اکنون در عصر ارتباطات، این رسانه ها هستند که حرف اول و آخر را در شکل گیری و کنترل اندیشه های آدمی می زنند ! از اینرو حکومتها از دیکتاتورها گرفته تا دموکرات ها و لیبرالها بیشترین سرمایه گذاری را بر روی رسانه ها انجام می دهند تا توده ها را با خود همراه سازند و بقای حکومت خویش را تضمین کنند!
تفاوتی نمی کند که "جامعه" چقدر بسته است یا باز مردم چقدر با حکومت و سیاستهایش همراه هستند و یا مخالف! رسانه ها کار خود را بخوبی می دانند و در ناخودآگاه مردمانی که در معرض آنها قرار دارند ، بخوبی اثر می گذراند!
نوام چامسکی در کتاب "Role of media" بخوبی از سازوکار رسانه ها بر روی ذهن توده ها سخن گفته و پرده از نقش حکومتها در کنترل اندیشه و ذهن ِ مردم برداشته است! ایشان که یک متفکر امریکایی است در بیشتر نوشته ها و کتاب هایش جامعه ی امریکایی را مورد هدف قرار داده است! جامعه ای که در دنیا بعنوان بازترین و آزادترین جامعه مطرح است و مردمانش خود را number one می دانند و گمان می کنند که براستی از همه لحاظ بویژه از لحاظ اندیشه آزادند و نمی دانند که رسانه های امریکایی قویترین رسانه های جهانند چرا که میلیونها میلیون مدل ارائه می دهند و همگان را مجاب به برگزیدن یکی از آن مدلها می کنند ! پس در حقیقت انتخابی شکل نمی گیرد. افراد بی آنکه بدانند تابع مدلهایی می شوند که به آنها عرضه شده است و چون شمار و گونه های آن فراوان هست یک فرد احساس می کند که خودش و با اندیشه ی خودش آن را برگزیده است در حالی که نمی داند وی برگزیده شده است و انتخاب شده است و انتخابگر نیست!
اما در جامعه ی ایران خب وضعیت کمی با بهتر است بگویم خیلی فرق می کند:) چون رسانه ها در ارائه مدل های گوناگون و بی شمار ناتوان هستند آنهم به علت جنس حکومت ایران که یک حکومت ایدئولوژیکی هست!! اما با اینحال بازهم رسانه تاثیرش را بر روی همه ی اقشار جامعه می گذارد! برای نمونه مخالفان حکومت ایران و بی دینان بی آنکه بدانند در ناخودآگاهشان پیش فرضهایی وجود دارد که سازنده اشان همین رسانه های ایرانی هستند!
بسیار دیده ام که وقتی با یک ایرانی ولو بی دین و بی خدا که در معرض رسانه های ایرانی هست، سخن می گویم متوجه شده ام از لحاظ ساختار اندیشه چندان تفاوتی با یک مسلمان ولایی ایرانی ندارد و تنها مخالف دین است و حکومت ولی آنهم در سطح است و او هم بی آنکه بداند بر همان مرام و مسلکی و ایدئولوژی هست که یک مسلمان ولایی است! البته همانطور که پیشتر گفته شد این سخن تنها زمانی درست است که فرد در معرض رسانه های داخلی قرار گرفته باشد! از اینرو کسانی که بیشتر اخبار و رسانه های داخلی ایران را می خوانند فارغ از آنکه دیندار باشند و یا بی دین، ساختار فکریشان و فرآیندی که در آن یک اندیشه، خبر، ادعا... مورد بررسی قرار می گیرد دقیقا به مانند هم خواهد بود!
اما ناگفته نماند آنهایی که رسانه های خارج را بسیار دنبال می کنند بیش از داخل و با زبانهای دیگر آشنایی دارند و اخبار را با زبان اصلی آن پیگیری می کنند ساختار ذهنیشان شبیه مردم ِ همان اجتماعی می گردد که رسانه ها به آن تعلق دارد.
اما در این میان هستند افرادی که بدنبال حقیقت می روند و سعی در توازن بین رسانه ها دارند یعنی تنها متکی به یکسری رسانه های ویژه نمی شوند و سعی می کنند سخن رسانه های دیگرِ جوامع دیگر را هم بشنوند و از اینرو هر خبری که منتشر می شود ولو اگر برایشان بسیار خواستنی و گیرا باشد را هم به اسانی نپذیرفته و در پی راستی آزمایی آن می روند! هر چند گاهی یک خبر آنقدر عجیب است و تخیلی که دیگر جای هیچ شکی را برای ردش نمی گذارد اما با اینحال راستی آزمایی آن نیز بیهوده نیست و کمترین نتیجه اش شناخت بیشتر ِ رسانه ی منتشر کننده است که چقدر صادق هست و یا کاذب و این خبر عمدی بوده یا سهوی و یا در راستای القای اندیشه ای!
و سرانجام باید بگویم که ما چه در امریکا زندگی کنیم چه در ایران این رسانه ها هستند که کنترلِ ذهن و اندیشه ی ما را در دست گرفته اند و از این حقیقت ِ تلخ گریزی نیست مگر آنکه سعی کنیم تنها به رسانه های آن جامعه ای که در آن زندگی می کنیم اکتفا نکرده و به دنبال رسانه های جوامع دیگر که طرز تفکری متفاوت دارند هم برویم تا کمی به ساختار فکریمان تنوع بخشیم هر چند از این کنترل شدنهای ذهنی گریزی نیست!
پ.ن لینک زیر نمونه ای از افشای دروغگویی رسانه های به اصطلاح معتبر(!!!) است: