چه بخواهیم چه نخواهیم! چه خداباور باشیم چه ناخدا باور باشیم! چه حق پرست باشیم چه خود پرست باشیم! با شهود و شناخت (عرفان) سرو کار خواهیم داشت!
بنده یک جستاری در مورد شهود در هم میهن باز کردم و در آنجا اتفاقا با یکی از هم مسلکان شما (که شاید هم عضو همین فروم هم باشد) بحثمان شد و ایشان یک ایراد به بنده گرفت که تعریفی که از شهود می کنم تحدید کننده نیست! و محدود نمی کند بلکه خیلی مبسوط است و وسیع!
نمی دانم شاید حق با ایشان باشد ولی واقعا فکر میکنم همان نگاه مادی که توسط چشم انجام می گیرد و به برداشت های گوناگون می رسد هم نوعی شهود است اما از نوع سطح پایینش!
برای نمونه همه ی ما یک میز را میز می بینیم اما در رنگش نه! و یا یک شلوار و یا یک دامن را همان می بینیم ولی در "رنگ" هماره اختلاف وجود دارد! چرا؟ ما در هستی اشیا مشکلی نداریم ولی معمولا در رنگ و مشخصه های دیگر دچار اختلاف می گردیم بویژه رنگ! شاید تنها رنگی که همه ی مردم شهر آن را یکی می بینند همان بیرنگی است! و از اینرو است که عرفا هماره بر بیرنگی تاکید کرده اند که در حقیقت بیانگر حرکت از کثرت به سمت وحدت است.
پس همان نگاه کردن و دیدن اشیا را هم می توان شهود خواند اینکه همه ما به یک تابلو ، تصویر و منظره می نگریم و برداشت های گونگون می کنیم ریشه در چیست؟ ریشه در تجربیات درونی ما احساسات ما و.. دارد که به شهود می انجامد!
و اینکه عرفا تاکید کرده اند که باید نفس را ریاضت داد تا پاک و منزه گردد هم ریشه در همین نکته دارد. اینکه برای رسیدن به یک شهودِ خالص و درست نیاز به درونی پاک و عاری از تجربیات و احساسات مادی می باشد.