفرمایید! یا انقدر جرات داشته باشید که بگویید یک چرندی گفتید حال نادم و پشیمانید :))من یه گشت معمولی انجام دادم نتونستم پیدا کنم.
اسم آن مغلطه مغلطه بافی! است.در برخی منابع نام «این هم که یک مغلطه است که»، «that’s fallacy» و «false charge of fallacy» یا عبارات مشابه آمده است.فکر کنم یکی از بحث هایی هم که در آنجا شد نوشتاری بود تحت عنوان مغلطه توسل به مغلطه یابی
توضیح دهید که چرا بنده به این مغلطه دچار شدم؟
شرح این نوع مغلطه:
![]()
گاهی شما در مباحثه و مناظره و اساساً تفکر مهارت هایی را کسب میکنید و یکی از نشانه های این مهارت این است که میتوانید مغالطات را تشخیص بدهید و ایرادهای منطقی به استدلال ها یا استدلالنما ها بگیرید. در مقابل شما هم طرفی قرار دارد که با شما در یک سطح از مهارت های فکری و تفکر نقادانه نیست. در چنین حالتی ممکن است شما مغالطاتی را در سخنان طرف مقابل تشخیص دهید و آنها را برجسته کنید تا موضع خود را در مناظره پیش ببرید یا تنها بحثی بهتر داشته باشید. چون طرف مقابل اهل تفکر نیست و صرفاً مدافع بی مایه یک سری افکار است ممکن است تحت تاثیر توانایی های شما در مغلطه یابی قرار بگیرد. و چون شناختی از منطق و استدلال و مغالطات و غیره ندارد گمان میکند که شما در حال انجام یک «بازی» هستید، به این صورت که یک سری اسامی و کلمات جالب را بلدید و میتوانید در بحث برای ساکت کردن طرف مقابل از آنها استفاده کنید. اینجاست که طرف مقابل شما هم تلاش میکند در این بازی شما شرکت کند.
مایلم بازهم تاکید کنم که مبحث مغالطات یک بازی نیست، منتها به دلیل اینکه طرف مقابل با این مبحث آشنایی ندارد گمان میکند که یک بازی است. همانطور که اگر به کسی که هیچ حساب نداند بگویید دو بعلاوه دو میشود چهار، ممکن است نیشخند بزند و بگوید هاها پنج منهای سه هم میشود شش!
چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟
شیوه روبرویی با این مغالطه، حمله کردن به پایه و بنیان آن یعنی نادانی نسبت به مبحث مغالطات است. طرف مغالط باید درک کند که مغالطات یک بازی نیست، مغالطات مشاعره، مباهله، یا مشاجره نیستند، اینکه من در سخنان تو یک مغلطه پیدا کرده ام به این معنی نیست که الان نوبت تو است که یک مغلطه در سخنان من پیدا کنی و اگر نکنی باخته ای. مغالطات یک علم و مهارت است و نیاز به آموختن دارد، داد کشیدن نیست که هر کسی توانایی انجام آنرا داشته باشد. بنابر این مهم ترین روش در مقابله با این مغالطه آموختن مبحث مغالطات به طرف مغالط است و اینکار یا با توضیح و تدریس یا با معرفی منبعی همچون کتاب یا این وبلاگ ممکن است میسر شود. شوربختانه کسانی که مرتکب این مغلطه میشوند معمولاً اساساً اهل فهم نیستند و این شیوه مبارزه تقریباً بیهوده است ولی چون احتمال عکس العمل مثبت هرچند کوچک وجود دارد بکار گیری این شیوه بخردانه مینماید.
خود شما دچار مغلطه،مغلطه بافی شدین نه بنده
شما کلن فهم کردن برایتان سخت است! زور نزنید گیرپاژ میکنید :))
که آخرین تیر در ترکش یک بیخداست !!!مغلطه مصادره به مطلوب